حقایق را از ورای خطوط سیاسی ببینید
حقایق را از ورای خطوط سیاسی ببینید
۵ سال پیش (۳۱اردیبهشت ۱۳۸۶) به همراه جمعی از فعالان بسیج دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور توفیق یافتیم تا به محضر رهبرمعظم انقلاب رسیده و توصیه های مهم و راهبردی ایشان به دانشجویان بسیجی را به طور مستقیم استماع کنیم. اتفاقاً نکته جالبی که وحود داشت و دارد این است که آن دیدار، آخرین دیدار اختصاصی تشکل بسیج دانشجویی با حضرت آقا تا این لحظه بوده و به نظر می رسد برخی تأکیدات معظم له به فعالان این عرصه هنوز جای کار بسیاری دارد. القصه اینکه با مروری بر رویدادهای اخبر خصوصاً رقابت های انتخابات مجلس نهم و برخی حواشی که حول ان در بدنه نیروهای ارزشی شکا گرفت و نیز تحلیل هایی که روزهای پسا انتخاباتی ارائه می شود مروری دوباره بر برخی نکات کلیدی مورد اشاره معظم له در ان دیدار را لازم دیدم:
«راجع به مسألهى ورود در سیاست بحث شد. من حالا مطالبى عرض خواهم کرد و امیدوارم که این معنا روشن بشود. به نظر من سئوال ندارد! مگر مجموعهى بسیجى - آن هم بسیجىِ انقلاب و دانشجوى انقلاب - مىتواند نسبت به مسائل سیاسى کشور بىتفاوت یا بدون موضع و بدون نظر باشد؟! مگر چنین چیزى ممکن است؟! من، شما دانشجوهاى بسیجى را توصیه مىکنم به این که محافظهکار نشوید و همواره دانشجو و بسیجى - به همان معناى مثبت و پُرخون و پُرتپش - باقى بمانید. البته دنبالهى این که مىگوئیم «محافظهکار نشوید» این است که «ولى هوشیار هم باشید». کاملاً هوشیار باشید.
شعار مىدهید: دانشجو بیدار است! بله، همین توقع هست؛ من مىخواهم به شما عرض بکنم: بیدار باشید. بیدارى دانشجو هم فقط بیزارى از امریکا نیست. امریکا چیست؟ امریکا به معناى یک منطقهى جغرافیایى یا یک ملت مطرح است؟ یا نه، به عنوان یک حجم و هویت سیاسى، امنیتى، تشکیلاتى، فرهنگى که به چشم دیده نمىشود؟ آن هم تشکیلاتى با پشتوانهى عظیم مالى و تجربهى فراوان در کار تبلیغات و جنگ روانى. بیزارى از این، بیدارى مضاعف لازم دارد. مثل بیدارى در میدان جنگ نظامى نیست که شما اگر در سنگر بیدار باشید، به مجردى که دشمن کوچکترین تحرکى نشان داد، او را هدف قرار بدهید. در جنگ فرهنگى، در جنگ سیاسى، در جنگ امنیتى، تحرک دشمن را درست نمىتوان دید. گاهى اوقات، دشمن کار را به گونهاى ترتیب مىدهد که حرف حقى، از زبان یک نفر صادر بشود! دشمن ناحق و باطل است، پس چرا مىخواهد این حرف حق از زبان آن شخص صادر بشود؟ چون مىخواهد پازل خودش را کامل کند. این پازل از صد یا دویست قطعه تشکیل شده؛ یک قطعهاش هم همین حرف حقى است که آن شخص باید بزند تا این پازل را کامل کند! اینجا این حرف حق را نباید زد. پازل دشمن را کامل نباید کرد. در این حد هوشیارى لازم است! بله، وارد سیاست بشوید و فکرِ سیاسى کنید؛ اما بسیار هوشیار. دشمن نباید بتواند از هیچ حرکت و اظهار و موضعگیرى شما استفاده کند. این، اصل اول و یک خط قرمز است.
چهطور دشمن را بشناسیم؟ چهطور تمایلات او را کشف کنیم؟ چهطور بفهمیم که این کار به نفع دشمن یا به ضرر دشمن است؟ این همان نقطهى اساسى است. این همان جایى است که به اهتمام کامل، مطلقاً سهلانگارى نکردن و هوشیارى و بیدارى کامل احتیاج دارد. اگر هم در جایى براى انسان مطلب روشن نیست، آن جا نباید حرکت کند. اگر دیدید زیر پا محکم است، پا بگذارید؛ اگر دیدید مشکوک است، پا نگذارید. بنابراین محافظهکار نباشید، اما هوشیار باشید؛ این، آن خط سیاسى است. البته سخت است و آسان نیست؛ اما شما هم مرد کارِ سختید؛ بسیجى هستید و باید این کار سخت را به عهده بگیرید.
ممکن است فلان تشکل دیگر دانشگاهى این ظرفیت را نداشته باشد که حتّى این حرف را بشنود؛ اما شما بعنوان بسیج، باید این ظرفیت را داشته باشید که این کار را بکنید؛ تفاوت شما اینقدر است. دانشجوى عزیز تبریزىمان، خیلى خوب و جمعبندى شده حرف زد. اینجور ذهنیتها - جمعبندى کردن و مطالب را از بالاسرِ خطوط سیاسى و جناح بازیها دیدن - همان چیزى است که من از دانشجوى بسیجى توقع دارم.
...
بسیج دانشجویى نیازهائى دارد؛ نیازهاى اصلى و عنصرى و اساسى: نیاز اولش به فکر و تحلیل و روشنبینى است. فکر، تفکر، اندیشهپردازى - یا به قول شماها کارِ تئوریک - در زمینهى مسائل اسلام، در زمینهى مسائل انقلاب، در زمینهى مسائل بینالمللى و در زمینهى مسائل جارى؛ به طورى که دانشجوى بسیجى، در هر جمع دانشجویى، ذهن روشنتر، زبان گویاتر و ابتکار بیشترى داشته باشد. همان طورى که گفتم و اشاره کردم، حقایق را از وراى جناحبندىهاى سیاسى نگاه کنید و ببینید؛ از بالا نگاه کنید و جبهه را ببینید. در یک جبههى گستردهاى که ممکن است طول آن صد کیلومتر باشد، واحدهاى گوناگونى هستند؛ یک نفر در یک واحد، فقط خودش را مىبیند. اما آن کسى که با هلىکوپتر از بالا عبور مىکند، آرایش جنگى مجموعهى این واحدها را مىبیند. از بالا اوضاع کشور را نگاه کنید؛ آن وقت جاى خودتان را درست پیدا مىکنید که کجا باید باشید، چه کار باید بکنید، به چه چیز باید حساسیت نشان بدهید، به چه چیز باید حساسیت نشان ندهید. همان طور که گفتم گاهى یک حرف حق را نباید زد؛ چون گفتن این حرف، پازل دشمن را تکمیل مىکند. مواظب باشید در هیچ مرحلهاى، شما تکمیلکنندهى پازل دشمن نباشید.»
پانوشت:
۱- خیلی دوست دارم بتوانم این روزها که خلاء تحلیل راهبردی از این دست مسائل احساس می شود، دستی به قلم ببرم و چیزی بنویسم اما مشکل اینجاست که هنوز هیجانات کاذب انتخاباتی (که قدری اش به خاطر رقابت ها طبیعی است و بخشی اش هم این دوره غیرطبیعی و ناشی از جوزدگی ها بود) کاملاً فروکش نکرده است. بنابراین کوچکترین نقدی بر هر یک از ذی نفعان این رقابت ها به منزله توهین به مقدسات تلقی شده(!) و خود به شور شدن این آش کمک کی کند!
۲- امیدوارم برخی از برادران عزیزم که هنوز هم در رقابت های انتخاباتی مانده اند و دارند محاسبه می کنند که چطوری ثابت کنند این گروه پیروز شده یا این گروه شکست خورده و ... کمی به خود بیایند و خود را مخاطب این توصیه راهبردی حضرت آقا ببینند. (هرچند می دانیم و می دانید که این دوره اینقدر از غلظت بالای مایه های ارزشی در شعارها و سخنان درگوشی رهبری در توجیه لیست ها گرفته تا هزینه کردن شخصیت ها وجود داشت، هر گروهی تلاش می کند این سخنان را به نفع خود تحلیل کند! چه کنیم دیگر، خدا همه جو زدگان را از جوزدگی خارج فرماید)
۳- بخش قابل توجهی از دوستانی که امروز در بسیج دانشجویی مشغول فعالیت اند، آن روزها هنوز توفیق حضور در این جرگه را نداشتند و بعید نیست این جملات برایشان تازگی داشته باشد. امیدوارم این دوستان این جملات را با دقت بیشتر دوباره بخوانند!
۴- بهترین تحلیلی که تا این روز خوانده ام و حقا و انصافاً نگارنده ان تلاش کرده مسائل را ورای خطوط سیاسی ببیند و در دام تعصبات جناجی و باندی و قبیله ای نیفتند این بوده که توصیه می کنم آن را حتما مطالعه کنید!