برگردید به مواضع امام!
برگردید به مواضع امام!
در میان هیاهوی گفتهها و ناگفتههای سیاسی امروز کشور ما، به نظر میرسد حلقه مفقودهای وجود دارد و آن سیره و اندیشهی امام(ره) در رفتار برخی سیاسیون است. به خوبی یاد داریم در کوران تبلیغات انتخاباتی یکی از کاندیداهای ریاست جمهوری در جریان مناظره با کاندیدای دیگر، ضمن یادآوری فاصله گرفتن رقیبش از راه و روش امام راحل (ره) به او جملهای گفت که در ذهنها ماندگار شد: «برگردید به مواضع امام!» آری این جمله تاریخی ماندگار از سوی کسی که به احیای گفتمان امام (ره) شناخته میشد خطاب به کسی بود که با خاطراتش با امام فخر فروشی میکرد و عکس با امام افتخار مینمود، ولی عکس آن بزرگوار عمل میکرد. اما امروز کمی فضا تغییر کرده، فتنه 88 پرده از نفاق مدعیان امام(ره) انداخت و مردم ایران آنان را سران فتنه نامیدند. اما اکنون در دگر سو گویی دوباره امام (ره) به فراموشی سپرده میشود. اینجاست که باید به آن عزیز که اول بار این جمله را گفت، آن را برگردانیم و با ذکر برخی نصایح راهبردی آن پیر سفرکرده، تذکار کنیم: «برگردید به مواضع امام!»
مراقب خنجر از پشت باشید ...
«لازم است مراقب باشید با کمال دقت و هوشمندی که کسانی که التزام به اسلام ندارند به جمیع ابعادش ولو در اصلی از اصول با شما موافق نیستند، آنها را دعوت به التزام کنید و اگر مؤثر نشد از شرکت دادن آنها در اجتماعات و انجمنهای اسلامی احتراز کنید و گمان نکنید زیادی افراد هر چه باشد شما را به هدف نزدیک میکند و پس از وصول به هدف، آنها قابل تصفیه هستند. باید بدانید و میدانید که قشرهای غیر مسلم یا غیر ملتزم به اسلام از پشت به شما خنجر میزنند و شما را قبل از وصول به هدف از کار میاندازند یا نابود میکنند. از تجربههای سابق عبرت بگیرید...» (صحیفهی امام جلد 3 صفحهی 323)
هشدار در خصوص مدعیان منحرف اسلام شناسی!
«باید توجّه کنید تا کسانی ظاهرالصّلاح اسلام شناس نشوند و یکمرتبه متوجّه شوید از راه راست منحرف شدهاید. یعنی سعی کنید اسلامتان از روحانیت جدا نشود و با آنان که اسلامشان با روحانیت مخالف است مخالفت کنید.» (صحیفهی امام جلد 15 صفحهی 321)
افراد ملی گرا به درد ما نمیخورند!
«آقای رئیس جمهور افرادی که به درد جامعهی اسلامی ما بخورد به درد مکتب ما بخورد باید تهیه کند معرفی کند ...در صدد باشد که اسلام را تقویت بکند. درصدد باشد که احکام اسلام را پیاده بکند نه در صدد این باشد که ملّیّت را احیا بکند. آنهایی که میگویند: "ما ملیت را میخواهیم احیا بکنیم" آنها مقابل اسلام ایستادهاند. اسلام آمده است که این حرفهای نامربوط را از بین ببرد. افراد ملّی به درد ما نمیخورند افراد مسلم به درد ما میخورند. اسلام با ملیت مخالف است ...آن مردِکه {اشاره به شاپور بختیار} در خارج گفت که اوّل من ایرانی هستم ملّی هستم دوم ایرانی هستم سوّم اسلام[ی]. این اسلام نیست تو سوّم هم اسلامی نیستی...» (صحیفهی امام جلد 13 صفحهی 77و78)
هشدار در خصوص اطرافیان و شتابزدگی!
«باید بدانید که تبهکاران و جنایت پیشگان بیش از هر کس چشم طمع به شما دوختهاند و با اشخاص منحرف نفوذی در بیوت شما با چهرههای صد در صد اسلامی و انقلابی ممکن است خدای ناکرده فاجعه به بار آورند و با یک عمل انحرافی نظام را به انحراف کشانند؛ و با دست شما به اسلام و جمهوری اسلامی سیلی زنند. الله الله در انتخاب اصحاب خود. الله الله در تعجیل تصمیم گیری خصوصاً در امور مهمّه؛ و باید بدانید و میدانید که انسان از اشتباه و خطا مأمون نیست. به مجرّد احراز اشتباه و خطا از آن برگردید و اقرار به خطا کنید که آن کمال انسانی است و توجیه و پا فشاری در امر خطا نقص و از شیطان است. در امور مهمّه با کارشناسان مشورت کنید و جانب احتیاط را مراعات نمایید...» (صحیفهی امام جلد 18 صفحهی 6 و 7).
عدم اطاعت از ولی فقیه، پذیرش طاغوت است.
«به حرفهای آنهایی که بر خلاف مسیر اسلام هستند و خودشان را روشنفکر حساب میکنند و میخواهند ولایت فقیه را قبول نکنند [اعتنا نکنید] اگر چنانچه فقیه در کار نباشد ولایت فقیه در کار نباشد طاغوت است. یا خدا یا طاغوت، یا خداست، یا طاغوت. اگر با امر خدا نباشد، رئیس جمهور با نصب فقیه نباشد، غیر مشروع است. وقتی غیر مشروع شد، طاغوت است؛ اطاعت او اطاعتِ طاغوت است؛ واردشدن در حوزهی او وارد شدن در حوزهی طاغوت است. طاغوت وقتی از بین میرود که به امر خدای تبارک و تعالی یک کسی نصب بشود ...شما نترسید از این چهار نفر آدمی که نمیفهمند اسلام چه است؛ نمیفهمند که ولایت فقیه یعنی چه. آنها خیال میکنند که یک فاجعه به جامعه است! اینها اسلام را فاجعه میدانند، نه ولایت فقیه را. اینها اسلام را فاجعه میدانند، ولایت فقیه فاجعه نیست. ولایت فقیه، تَبَع اسلام است.» (صحیفهی امام جلد 10 صفحهی 221)
تا زمانی که در مسیر حق باشد، مشروع است.
«با سپاس بی حد از الطاف کریمهی خداوند متعال که توفیق به ملّت شریف و متعهد ایران عطا فرموده که ... به رغم تبلیغات دشمنان خارج و داخل، با اکثریت قاطع افزون از دورهی سابق جناب آقای محمدعلی رجایی (ایده الله تعالی) را به ریاست جمهوری کشور اسلامی ایران برگزیده و این مسئولیت بزرگ و بار سنگین را بر عهدهی او گذاشته است؛ و چون مشروعیت آن باید با نصب فقیه ولی امر باشد، اینجانب رأی ملت شریف را تنفیذ و ایشان را به سمت ریاست جمهوری اسلامی ایران منصوب نمودم، و مادام که ایشان در خطّ اسلام عزیز و پیرو احکام مقدّس آن میباشند و از قانون اساسی ایران تبعیّت و در مصالح کشور و ملّت عظیمالشأن در حدود اختیارات قانونی خویش کوشا باشند و از فرامین الهی و قانون اساسی تخطّی ننمایند، این نصب و تنفیذ به قوّت خود باقی است؛ و اگر خدای ناخواسته بر خلاف آن عمل نمایند، مشروعیّت آن را خواهم گرفت...» (صحیفهی امام جلد 15 صفحهی 67 )
حذف روحانیت، توطئه همیشگی دشمن.
«من شاهد بودم که روحانیت را به اسم ارتجاع و اسمهای ننگین دیگر در نظر ملت ساقط نمودند و سنگرهای بزرگ اسلام را یکی پس از دیگری با دست جوانان بی خبر از عمق توطئهها شکستند و راه را برای مقاصد شوم استعمارگران باز کردند و شاعران درباری و نویسندگان وابسته بر ضدّ اسلام و خدمتگزاران به کشور و اسلام از رجال پاکدامن گرفته تا علمای بزرگ طراز اوّل با قلم و زبان و شعر و مقاله آنان را از ملت و ملت را از آنان جدا کردند و سایهی شوم استبداد و استعمار را در طول پنجاه سال آنچنان بر سرتاسر کشور عزیزمان گستردند که احدی را مجال گفتن حق نماند. من به شما ملت شریف ستمدیده اخطار میکنم جای پای آن شیطان بزرگ و شیاطین دیگر را در سراسر کشور میبینم که با نقشهی حساب شده همان طرح زمان رضا خان را ریخته و با شیطنت درصدد اجرای آن هستند ...» (صحیفهی امام جلد 12 صفحهی 193 و 194)
این منابر و هیئات است که اسلام را حفظ نموده است.
«روضهی سیدالشهدا برای حفظ مکتب سیدالشهداست...الان هزار و چهارصد سال است که با این منبرها، با این روضهها و با این مصیبتها و با این سینه زنیها ما را حفظ کردهاند، تا حالا آوردهاند اسلام را ... حرف سیدالشهدا حرف روز است، همیشه حرف روز است، اصلاً حرف روز را سیدالشهدا آورده است دست ماها داده و سیدالشهدا را این گریه حفظ کرده است، مکتبش را این مصیبتها و داد و قالها حفظ کرده، این سینه زنیها و این دستهجات ... اگر فقط مقدسی بوده و توی اطاق و توی خانه مینشست برای خودش و هی زیارت عاشورا میخواند و تسبیح میگرداند نمانده بود چیزی. هیاهو میخواهد، هر مکتبی هیاهو میخواهد، باید پایش سینه بزنند، هر مکتبی تا پایش سینه زن نباشد تا پایش گریه کن نباشد تا پایش توی سر و سینه زدن نباشد، حفظ نمیشود... اینهایی که مسجد میآیند، منبر را گوش میکنند، مطالب را گوش میکنند، همچو که به روضه میرسند، رد میشوند و میروند. این از باب اینست که ملتفت نیستند چه هست. آن روضه است که این محراب که این منبر را حفظ کرده، اگر آن روضه نبود، این منبر هم نبود، این مطالب هم نبود؛ آن حفظ کرده.» (صحیفهی امام جلد 8 صفحهی 526 و527 )