دانستنی که دیگر حق مردم نیست
دانستنی که دیگر حق مردم نیست
سالهای نه چندان دور موسوم به دوم خرداد برای آنان که به اقتضای سنشان آن دوره را درک نموده و یا تاریخ آن را ورق زدهاند، یادآور فضای سیاسی پر التهابی بود که با شعار «توسعهی سیاسی» موجی از اقدامات بی سابقه در حوزه سیاست و رسانه در کشور را رقم زد که البته هم عبرت آموز و هم گاه غمبار بود. در ذیل همین پروژه موسوم به توسعهی سیاسی بر گسترش بی حد و حصر اطلاع رسانی و برداشتن محدودیتها چنان تأکید شد که برخی فراموش کردند که در لیبرالترین کشورها نیز حوزههایی چون منافع ملی و امنیت ملی جزء خطوط قرمز آزادی بیان و انتشار اطلاعات است.
در سایه چماقی که با شعار «دانستن حق مردم است» برداشته شد، عدهای تلاش کردند تا به زعم خود به آنچه تاریکخانه اشباح اش میخواندند، نور بتابانند(!) و این آش تا ان حد شور شد که برای نمونه نامه طبقه بندی شده وزارت اطلاعات از تیتر یک صفحه اول روزنامه سلام سر درآورد! گستاخی مدعیان اصلاح طلبی تا ان حد بود که با فشار از پایین و اردوکشی خیابانی، وزارتخانه مذکور را وادار به پس گرفتن شکایت از روزنامهای کردند که خلاف معیار رایج در همه کشورهای دنیا دست به انتشار نامه زده بود!
البته ماجرا به همینجا ختم نشد در بسیاری از موضوعات و پروندههای ملی و حساس این آتش توپخانه روزنامههای زنجیرهای بود که اقدام به انتشار اطلاعات طبقه بندی شده مینمود و خوراک رسانهای و سیاسی برای فشار غرب به جمهوری اسلامی ایران را فراهم میآورد. در کنار ان نمیتوان از نقش اصلاح طلبان تندروی مجلس ششم نیز غفلت نمود. در تیرماه 1382، یک عضو سازمان منحلهی مجاهدین انقلاب در نطق خود در مجلس نظام را متهم به قتل یک خبرنگار ایرانی نمود و در شرایطی که دولت کانادا مدعی خون این فرد شده بود، این نماینده نظام را تهدید نمود، در صورتی که جریان رسیدگی به این پرونده به انحراف کشیده شود و دست به افشاگری خواهد زد!
نماینده افراطی دیگری در آذر 82 و در نطقش نظام را به «19 سال دروغ گویی» (!) متهم کرد. کار به جایی رسید که رئیس وقت مجلس که از همفکران سیاسی وی بود نطق وی را با مواضع رادیو رژیم صهیونیستی مقایسه نمود.
کارنامه این جریان در سوءاستفاده از آزادی بیان و عبور از خطوط قرمز در اطلاع رسانی تا آن حد است که مجال ذکر آن در این نوشتار نیست. کسانی که در فتنه 88ف اسناد متقنی از ارتباطات آنان با سفارتخانهها و نهادهای وابسته به سرویسهای اطلاعاتی غربی به دست آمد، اساساً از محارم نظام و کشور نیستند که لازم باشد در مورد دسترسی آنان به اطلاعات و انتشار ان سخنی گفت.
اما امروز روز دیگری است و همانها که تا دیروز از حق مردم برای دانستن همه چیز سخن میراندند، صراحتاً از محرمانه ماندن موضوعات حساسی همچون مذاکرات هستهای و ... حمایت میکنند. گویی اینان فراموش کردهاند تا که تا دیروز خود چه میگفتند و چه میکردند؟
شوربختانه تر آن است که درست زمانی این مدعیان اصلاح طلبی از محرمانه ماندن مذاکرات حمایت میکنند که طرف غربی، دول متحد خود خصوصاً رژیم اشغالگر قدس و نیز نخبگان صهیونیست را از ریز توافقات مطلع میسازد و از سوی دیگر افکار عمومی خود را نیز با انتشار تفاسیر خود از توافقات توجیه مینماید، اما از این سو ملت ایران –همانها که یک دهه پیش دانستن همه چیز حقشان بود- دیگر حق دانستن ندارند!
گویی دیگر دانستن حق مردم نیست. در زمانهای که برخی تقسیم هنرمندان را به ارزشی و غیر ارزشی بیهوده میدانند، گویی برخی حقایقی که انتشار مییابد را واجد ارزش انتشار و یا عدم آن میدانند! شاید تفسیر اینان از «مردم» چیزی غیر از مردم ایران است که اگر چنین باشد باید بدانند چنین چیزی از دید مردم ایران پنهان نخواهد ماند!
همین مطلب:
جمله انقلاب ما انفجار نود بود
در روزنامه های انروز هاخواندم که امام در دیدار عرفات گفته اند (پیروزی ما انفجار نور بود )
موفق باشید