چه کسانی از حمله به سپاه سود می برند؟!
تبارشناسی جنگ روانی علیه انقلابی ترین نهاد کشور
چه کسانی از حمله به سپاه سود می برند؟!
با توجه به نقش بی بدیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حفظ و حراست از ارزشها و دستاوردهای انقلاب اسلامی، تخریب و تهاجم به این نهاد انقلاب یاز روزهای آغازین شکل گیری ان همواره ر دستور کار دشمنان انقلاب بوده است. از نخستین روزهای پیروزی انقلاب اسلامی که سپاه هنوز به طور کامل ساختار نیافته بود، نیازهای اساسی نظام اسلامی در تأمین امنیت جامعه، سپاه را مأمور تأمین امنیت کشور و مقابله با کانون های ناامنی نمود. تجربه موفق سپاه در برخورد با گروهک فرقان (که ظرف مدت کوتاهی سرشبکه های این تشکیلات متلاشی گردید) مقابله با اقدامات تجزیه طلبانه و خرابکارنه در غرب، شمال شرق در آغازین روزهای پس از پیروزی انقلاب، وابستگان داخلی دشمن را برآن داشت تا با حمله و تخریب این نهاد انقلابی مانع از تداوم نقش آفرینی آن در مقابله با توطئه ها گردند. اوج حضور مقتدرانه سپاه دار این مقطع را در مواجهه با اقدامات تروریستی گروهک منافقین و دیگر گروهک های ضدانقلاب و نیز کشف و خنثی سازی توطئه هایی همچون کودتای حزب توده و کودتای قطب زاده می توان مشاهده نمود و همین امر سبب تشدید حملات تخریب گراینه گروهک ها علیه سپاه گردد.
نقش مهمی که سپاه در تزریق رویکرد انقلابی و مردمی به دفاع مقدس داشت سبب شد مسیر جنگ تغییر یافته و روند پیروزهای غرورآفرین در عملیات هایی همچون فتح المبین، الی بیت المقدس و ... آغاز گردد. بی سبب نبود که بنی صدر خائن در یک سال آغازین جنگ که فرماندهی را برعهده داشت، مانع از مورد سپاه به مسئله جنگ می شد. با نقش آفرینی ویژه و تعیین کننده سپاه در جنگ تحمیلی دستگاه های تبلایغاتی دشمن بعثی و حامیان منطقه ای اش نیز به جمع تخریب کنندگان سپاه افزاده شدند و برخی از عناصر وابسته نفوذی همچون اکبر گنجی و ... از دورن می کوشیدند با تشکیک در رویکرد فعال سپاه مانع از ایفای نقش انقلابی آن گردند.
در سال های پایانی دهه 60 برخی از عناصر داخلی که رویکرد انقلابی و قعال سپاه در حراست از انقلاب مورد پسندشان نبود مصمم به انحلال و یا اداغم ان برآمدند که با هوشیاری امام امت (ره) و نیز مقام معظم رهبری (مدظله العالی) این توطئه ناکام ماند. با این حال این عناصر که مشی تکنوکراسی را بر رویکرد انقلابی ترجیح می دادند و سپاه را در این راه به عنوان دی ترین مانع خود تلقی می کردند، تلاش نمودند تا سپاه را از مأموریت انقلابی خود خصوصا در عرصه های فرهنگی و اجتماعی درو سازند. هوشیاری و روشنگری رهبر فرزانه انقلاب در خصوص توطئه آمریکایی تهاجم فرهنگی، خط بطلانی بود بر همه مواضعی که دفاع از انقلاب را تنها در حوزه نظامی تفسیر و تعبیر می کردند. سپاه پاسداران از اولین نهادهایی بود که پس از هشدارهای رهبر معظم انقلاب در خصوص راهبرد دشمن در استحاله فرهنگی و سیاسی به میدان آمده و با روشگری و اقدامات فرهنگی تلاش نمود تا اثرات مخرب این سناریوی امرکایی صهیونیستی به حداقل برسد.
در دوره موسوم به اصلاحات که تلاش گردید مرز خودی ها و غیرخودی ها کمرنگ شود و دشمن همه چارچوب های اعتقادی و سیاسی نظام و انقلاب را مستقیما مورد هدف قرار داد، سپاه پاسداران به عنوان یکی از مهمترین موانع پیشبرد اهداف دشمن آماج حملات جنگ روانی نظام سلطه و برخی اذناب داخلی اش قرار گرفت. از دوم خرداد 1376 که میدان برای هتاکی عناصری مشکوک و زشت طینت گشوده شد، قلمهایی مسموم و زبانهایی آلوده، به تضعیف و تخریب این نهاد انقلابی همت گماردند. موج سخت حملات به سپاه پاسداران، از وقتی آغاز شد که برخی از مطبوعات سرسپرده به دشمن، سخنرانی سردار سرلشکر رحیم صفوی را تحریف و آنرا با شانتاژ تبلیغاتی منتشر کردند. این مطبوعات مدعی شدند که سردار صفوی در سخنرانی خود اصلاح طلبان را تهدید به گردن زدن و زبان بریدن کرده است.[1] روزنامه جامعه به مدیریت حمیدرضا جلایی پور و محسن سازگارا، پس از تحریف سخنان سردار رحیم صفوی، فرمانده کل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در حملاتی بی سابقه او را با پل پوت (خون آشام کامبوج) و صدام مقایسه کرد!
هنگامی که خبر قتلهای زنجیرهای منتشر شد، غوغاسالاران این جبهه با بهره گیری از توطئه سابق تلاش کردند آن سخنان را به این قتلها پیوند زنند. روزنامه سلام به نقل از یک خواننده این روزنامه نوشت: «آیا این قتلهایی که صورت میگیرد، در حقیقت پیامد صحبتهایی که راجع به گردن زدنها و زبان بریدنها بود، نیست؟ من فکر میکنم که مردم خوب میدانند چه اتفاقی دارد میافتد و بهتر است سفسطه بازی را کنار بگذارند. مشخص است که دست چه کسانی در کار است و چه کسانی وعده گردن زدن و زبان بریدن میدادند.»[2]
همان روزها حجاریان پس از بیان لزوم ایجاد دوقطبی شدید در فضای کشور، راهبرد اصلی جبهه دوم خرداد، قرار دادن خط این جبهه در آن سوی قوه مجریه و حرکت به سمت قوه مقننه اعلام کرد. در راستای ایجاد این دوقطبی شدید در جامعه مرعوب و منفعل کردن دستگاههای انتظامی ، امنیتی و سپاه پاسداران در دستور کار قرار گرفت. سناریوی نهاجم دشمن تنها آتش توپخانه رسانه ای منتهی نمی شد و دشمن تلاش می کرد تا با سناریوهایی همچون حوادث کوی دانشگاه و قتل های زنجیره ای ( همانگونه که به تضعیف نیروی انتظامی و وزارت اطلاعات پرداخت) سپاه در نقش آفرینی فرهنگی اجتماعی زمین گیر کرده و زمینه را برای براندازی نظام فراهم آورد. موج دوم تخریب سپاه پاسداران و بسیج در این دوره، در جریان حادثه کوی دانشگاه و انتشار نامه سرداران عالی رتبه سپاه پاسداران و فرماندگان جنگ به خاتمی شکل گرفت. در این ماجرا سپاه پاسداران و نظامیان ضمن تحمل حجم گستردهای از تخریب، متهم به دخالت در امور سیاسی و زمینه سازی برای انجام کودتا، نظیر آنچه در پاکستان رخ داد، شدند. در ماجرای ترور سعید حجاریان نیز تخریب به حدی بالا گرفت که غوغاسالاران، بی آن که خود را ملزم به ارائه دلیل و مدرکی بدانند تمام نهادهای امنیتی و نظامی را به دست داشتن در این حادثه متهم میکردند:
«اگرچه عوامل محفلی ترور و خشونت از یکی از سه نیرو (وزارت اطلاعات) ظاهراً پاکسازی شدهاند، اما همچنان در دو نیروی دیگر (سپاه و بسیج) فعالند و تئوریسینهای خشونت و عوامل آنها گاه و بیگاه از حذف مخالفان سیاسی زنده، تهدید به گردن زدن و زبان بریدن میکنند و از افشای تاکتیک خود نیز ابایی ندارند.»[3]
جریان تخریب، توهین و هتاکی و اتهام زنی را به مرحلهای میرساند که مقام معظم رهبری سکوت را جایز ندانسته و در دفاع از این چهرههای خدوم و همیشه مظلوم، در نامهای گلایه آمیز به رئیس جمهور وقت (خاتمی) نوشتند:
«در موضع قتلها با این که جناب عالی هیأتهایی را پی در پی مسئول پیگیری کردید، تمام نشدن موضوع موجب بروز شایعات و ایجاد فضای تردید و ابهام شد. در این قضیه (ترور حجاریان) نیز مشاهده میشود که متأسفانه برخی زبانها و قلمها به شدت سرگرم التهاب آفرینی و شایعه پردازی اند. بی تعهدی را به آنجا رساندهاند که علاوه بر نام آوردن از افراد و اشخاص، با اتهام بی دلیل، حتی سازمانهای مسئول و مورد اعتماد و حتی سپاه و بسیج یعنی مطمئنترین حافظ امنیت ملی را زیر سؤال بردهاند! در چنین فضای آشفتهای کدام دستگاه قضایی و امنیتی میتواند به دقت و تسلط بر اعصاب، به مسئولیت خود قیام کند»[4]
اصلاح طلبان، سیاست تخریب و مقابله با سپاه را حتی در اوج تهدیدات مقامات جنگ طلب آمریکایی رها نکردند و تا آنجا پیش رفتند که سردار ذوالقدر، جانشین وقت فرماندهی کل سپاه پاسداران را به دلیل واکنش به اظهارات گستاخانه بوش که ایران را محور شرارت و مستوجب مجازات خوانده بود، مورد شدیدترین حملات قرار دادند.
سردار ذوالقدر در برنامه گفتگوی ویژه خبری شبکه دو سیما در واکنش به اظهارات بوش گفته بود: «ایران یک کشور بزرگ با جمعیت وسیع با جغرافیای قابل دفاع، زمین پیچیده و دسترسی به هدفهای بسیار مهم است. اگر آمریکاییها دیوانگی کرده و به ما حمله بکنند، ما در چهارچوب مرزهایمان از خودمان دفاع نمیکنیم، ما یک دست بلند و پرتوان داریم که در هر جایی میتوانیم منافع آمریکا را تهدید کنیم. حالا لزومی ندارد ما در جاهای خیلی دوردست برویم، در همین خلیج فارس همه سرمایههای آمریکاییها در این منطقه است. 60 تا 70 درصد سوخت دنیا از این منطقه تأمین میشود. خوب، این جا زیر دید و تیر ماست. البته ما نمیخواهیم تهدید بکنیم، ولی اگر امنیت ما مورد هجوم قرار گرفت، هیچ جای دیگر امنیت نخواهد داشت و این توان را ما داریم که یک چنین تهدیدی را با قدرت پاسخ بدهیم. ولی خوب افغانستان که فاقد حکومت است، فاقد ارتش است، فاقد یک مرز دریایی است، فاقد دسترسی به یک هدف استراتژیکی است. خوب طبیعی است که این چنین کشوری به راحتی ممکن است حذف بشود. عراق هم طبعاً از همین ویژگیها برخوردار است. باید تأکید بکنیم که آمریکاییها از سر خامی و ناپختگی دارند یک حادثه بزرگی را در عالم ایجاد میکنند. ما فکر میکنیم که اینها بیشتر به یک بلوف سیاسی دست زدهاند. ولی اگر بخواهند عمل کنند، دنیا را با یک بحران جدی مواجه خواهند کرد. حادثه ایران ممکن است شروعش در اختیار آنها باشد، ولی ادامه آن به هیچ وجه در کنترل آنها نخواهد بود.»[5]
مجلس ششم نیز در اقدامی اعتراض آمیز با احضار وزیر دفاع وقت، دریابان شمخانی به کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی، از وی راجع به سخنان ذوالقدر خواستار توضیح شدند. با توجه به این که مقامات آمریکایی پیش از این اعلام کرده بودند که: «مشکل اصلی ما، نهادهای انقلاب، مثل سپاه پاسداران است که هنوز نیروی اصلی رویارویی با گرایش اصلاح طلب به شمار میرود»[6]
اکنون این پرسش به طور جدی مطرح میشود که آیا این همه تخریب و تهاجم، در راستای تحقق بخشیدن به آرزوهای این دشمن عنود و خیره سر نبود؟
رهبر معظم انقلاب در سخنرانی اول اردیبهشت 1379 که در جمع دهها هزار جوان بسیجی ایراد کرده بود، به تبیین اهداف دشمنان پرداخته و فرمودند: « بعضی از مطبوعات پایگاه دشمن شدهاند ... در هر حادثهای جو تهمت فضا را پر میکند تروری اتفاق میافتد، هنوز هیچ اطلاعی در دست نیست، هنوز از این که این حادثه را چه کسی انجام داده، هیچ کس سر نخی نداشته، اما میبینید که در روزنامه تیتر میزنند، سپاه را متهم میکنند، بسیج را متهم میکنند، روحانیت را متهم میکنند، هدف از این کارها چیست؟ چرا با بسیج این قدر بد هستند؟»[7]
چنین به نظر می رسد که در سناریوی فتح سنگر به سنگر نظام و برای تحت فشار قراردادن رهبری تنها سنگر باقی مانده سپاه بود که علی رغم حملات فراوان بحمدالله از گزند توطئه دشمن مصون ماند.
پس از واقعه مشکوک 11سپتامبر و توطئه لشکر کشی غرب جهت تسلط تمام عیار بر منطقه، حضور فعال و مقتدرانه سپاه در تحولات منطقه بود که به شکست انجاتمیدن سناریوی دشمن انجامید و اینک به اعتراف تمامی تحلیلگران بین المللی و منطقه ای برنده منازعه راهبردی غرب و انقلاب اسلامی در منطقه، ج.ا.ا. بود و این بی تردید، مدیون تلاش های بی شائبه پاسداران انقلاب اسلامی در خارج از مرزهای جغرافیای کشور و نیز رویکرد فعال این نهاد انقلاب بود. شدت تخریب ها علیه سپاه و فرماندهان ان از سوی رسانه و سیاستمداران غربی (تا آنجا که صراحتاً از ترور برخی فرماندهان سپاه سخن به میان می آورند) خود مؤید اثربخشی سپاه در تحقق اهداف عالی انقلاب اسلامی بوده است.
در طول فتنه 88 و پس از ان نیز سپاه به عنوان بازوی اجرائی ولایت که از پیش نسبت به توطئه اشراف و براورد داشت مطابق منویات رهبر معظم انقلاب وارد عمل شد و همین رویکرد سبب تشدید حملات جنگ روانی علیه این نهاد انقلابی خصوصاً از سوی دشمنان ملت ایران و عناصر وابسته گردید.
گری سیک استراتژیست آمریکایی در اوج فتنه 88 مهمترین راهبرد تداوم فتنه گری را از میدان خارج کردن سپاه و بسیج دانست و تصریح نمود:« ما باید توجه خود را به نقش روزافزون سپاه پاسداران و بسیج معطوف کنیم. اما، چگونه اپوزیسیون میتواند بدون جنگ و درگیری، آنها را خلع سلاح کند؟... مرکز ثقل در ایران چیست؟ مایلم که بگویم آن (مرکز ثقل)، در تمایز بین حوزهها و قلمروهای مذهبی و غیرمذهبی قرار دارد. به قدر کافی به این نقطه فشار وارد آورید و سپاه پاسداران و بسیج را به طور مؤثر و کارا از میدان خارج کنید تا این اتفاق رخ ندهد، هیچیک از تلاشها نتیجه نمیدهد. سپاه پاسداران برای درهم شکستن و سرکوب چنین جمعیتی در چنین مکان مقدسی نمیتواند دست به کار شود. معتقدم، به ویژه، در صورتی که برخی آیتاللهها در قم و مناطق دیگر، نامههایی را در حمایت از معترضان بفرستند، این اقدام، فشاری را به سپاه وارد خواهد کرد که شکستش را نزدیک خواهد کرد. »[8]
بی جهت نبود که مسعود باستانی از عوامل رسانه ای فتنه88، در دادگاه متهمین کودتای مخملی با اشاره به محورهایی که از سوی مهدی هاشمی رفسنجانی مدیریت کلان سایت جمهوریت تعیین می گردید، گفت: «... تضعیف نهادهای قانونی کشور همچون شورای نگهبان، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی، نیروی مقاومت بسیج و نیز نیروی انتظامی، تضعیف شخص احمدینژاد، ایجاد شبهه در انتخابات، ارائه اخبار ضد و نقیض مبنی بر سوء استفاده از اموال دولتی، القاء تقلب در انتخابات جزو محورهایی بود که در راستای وحدت شکنی و ایجاد التهاب در جامعه ما آن را در دستور کار داشتیم.»[9]
اکنون نیز پس از پایان انتخابات حماسی مجلس نهم، که به خنثی شدن توطئه دشمنان انجامید، نطق میان دستور علی مطهری نماینده تهران و برادر همسرِ علی لاریجانی، در صحن علنی مجلس در آخرین روز اردیبهشت ماه سال جاری چنان جنجالی بود که در تیتر یک رسانه های بیگانه جای گرفت. بیش ترین جملاتی که مورد بهره برداری رسانه های بیگانه قرارگرفت به حملات او علیه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بر می گشت. او در جملاتی که نشان از ناراحتی بیش از حد او از رویکرد این نهاد انقلابی بود بدون هیچ گونه ارائه سندی سپاه را متهم نمود و تصریح نمود: «از نقاط ضعف انتخابات مجلس نهم با همه شکوهی که داشت، دخالت سپاه پاسداران در بسیاری از حوزههای انتخابیه به صورت حمایت جدی از کاندیداهای موردنظر خود بود. بسیاری از کاندیداها، چه آنها که رأی آوردند و چه آنها که رأی نیاوردند، این واقعیت را تأیید میکنند. این امر آفتی برای سپاه و برای آینده انقلاب اسلامی و مخالف توصیه معروف امام(ره) است. وظیفه پاسداری از آرمانهای انقلاب اسلامی که در اساسنامه سپاه آمده، به معنی دخالت در سیاست نیست بلکه به معنی مبارزه با گروههای مسلحی مانند مجاهدین خلق، فرقان و پژاک است که قیام مسلحانه کردند.»[10] البته او به هیچ عنوان اشاره ننمود که اگر حقیقتاً به زعم وی سپاه در انتخابات دخالت نموده است، چگونه وی که خود را منتقد سپاه می داند، توانسته به مجلس راه یابد! این ها در حالی است که رهبر فرزانه انقلاب می فرمایند: «عمل سپاه صرفاً نظامی نیست، عمل سپاه نظامی، سیاسی، امنیتی و فرهنگی است.»[11]
حال باید پرسید به راستی چه کسانی از جنگ روانی علیه این نهاد انقلابی و تخریب سپاه سود می برند؟!
[1] - هفته نامه عصر ما، 15 اردیبهشت .1377
[2] روزنامه سلام ، شماره 9187
[3] - روزنامه گزارش روز 25 اسفند .1378
[4] - مقام معظم رهبری، روزنامه کیهان، 28 اسفند .78
[5] - روزنامه کیهان، 1380.11.27
[6] نشریه السفیر چاپ لندن، 25 بهمن .1378
[7] - مقام معظم رهبری، 1 اردیبهشت .1379
[8] - خبرگزاری فارس، 88/04/20
[9] - همان، 88/06/03
[10]- خبرآنلاین، 31/2/1391
[11] - بیانات رهبر معظم انقلاب، دی1380
همین مطلب در: