رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

«فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

آن چه می نویسم احتمالا دیدگاه و نظر من است، اما نام تارنمای خود را «رایگاه» نهادم تا مکانی باشد جهت اقتراح و تضارب آرا و خوانندگان محترم خود بیاندیشند و برترین را برگزینند!

کانال من در شبکه اجتماعی تلگرام
https://telegram.me/mjakhavan

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

ایران-امریکا؛ منازعه در راند پایانی

پنجشنبه, ۱۱ آبان ۱۳۹۱، ۰۵:۱۹ ب.ظ

 

رهیافت پژوهی مواجهه نظام سلطه با ایران هسته ای

ایران-امریکا؛ منازعه در راند پایانی

 

یکی از نتایج اصلی پیروزی انقلاب اسلامی ایران، تغییر در معادلات قدرت و مناسبت بین‌الملل به گونه‌ای بود که سبب گشودن جبهه‌ای جدید در رقابت‌های جهانی بود که با شعار اساسی «نه شرقی-نه غربی» چارچوب حاکم بر روابط جهانی را به چالش کشید و حتی با فروپاشی بلوک شرق ، حاکمیت هژمونیک نظام سلطه و استکبار جهانی به رهبری ایالات متحده آمریکا را به رسمیت نشناخت. با گذشت بیش از سه دهه از عمر نظام اسلامی، عرصه مواجهه جمهوری اسلامی ایران با نظام سلطه روز به روز گسترش یافته است و تحلیل وضعیت موجود و برآوردی از تحولات آینده نشانگر آن است که با مرور زمان کفه  قدرت ج.ا.ا در حال سنگین تر شدن بوده و روند افول سلطه امریکا هرچه بیشتر شتاب گرفته است.

در سال‌های اخیر منازعه ایران و آمریکا مورد توجه بسیاری از تحلیلگران مسائل استراتژیک بین‌الملل قرار گرفته است و بسیاری از آنان این عرصه را به سان میدان رقابتی می‌دانند که به دقایق پایانی خود نزدیک می‌شود. با این تفاصیل و با تأملی در روندهای افت و خیز رقبا و حریفان این آوردگاه می‌توان تا حدودی نتایج بازی خصوصاً در راند آخر آن را پیش بینی نمود. با این حال تحلیل وضعیت موجود و ارائه برآوردی از آینده نیازمند مداقّه بیشتری است که در ادامه کوشیده خواهد شد به بررسی و تحلیل آن پرداخته شود.

(با توجه به اهمیت مطلب و نیز تفصیلی بودن، خواهشمند است مطلب به صورت کامل مطالعه شود)

 

آیا در فینال بازی هستیم؟

ایالات متحده آمریکا به عنوان بازیگری که پیش از این رقیب دیرین خود یعنی «اتحاد جماهیر شوروی» را با بهره گیری از منازعه نرم به زانو درآورده و از عرصه رقابت خارج کرده بود، در پیشبرد هژمونی خود بر جهان که در قالب «نظم نوین جهانی» دنبال می شد، تنها یک مانع در برابر خود می دید و آن جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت بود که باعث اخلال در تفوق نظام سلطه بر راهبردی ترین نقطه جهان یعنی خاورمیانه- می شد. بازیگر قدرتمند پس از یک دهه مواجهه سخت و نیمه سخت بازیگر جدید، در آخرین دهه سده بیستم و آغازین دهه هزاره سوم، بهره گیری از قدرت نرم در قالب های تحریم، تهدید، بی ثبات سازی، نفوذ و استحاله و ... دنبال نمود و پایستگی ملت ایران بر اصول انقلابی و خط مشی مبتنی بر اسلام ناب، بیش از پیش شکست سناریوی نظام سلطه را نمایان می ساخت .

اکنون پس از یک دهه از اجرای سناریوهایی همچون لشکر کشی آمریکا به منطقه و اشغال عراق و افغانستان، ارائه طرح هایی چون «خاورمیانه بزرگ» و سپس «خاورمیانه جدید»، تقویت محور سازش و تضعیف محور مقاومت، منزوی سازی کشورهای مستقل و ... جغرافیای سیاسی خاورمیانه نتایجی را نشان می دهد که با اهداف آمریکا فاصله قابل توجهی دارد.

سیر سریع تحولات نشانگر بروز وضعیتی است که در آن علائم نزدیک شدن به گام پایانی این رقابت به وضوح دیده می شود. در نگاه راهبردپردازان غربی برخی از ویژگی های این موقعیت زمانی قابل تأمل عبارت اند:

  1. وضعیت بازیگر غربی:

بازیگر غربی که در طول سی سال مخاصمه همیشه در موضع فعال بوده است اکنون گریبانگیر چالش های درونی و بیرونی است. بحران فراگیر و بدخیم اقتصادی، افزایش اعتراضات مردمی، نزدیک دشن به زمان انتخابات ریاست جمهوری آمریکا (2012) و ... در کنار افول هژمونی و اقتدار بین المللی و تضعیف همپیمانان اروپایی و نیز سقوط وابستگان منطقه ای، همه و همه قدرت بازیگری ایالات متحده آمریکا را به چالش کشیده است.

  1. بازی با همه مهره ها:

به تحقیق می توان گفت تا کنون تمامی راهبردهای شناخته شده در مواجهه با ج.ا.ا. به کارگیری شده اند و به تعبیری بیشتر مهره های بازی سوخته اند. در چنین شرایطی آخرین راهبردی که از آن می توان به «برگ برنده» و یا «آخرین تیر ترکش» تعبیر نمود، آخرین امید غربی هاست. در مقابل ج.ا.ا. نشان داده است که هنوز برگ های رو نشده بسیاری برای این مواجهه دارد. رهبر معظم انقلاب نیز در تبیین این مهم می فرمایند: «تیرهاى موجود در ترکش استکبار علیه شما مردم تمام شده. هرچه میتوانستند، ضربه زدند؛ هرچه داشتند و به عقلشان رسیده، فعالیت کردند؛ این تیرهاى آخر است. باید بایستید؛ باید به توفیق الهى، به فضل الهى، اراده و عزم خود را به رخ دشمن بکشید تا بفهمد که در مقابل این ملت نمیتواند مقاومت کند.»[1]

  1. دومینیوی بیداری اسلامی

بروز موجی از تحولات پی در پی در منطقه  در چارچوب «بیداری اسلامی» که تأثیرات امواج آن حتی به خیابان های اروپا و آمریکا به عنوان عقبه راهبردی غرب- کشیده شد، بر پیچیده تر شدن شرایط برای بازیگر غربی افزوده است به گونه ای که اولاً تحلیل شرایط پیش رو را ناممکن ساخته است و ثانیاً ادامه این روند می توان عرصه را برای غرب تنگ تر نماید. در چنین شرایطی  «مهار سریع بیداری اسلامی» در کوتاه مدت برای غربی ها حیاتی می نماید.

  1. فشار فزاینده بر روی رژیم صهیونیستی

در شرایط کنونی حفظ رژیم صهیونیستی به عنوان کانون منطقه ای نظام سلطه و نیز امید کانون های صهیونیسم مسیحی و فراماسونری برای تحقق اهداف شیطانی خود بسیار حیاتی است و این در حالی است که فشارهای بیرونی و چالش های درونی این رژیم را تا لبه پرتگاه فروپاشی پیش برده است و نجات این رژیم از بحران کنونی در کوتاه مدت در دستور کار نظام سلطه قرارگرفته است.

این مسئله با گونه ای برای سران رژیم صهیونستی حادشده است که درمورد آن لب به اعتراف گشوده اند. نتانیاهو نخست وزیر رژیم اسرائیل که اویل سال گذشته پیش در مصاحبه با خبرگزاری فرانسه گفته بود: «بهار اعراب، ممکن است به زمستان ایرانی بینجامد» این سخن خود را با وحشتی مضاعف در مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2011، تکرار کرد و نشان داد هراس وی از بیداری اسلامی متاثر از ایران ادامه دارد. وی با اشاره به تحولات کشورهای عربی در منطقه و تقاضای فلسطین برای عضویت دایم کشور مستقل فلسطینی در سازمان ملل هشدار داد، "بهار عربی" می‌تواند به "زمستان ایرانی" تبدیل شود و به روی کار آمدن دولت های اسلامگرا -مشابه ج.ا.ا.- منجر شود. نخست‌وزیر افراطی رژیم اسرائیل از نیاز کشورش به عمق استراتژیک گفت و درحالی که کشورش همیشه به تهدید و جنگ افروزی اشتغال داشته، ادامه داد، اسرائیل کشوری بسیار کوچک است و باید نیازهای امنیتی‌اش تامین شود.[2]

  1. عبور پیچ تاریخی انقلاب اسلامی:

امروزه قدرت روز افزون ج.ا.ا. در مقابل افول هژمونی نظام سلطه سبب شده است که گفتمان «انقلاب اسلامی» علاوه بر آن که در داخل مرزهای ایران تثبیت یافته و در حال اعتلاست، در عین حال مرزهای جغرافیایی را درنوردیده و در بستر «بیداری اسلامی» موجب گسترش عمق راهبردی ج.ا.ا شده است. در چنین شرایطی می توان تصور نمود ایران در روند «انقلاب اسلامی» در حال عبور از «پیچ تاریخی» خویش است که نشانه های آن هم برای ملت ایران و هم بازیگر مقابل روشن شده است.

برای مثال یک اندیشکده اطلاعاتی آمریکایی «استراتفور» معتقد است خروج نیروهای آمریکایی از عراق و افزایش گستره نفوذ ایران در منطقه، باعث نگرانی آمریکا و اسرائیل از تغییر موازنه قدرت در خیلج فارس شده است. این موسسه در مقاله‌ای به قلم «جورج فرایدمن» با ابراز نگرانی در مورد تبدیل شدن ج.ا.ا. به «قدرت منطقه ای» تصریح می کند: «هدف تهران گسترش از کار افتادگی آمریکا و در عین حال استفاده از فرصت‌هایی است که خروج آمریکا از عراق ایجاد کرده است. ایران همزمان خواستار ایجاد گستره نفوذ منسجمی است که آمریکا برای حفظ رضایت ائتلاف خود مبنی بر تأمین پایدار نفت و درگیری‌های محدود در منطقه، باید خود را با آن تطبیق دهد. ایران برای دستیابی به این هدف، راهبردی دو سویه را دنبال می‌کند. اولین راهبرد اجتناب از هرگونه حرکت ناگهانی است تا رویه‌ها راه معمول خود را طی کنند. دومین راهبرد جلب توجه به سوی برنامه هسته‌ای است که باعث می‌شود آمریکا سیاست کره شمالی خود را در ایران نیز به کار گیرد. اگر برنامه هسته‌ای ایران موجب حمله هوایی اسرائیل شود، ایران می‌تواند از این امر نیز به نفع خود استفاده کند. ایرانیان می‌دانند که در اختیار داشتن سلاح هسته‌ای خطرناک است، اما داشتن برنامه هسته‌ای امری مفید است. اما نکته مهم برنامه هسته‌ای نیست. این برنامه فقط ابزاری برای منحرف کردن توجهات از چیزی است که در حقیقت در حال رخ دادن است – تغییر در موازنه قدرت در خاور میانه.»[3]

این مسئله تاحدی برای غربی ها واضح شده است که زیبیگنیو برژینسکی ، تحلیلگر استراتژیک و مشاور رئیس جمهور سابق آمریکا ، با تاکید بر لازمه تغییر سیاست خارجی آمریکا در قبال ایران،‌ خواستار تمرکز آمریکا بر ایجاد روابط دیپلماتیک با ایران شده و تصریح می نماید: «جمهوری اسلامی ایران نقش مهمی در ایجاد ثبات در کشورهای افغانستان و عراق بازی می‌کند و از این رو «آمریکا به ایران نیاز دارد.»[4]

رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیت الله خامنه ای در تبیین شرایط کنونی جمهوری اسلامی می فرمایند: «دنیا در حال یک پیچ تاریخى است. ملت عزیز ما، ملتهاى مسلمان، امت عظیم اسلامى، میتوانند نقش ایفاء کنند. اینجاست که اسلام، تعالیم اسلام، روش اسلام به کار نیاز مردم دنیا مى‌آید؛ و اینجاست که نظام جمهورى اسلامى میتواند الگو بودن خودش را براى همه‌ى مردم دنیا اثبات کند.»[5]

معظم له هم چنین در این پیچ تاریخی در جمع جوانان جهان اسلام چنین تشریح نمودند: «امروز تاریخ جهان، تاریخ بشریت، بر سر یک پیچ بزرگ تاریخى است. دوران جدیدى در همه‌ى عالم دارد آغاز میشود. نشانه‌ى بزرگ و واضح این دوران عبارت است از توجه به خداى متعال و استمداد از قدرت لایزال الهى و تکیه‌ى به وحى. بشریت از مکاتب و ایدئولوژى‌هاى مادى عبور کرده است. امروز نه مارکسیسم جاذبه دارد، نه لیبرال‌دموکراسى غرب جاذبه دارد - مى‌بینید در مهد لیبرال‌دموکراسى غرب، در آمریکا، در اروپا چه خبر است؛ اعتراف میکنند به شکست - نه ناسیونالیستهاى سکولار جاذبه‌اى دارند. امروز در میان امت اسلامى، بیشترین جاذبه متعلق است به اسلام، به قرآن، به مکتب وحى؛ که خداى متعال وعده داده است که مکتب الهى و وحى الهى و اسلام عزیز میتواند بشر را سعادتمند کند. این یک پدیده‌ى بسیار مبارک و بسیار مهم و پرمعنائى است. امروز در کشورهاى اسلامى علیه دیکتاتورى‌هاى وابسته قیام شده است؛ این مقدمه‌اى است براى قیام علیه دیکتاتورى جهانى و دیکتاتورى بین‌المللى، که عبارت است از دیکتاتورى شبکه‌ى فاسد و خبیث صهیونیستى و قدرتهاى استکبارى. امروز استبداد بین‌المللى و دیکتاتورى بین‌المللى متجسم است در دیکتاتورى آمریکا و پیروان آمریکا و شبکه‌ى شیطانى و خطرناک صهیونیستی. امروز اینها با روشهاى مختلف و با ابزارهاى گوناگون در همه‌ى دنیا دارند دیکتاتورى میکنند. آنچه شما در مصر انجام دادید، در تونس انجام دادید، در لیبى انجام دادید، در یمن دارید انجام میدهید، در بحرین دارید انجام میدهید، در کشورهاى دیگر انگیزه‌ى آن بشدت به وجود آمده است، جزئى از مبارزه‌ى با این دیکتاتورى خطرناک و مضرى است که دو قرن است دارد بشریت را فشار میدهد. این پیچ تاریخى‌اى که گفتم، عبارت است از تحول از سیطره‌ى چنین دیکتاتورى‌اى به آزادى ملتها و حاکمیت ارزشهاى معنوى و الهى؛ این پیش خواهد آمد؛ استبعاد نکنید. این وعده‌ى الهى است که «و لینصرنّ اللَّه من ینصره» خداى متعال تأکید میکند که اگر او را نصرت کردید، شما را نصرت خواهد کرد.»[6]

در چنین شرایطی طبیعی است که بازیگر غربی تمام تلاش خود را معظوف به آن نماید که در کوتاه ترین زمان ممکن مانع از قدرت گرفتن حریف شود و این بدان معنا خواهد بود که احتمالا در افق زمانی نردیک غرب آخرین برگ های بازی خود را رو خواهد کرد.

راهبرد های بازیگر غربی

مرکز سابان[7] درماه ژوئن سال 2009 میلادی (تیرماه 1388 و زمانی که هنوز شعله های فتنه آمریکایی 88 مشتعل بود) طی گزارشی ۱۶۰ صفحه ای تحت عنوان «کدام راه به سمت ایران؟»[8]، 9 سناریو و گزینه را برای برخورد واشنگتن با تهران بررسی و معرفی نمود گزارش مذکور که دستاورد تلاش های فکری یک تیم شش نفره آمریکایی- صهیونیستی به نام های «کنت ام پولاک» مدیر سابان، «مارتین ایندیک» سفیر اسبق آمریکا در سرزمین های اشغالی، «دانیل ال.بای من»، «سوزان مالونی»، « مایکل ای.اهانلون»، «بوروس ریدل» بود، شامل ۲ گزینه دیپلماتیک ۳ گزینه نظامی، ۳ گزینه تغییر حکومت و یک گزینه نهایی (شامل ۴ بخش)  می شد. مطالعه این راهبرد چندوجهی که تنها بخشی از آن در فتنه 88 پیاده شده، می تواند از راهبرد آتی آمریکا در مواجهه با ج.ا.ا. رمزگشایی نماید.

سناریوهای بدیل و همزمان پبشنهادی این مرکز عبارت اند از:

الف) گزینه های دیپلماتیک

  1. نسخه بازسازی شده استراتژی چماق و هویج بوش

هدف از اجرای این سیاست، قانع کردن دولت جمهوری اسلامی برای تغییر رفتار خود نسبت به مسائل حساس و مهم برای آمریکا است. که در صورت اقناع ایران به منتفی کردن برنامه های هسته ای خود و حمایت از جنبش های حماس و حزب الله لبنان، مشوق هایی نظیر تکنولوژی هسته ای و راکتورهای آب سبک، موافقت با ورود ایران به سازمان تجارت جهانی، آزاد نمودن دارایی های ایران در آمریکا و رفع تحریم های اقتصادی داده می شود و اگر ایران نپذیرد، مجازات هایی سنگین نظیر تضعیف اقتصاد نفتی به وسیله شورای امنیت سازمان ملل اعمال می گردد. پایین آوردن هزینه های آمریکا با توجه به بحران اقتصادی موجود در غرب و پیچیدگی درونی سیاست در ایران از محاسن و معایب این خط مشی بیان شده است.

  1. روش حذف چماق و فربه کردن هویج

مرکز سابان با اشاره به اینکه تهدید موجب انسجام ایرانیان از حیث ملی گرایی می گردد، هدف از این سیاست را تغییر رفتار ایران از طریق تعامل و تشویق بیان کرده که ایجاد رابطه و تعامل با ایران، تأثیرگذاری و سپس تغییر رفتار را از نتایج مفید این روش برشمرده است. این مرکز روی کار آمدن اصولگرایان در ایران موجب نفی لیبرالیزاسیون در فضای عمومی کشور دانسته و تصریح کرده است که در ادامه برنامه تعامل باید یا احمدی نژاد را دور زد یا وی را به درون میدان برنامه کشاند، سپس مشوق هایی در حوزه های هسته ای، استراتژیک و اقتصادی به ایران داده شود. در ادامه می افزاید که هیچ تضمینی برای ممانعت از دستیابی هسته ای ایران و عدم حمایت از گروه های مبارز فلسطینی و لبنانی وجود ندارد و شنیده نشدن هیچ پیام محکمی از سوی رهبر انقلاب ایران برای مذاکره با آمریکا به عنوان یکی از معایب این طرح بیان شده است.

ب) گزینه های نظامی

سابان نقص اساسی گزینه های دیپلماتیک را در نیازمند بودن به همکاری ایران، و عامل زور را تنها گزینه ای می داند که به طور یک جانبه از سوی آمریکا امکان بکارگیری دارد.

  1. تهاجم

هدف از این سیاست، ساقط کردن حکومت ایران، خرد کردن قدرت نظامی و نابودی برنامه هسته ای آن می باشد. اما به دلیل مشکلات ارتش آمریکا در عراق و افغانستان، هزینه های سنگین جنگ و پراکنده بودن نیروهای آمریکایی، اکنون تمایل به انتخاب این راهکار وجود ندارد. موسسه سابان گرفتن بهانه از ایران را برای حمله، از الزامات تحریک، عدم اجازه همسایگان ایران به استفاده از خاک خود و تصرف بندری در ایران را از مشکلات و الزامات دیپلماتیک، نیاز به نیرویی ویژه و فارسی زبان را از الزامات نظامی، نیاز به حدود ۴/۱ میلیون نفر در حد ۲درصد از کل جمعیت ایران را از الزامات اشغال و درنهایت نیاز به حمایت اکثریت مردم آمریکا از این اقدام را از الزامات سیاسی تهاجم می داند. این سناریو تحت کنترل همه جانبه آمریکا بوده و نیازی به همکاری های بین المللی ندارد و به یکباره کلیه مشکلات واشنگتن را درباره ایران حل می کند. اما حجم و استعداد واکنش نظامی تهران قابل برآورد نبوده و اعتبار آمریکا را در منطقه و جهان مخدوش می کند.

  1. شبیه سازی اسیراک

این گزینه حمله هوایی آمریکا به تاسیسات اتمی ایران را به مانند حمله اسرائیل به تاسیسات اتمی عراق مطرح می کند که هدف از آن نابودسازی برنامه هسته ای ایران است. این مرکز همکاری کشورهای منطقه را از الزامات نظامی و حمایت همسایگان ایران و مخدوش نشدن وجهه آمریکا در منطقه را از الزامات دیپلماتیک این گزینه بیان می کند. تعویق چند ساله برنامه اتمی ایران وناچیز بودن تلفات آمریکا از محاسن این روش و قویتر شدن حکومت ایران و گسترش تنفر جهانی از آمریکا از معایب این استراتژی برشمرده شده است.

  1. واگذاری به رژیم صهیونیستی

سابان هدف این گزینه پیشنهادی را نابودی تاسیسات اتمی ایران به وسیله تشویق اسرائیل به حمله نظامی عنوان کرده است. که نتانیاهو مسئول این حمله باشد نه اوباما. او در هر صورت پای واشنگتن به میان می آید و مقصر نیز شناخته می شود.

ج) گزینه های تغییر حکومت

  1. انقلاب مخملی

نویسندگان این گزارش حمایت گسترده آمریکا از انقلاب مخملی در ایران را مناسب ترین راه برای تغییر حکومت جمهوری اسلامی می دانند که هدف از آن براندازی رژیم ایران و در نهایت ایجاد حکومتی با بیشترین همراهی با منافع آمریکا می باشد. البته عدم توانایی حکومت ایران در برخورد قهرآمیز با انقلاب مخملی بعید به نظر رسیده است. این مرکز، چگونگی جرقه اولیه برای وقوع انقلاب را مبهم و حادث شدن آن را منوط به پیدایش رهبران محلی می داند. حمایت از اپوزیسیون ایرانی، رهبران محلی مناسب و اطلاعات دقیق و بی نظیر از الزامات این گزینه بیان شده است. هزینه کمتر و فایده بیشتر نسبت به تهاجم نظامی، تضعیف حکومت ایران و تغییر رفتار آن از محاسن این سیاست و سنگرسازی های خوب ایران برای ممانعت از انقلاب مخملی، مشخص نبودن نتایج و تنفر بیشتر مردم ایران از آمریکا از معایب آن عنوان شده است.

  1.  الهام بخشیدن به شورش ها

سابان براندازی حکومت جمهوری اسلامی ایران وایجاد اهرم فشار هنگام مذاکره از طریق حمایت از شورش های قومی و گروه های اپوزیسیون را هدف این گزینه می داند. البته اذعان دارد که احتمال براندازی از این طریق ضعیف است و منتج به واکنش خطرناک ایران به دلیل قوت نیروهای عملیات نامتقارن می شود.

  1. کودتا

موسسه سابان با بیان مشکل بودن تحریک مردم ایران برای انجام یک انقلاب، هدف این گزینه را حمایت از کودتای نظامی علیه ایران و سپس استقرار دولتی در ایران با بیشتر هماهنگی با منافع آمریکا عنوان کرده که نیازمند اطلاعات هوشمند قابل ملاحظه ای می باشد. این گزارش، شانس احتمال کودتای نظامی را به دلیل مهندسی ویژه نیروهای نظامی ایران و فراگیری دستگاه های اطلاعاتی و امنیتی آن، بسیار ضعیف بیان کرده است.

د) تحدید ایران

این مرکز، تحدید (محدودسازی) را پیش فرض سیاست آمریکا در قبال ایران در سی سال گذشته می داند و می افزاید: ایران امروز در معادلات خاورمیانه نسبت به تمامی زمان های پس از انقلاب اسلامی قویتر می باشد. و اذعان می دارد که سیاست تحدید ایران شکست خورده اما آخرین و ساده ترین گزینه پیش روی آمریکاست. هدف از اعمال این گزینه از نظر نظامی، ممانعت از رفتار تهاجمی ایران، از نظر دیپلماتیک، ممانعت از بدست آوردن هم پیمان توسط ایران و از نظر اقتصادی، تضعیف اقتصاد نفتی ایران می باشد. این نویسندگان تصریح کرده اند که مشکل اصلی قبولاندن تحریم های اقتصادی ممکن علیه ایران به اتحادیه اروپا. روسیه، چین، هند و کشورهای آسیای شرقی است.

مرکز سابان در نهایت چنین نتیجه می گیرد:

- هیچ کدام از سیاست ها در قبال ایران، شانس موفقیت بالایی ندارد.

- هیچ گزینه ای تمام منافع ملی آمریکا را با هزینه کم و حداقل ریسک تامین نمی کند.

- پیشنهاد تحلیلگران این مرکز یکپارچه سازی گزینه های متفاوت و تلفیق آنها با یکدیگر است.

با مروری بر این گزارش راهبردی که از استراتژیک ترین سناریوپردازهای بازیگر غربی تا کنون بوده است، و تطبیق لایه های گوناگون این مجموعه با شرایط روز و آینده کوتاه مدت می توان تصور نمود که سناریوی چند وجهی و تلفیق یافته از پیشنهادهای 9 گانه این مرکز در دستور کار دشمن قرار خواهد گرفت.

تضعیف نقاط قوت خودی؛ تبدیل فرصت ها به تهدید

با توجه به راهبردهای پیش گفته می توان چنین تصور نمود که مهار و جلوگیری از تداوم روند اقتدارافزایی ج.ا.ا. در آینده نزدیک و خصوصا تا مقطع ریاست جمهوری یازدهم (1392) به عنوان پایه سناریوی چندوجهی نظام سلطه برای راند پایانی است. با تأمل در این نکته، بایستی نقاط اتکا و قوت خودی تشریح گردند تا تصویری از شاکله سناریوی دشمن در خنثی سازی نقاط قوت خودی و تبدیل فرصت های ج.ا.ا. به تهدید به دست آید.

با توجه محورهای زیربنایی گفتمان انقلاب اسلامی به عنوان قدرت نرم ج.ا.ا. و با تکیه به راهبرد وحدت آفرینی در مقابل سناریوی دشمن در تشدید گسست ها و شکافها می توان «نقاط انسجام بخش و وحدت آفرین» را به عنوان نقط قوت کلیدی تصور نمود که برخی از مهم ترین آن ها عبارت اند از:

  1. ارزشگرایی و فراگیری گفتمان اسلام ناب
  2. حاکمیت و فصل الخطاب بودن ولایت مطلقه فقیه
  3. استکبار ستیزی و سازش ناپذیری
  4. بیداری اسلامی به عنوان گسترش منطقه ای انقلاب اسلامی
  5. شخصیت و اندیشه امام(ره)
  6. موفقیت های ملی و دستاورد های علمی (خصوصاً توان هسته ای صلح آمیز)

محورهای فوق الذکر علاوه بر آن که شاکله ویژه جمهوری اسلامی ایران در حال حاضر را به نمایش می گذارند به عنوان خطوط گسترش وحدت و انسجام ملی  به شمار رفته و در خنثی سازی توطئه های دشمن در تشدید گسست های سیاسی اجتماعی نقش ویژه ای خواهد داشت. از این رو بخش قابل توجهی از سناریوی دشمن معطوف خنثی سازی اثرات مثبت و نقاط قوت یادشده و تبدیل این فرصت های احتمالی به تهدید خواهد گردید.

برای آنکه اهمیت راهبردی میزان اتکای ملت ایران به محورهای یادشده در نگاه بازیگر غربی بررسی گردد، کافی است به حساسیت های مطالعاتی تصمیم گیران و تصمیم سازان غربی اشاره گردد. برای مثال انستیتوی تحقیقات دفاع ملی (اندیشکده رند) آمریکا به سفارش دفتر وزیر دفاع این کشور، با هدف بررسی دیدگاه مردم ایران درخصوص مسائل مهمی که بر منافع آمریکا تاثیر می‌گذارند، در دسامبر  2009به صورت تلفنی از شهروندان ایرانی نظرسنجی کرده است. جالب این است که مواردی همچون دسترسی به توان هسته ای، ازسرگیری روابط ایران– آمریکا و ... از مهمترین محورهای مورد سوال در این نظر سنجی بوده است که بنا برا اذعان این موسسه «بیشتر افراد شرکت‌کننده در این نظرسنجی مخالفت خود را درخصوص ازسرگیری روابط با ایالات متحده آمریکا ابراز داشتند.» همچنین گزارش این موسسه بر پافشاری مردم ایران بر توانمندی هسته ای تأکید می کند.[9]

همین موسسه در اواخر سال 2009 کتابی با عنوان «روحانیت، پاسداران، و بنیادها (در ایران)»[10] منتشر نموده و در آن به سیاستمداران آمریکایی توصیه می کند، برای دفاع از منافع امریکا در برابر ایران ، باید علاوه بر شناخت بهتر شخصیت های تعیین کننده در ایران ، ساز و کاری برای تفسیر سخنان و رفتار مقام های این کشور داشته باشند. مولفان این کتاب حضرت آیت الله خامنه ای را مدیری با تدبیر،کاریزما و مقتدر با اعتماد به نفس بسیار بالا معرفی کرده و با صراحت اعلام می کنند که: "با توجه به آنچه تا کنون شاهد بودیم ، آیت الله خامنه ای، در همه موضوع های اصلی و تاثیرگذار در جمهوری اسلامی حرف آخر را می زند." اشاره کتاب اقتدار رهبر معظم انقلاب زمانی معنادار می شود که مولفان کتاب در ادامه به شیوه مدیریت آیت الله خامنه ای اشاره می کنند.

نویسندگان کتاب در پایان ، توجه به موارد زیر را به مقامات آمریکایی توصیه می کنند: «ایالات متحده آمریکا به دلیل نداشتن رابطه جدی با ایران در موضع ضعف قرار دارد و اطلاع دقیقی از مسایل داخلی این کشور ندارد. بنابراین ضروری است ایالات متحده آمریکا از ایفای نقش در داخل ایران پرهیز و با دولت ایران ارتباط برقرار کند و نه با مردم یا جناح هایی از قدرت که خود می پسندد. توانایی آمریکا در تشخیص تاثیر حمایتش از میانه روها در ایران بسیار محدود است و این کار اگر به تخریب افراد مورد حمایت انجامد ، نتیجه معکوس خواهد داشت.
پس از عادی شدن روابط با ایران، آمریکا می تواند به عنوان یک باور اصولی اعلام کند که ارتباط با ایران به معنای ارتباط با یک جناح یا یک بخش از قدرت نیست.

تحلیلگران این موسسه همچنین به بازیگر غربی توصیه می کنند: «آمریکا باید مذاکره کننده ایرانی را بشناسد. مذاکره کنندگان ایرانی ممکن است اجازه دست یافتن به تفاهم داشته باشند یا نداشته باشند. گاه ممکن است مذاکره کنندگان مراقب زیرپای خود هم باشند، چنانکه در مورد هیات مذاکره کننده هسته ای در دوران خاتمی دیدیم. این همه باعث نمی شود که بگوییم مذاکره با ایران ارزش ندارد. همانگونه که جان لیمبرت کارشناس مسایل ایران گفته است مذاکره هرقدر دشوار و توافق دست نیافتنی باشد، احتمال موثر بودنش بیشتر از ادامه 28 سال مواجهه پرسر و صدا و گاه خشن است.»[11]

با توجه به نقاط مورد علاقه موسسات تصمیم سازی از این دست و نیز مرورب دوباره بر پیشنهاد9 گانه مرکز سابان، رمزگشایی از سناریوی چندوجهی نظام سلطه در مواجهه با ج.ا.ا. چندان دشوار نخواهد بود.

چماق و هویج؛ بازی با برگه های حریف

بازیگر غربی امروز دیگر بخش عمده ای از کارت های خود خرج کرده، ولی ناامید نیست چرا که چشم به برخی نقاط قوت جمهوری اسلامی ایران دارد تا با تبدیل آن ها به فرصت عملا مجال بقای حریف را در آوردگاه از او سلب کرده و با کشاندن او به گوشه رینگ عملا حریف را از دور خارج کند.

در این جا بد نیست که به چارچوب های پیشنهادی طیف های گوناگون سیاست ساز و سیاست گذار در طرف غربی در ابتدای دوره ریاست جمهوری اوباما در خصوص مواجه با ایران اشاره گردد.

1) نئوکانها (نومحافظه کارها) از دوره بوش تا به امروز مایل به ادامه «استراتژی زور» بوده اند. این گروه که شامل لابی اسرائیل نیز می‌شد، با اندیشکده‌های خود مانند «موسسه مطالعات خاورنزدیک واشنگتن» و «مرکز سیاست دوحزبی» در عمل حامی یک «نقشه راه برای جنگ» بوده اند. آنها که همچنان با فرضیات خود درباره «تهدید هسته‌ای» ایران و اهداف سیاست خارجی ایران در کل، اصرار دارند که با دادن یک اولتیماتوم، ایران از غنی‌سازی اورانیوم دست خواهد کشید.

2) اندیشکده‌های عمده آمریکا (بروکینگز، شورای روابط خارجی و کارنگی) بیشتر روی یک استراتژی با محوریت سیاست عملی بحث نموده که از مجرای آن بتوان منافع آمریکا در منطقه را تأمین نمود. آنها از دنبال کردن کورکورانه سیاست‌های دولت بوش در قبال ایران، هشدار داده اند. به جای آن آنها خواستار آمادگی آمریکا برای مذاکره و شراکت با ایران شدند. البته در میان این اندیشکده‌ها و در حلقه‌های میانی آن، گونه‌گونی نظرات فراوان بود که حتی شامل گزینه‌های غیرمعمولی نظیر یک حمله پیش‌دستانه علیه ایران نیز می‌شد.

3) حلقه‌های میانه‌رو خواستار بکارگیری دیپلماسی واقعی با در نظر گرفتن دغدغه‌های امنیتی و منافع ایران می‌شد. آنها با مقابله با افسانه‌های مطرح شده درباره رفتار سیاست خارجی ایران، خواهان دیپلماسی جدی و مشارکت مستمر و پایدار با تهران بودند. این گروه متشکل از خبرگان امور ایران و دیپلمات‌های باسابقه بود که در «پروژه سیاست خارجی آمریکا» دور هم جمع شده بودند.[12]

بار دیگر محورهای کلیدی مورد پیشنهاد «سابان» را مرور می کنیم: چماق و هویج، حمله نظامی، انقلاب مخملی، نافرمانی مدنی، به انزواکشاندن ایران و ... . همانگونه که سیاستمداران سابان نیز تأکید نموده اند، تلفیقی از این ها می تواند شاکله کلی سناریوی بازیگر غربی را نمایان سازد. با این تفاصیل می توان سناریوی دشمن را ترکیبی از «دیپلماسی رسمی (آشکار)»، «دیپلماسی پنهان» و «جنگ روانی» دانست که گزینه «چماق و هویج» را برجسته نموده و در تداوم آن راهبرد بی ثبات سازی از طریق تشدید گسست های سیاسی اجتماعی وارد فاز اجرائی می گردد و عنداللزوم – بسته به رویدادهای احتمالی- هریک از سناریوهای بدیل قابلیت اجرا خواهند داشت.

فرید زکریا که علاوه بر مجری سردبیر بخش بین‌الملل تلویزیون سی‌ان‌ان، یکی از کارشناسان مسایل استراتژیک آمریکا می باشد، در مقاله ای که پس از حضور مشکوکش در ایران در پاییز سال گذشته، در دیلی استار (The Daily Star) منتشر شد، تصریح می نماید: «ایران آخرین تمدن بزرگی است که به نظم جهانی تن در نداده است. ما نیاز به یک "استراتژی ترکیبی" علیه ایران داریم؛ استراتژیی متشکل از فشار و تلاش برای خارج کردن ایران از مقاومت.» او در توضیح این راهبرد تصریح می کند: «اوباما باید رویکرد اصلی خود را در پیش گرفته و در مورد امکان هرگونه گفتگو و توافق ایران را بیازماید. تعامل با ایران، ایجاد نوعی نظارت بر برنامه هسته‌ای این کشور و یافتن زمینه‌های منافع مشترک (مانند افغانستان) همه اهداف مهمی محسوب می‌شوند.»[13]

او هچمنین به اختلاف نظرها میان سیاسیون ایران در این خصوص اشاره می کند و می گوید: «هرچند که این امر غیرممکن به نظر می‌رسد. در داخل ایران اختلافات عمیقی وجود داشته و بسیاری از وابستگان به حکومت آغاز روابط با غرب را تهدیدی برای خود احساس می‌کنند. و دقیقا به همین دلیل است که دولت باید در جستجوی راه‌هایی برای آغاز این روابط باشد. تعامل استراتژیک با دشمن، در سیاست‌ "تغییر" در این کشور می‌باشد. این همان روشی است که واشنگتن در تعامل با اتحاد جماهیر شوروی و چین از آن استفاده نمود.»[14]

او در ضمن این مقاله اشاره ای عجیب به یکی از روزنه های قابل اتکا برای غرب می کند و تصریح می نماید: «در زمینه سیاست ایران، احمدی نژاد یک عملگرا بوده و بارها تلاش کرده است تا جناح روحانیون را تضعیف نماید. از زبان رئیس دفتر وی زمزمه‌های آشکاری در زمینه ایجاد روابط بهتر با اسرائیل به گوش رسیده است. و در طول سال‌های گذشته احمدی نژاد، گام‌های متعددی - هر چند ناقص - در زمینه هسته‌ای بر داشته است، که پیشنهاد جدی برای آغاز مذاکرات به حساب می‌آید.»[15]

این جمله زکریا یادآور بخشی از توصیه های مرکز سابان است که «در ادامه برنامه تعامل باید یا احمدی نژاد را دور زد یا وی را به درون میدان برنامه کشاند»[16]

همچنین اندیشکده رند گزارشی تحت عنوان «مقابله با ایران در حال هسته‌ای شدن» را به قلم نویسندگان: "جیمز دابینز"، "علیرضا نادر"، "دالیا داسا کایه"، "فردریک وری" دبا برشمردن 9 گزینه راهکارهای سیاسی، تعامل، مهار ، پیشدستی، بازدارندگی ، عادی ‌سازی روابط، تغییر رژیم به عنوان گزینه های پیش روی آمریکا، تصریح می کند: «بدیهی است که ایالات متحده آمریکا نمی‌تواند صرفاً برمبنای یکی از راهکارهای فوق سیاست عاقلانه و منطقی را پایه‌ریزی نماید. سیاست صرفاً مبتنی بر تعامل افق روشنی برای نیل به سه هدف اصلی آمریکا در کوتاه و میان‌مدت پیش‌روی دولتمردان کاخ سفید نمایان نمی‌سازد. سیاست مهار فقط بر رفتار خارجی ایران تاثیر می‌گذارد. پیشدستی فقط بر مسئله هسته‌ای آن هم فقط به صورت موقتی تمرکز دارد. بازدارندگی فقط در صورتی موثر می‌افتد که با سیاست مهار ترکیب گردد و برای جلوگیری از بروز فجایع ناخواسته باید اندکی نیز با سیاست تعامل همراه شود. عادی‌سازی روابط و سیاست تغییر رژیم از جمله اهداف عملی کوتاه‌مدت نیستند. سیاست واقع‌بینانه باید در میانه هر یک از این سه طیف طرح‌ریزی گردد.»[17]

حال این که هریک از ابعاد سناریوی آمریکا در راند آخر شامل چه محورهایی، مسئله ای است که در ادامه بدان پرداخته خواهدشد.

ابعاد سناریوی چماق و هویج آمریکا

با توجه به آنچه گفته شد سناریوی اولیه طرح ریزی شده بازیگر غربی از طریق 3 محور عمده دنبال می گردد که عبارت اند از:

  1. دیپلماسی رسمی (آشکار)
  2. دیپلماسی پنهان
  3. جنگ روانی

 

 

محورهای اول و دوم یعنی دیپلماسی رسمی و پنهان را می توان کف و سقف امتیازهای آمریکا در این معامله پیشنهادی آمریکا و یا به تعبیری «هویج» و «جنگ روانی» به مثابه «چماق» آن خواهدبود. در ادامه اقدامات انجام گرفته و تا کنون و برخی راهکارهای احتمالی آینده ذیل هریک از محورها تشریح می گردد:

  1. دیپلماسی رسمی

عمده تحولات در حوزه دیپلماسی آشکار را می توان در چارچوب مذاکرات پرونده هسته ای ایران با کشورهای 5+1 تحلیل نمود. امریکایی در این مذاکرات کف امتیازات پیشنهادی خود یعنی پذیرش حق غنی سازی 3.5 درصد برای ایران و لغو تحریم ها و در مقابل توقف غنی سازی 20 درصد، تعطیلی تأسیسات فردو و خروج مواد غنی سازی شده 20  از ایران را از ج.ا.ا. مطالبه نمودند.

دانیل برومبرگ همکار ارشد و پیشین «جنینگز راندولف» در موسسه صلح آمریکا، همچنین استاد دانشگاه جورج تاون در گفت‌وگویی با مؤسسه «صلح آمریکا» به بررسی جوانب مذاکرات هسته‌ای ایران پرداخته و تصریح می دارد: «آمریکا از طریق اردوغان، نخست‌وزیر ترکیه، که تازگی با  [آیت‌الله] علی خامنه‌ای، رهبر ایران ملاقاتی داشت، و همچنین نشان داده است که برای مسلم دانستن حق غنی‌سازی ایران به صورت محدود و تحت معاهده منع گسترش سلاح‌های هسته‌ای آماده است، و همینطور حاضر به از سرگیری قرارداد جدیدی برای تبادل سوخت هسته‌ای است، اما تنها در شرایطی که ایران با توقف غنی سازی اورانیوم موافقت کند و تأسیسات نظامی نیمه‌پنهان خود در فردو، خارج از شهر قم، را تعطیل کند.»[18]

چند روز پس از پایان دور اول مذاکرات در استانبول در تاریخ 16 آوریل 2012 (28 فروردین 1391) روزنامه انگلیسی فایننشال تایمز در تحلیلی به قلم «جیمز بلیتس و دانیل دامبی» تاکید کرد که غرب در حال آماده کردن خود برای لغو برخی تحریم‌ها در مذاکرات بغداد است. این روزنامه همچنین نوشت: «موضوعی که قدرت‌های غربی باید به زودی راجع به آن بررسی کنند این است که اگر ایران گامی در مذاکرات بغداد بردارد، آنها چه کاری باید انجام بدهند.»[19] این بدان مفهوم است که طرف غربی به شدت منتظر شنیدن پاسخ ایران دور بعدی مذاکرات در روز 3 خرداد (23 می) سال جاری در بغداد است.

  1. دیپلماسی پنهان

روشن است که امریکا خود را به ظرفیت دیپلماسی رسمی محدود نمی کند و اتفاقا قرائن نشانگر آن است که بازیگر غربی مسیر دیگری علاوه بر 5+1 را نیز انتخاب کرده است. آخرین روزهای پاییز سال 1390 بود که پانزده تن از کارشناسان و مقامات اسبق و شاخص سیاسی امنیتی آمریکا و اروپا با ارسال نامه‌ای به رییس‌جمهور آمریکا از وی خواستند تا قبل از اینکه خیلی دیر شود اقدامات دیپلماتیک را با ایران آغاز کند. امضاکنندگان این نامه، در آن بیان داشتند که «برای امنیت بین‌الملل و آمریکا بسیار حیاتی است که با ایران مجدداً وارد اقدامات مستقیم دیپلماتیک شد تا از این طریق بتوان برای بن‌بست کنونی راه‌حلی پیدا کرد.»[20] خیلی زود معلوم شد که اتفاقا آمریکایی ها چندان هم به چنین راهبردی بی میل نیستند. ارسال نامه مستقیم اوباما به رهبر معظم انقلاب و پیام هایی با واسطه دیگر از مجاری ای همچون عمان، ترکیه و ... و نیز پیشنهادهایی چون پیشنهاد رئیس ستاد مشترک نیروهای آمریکایی در خصوص برقراری خط ویژه(تلفن قرمز) میان ایران و آمریکا، همه نشان داد که امریکایی ها در دیپلماسی پنهان مصمم تر هستند.

اندیشکده رند گزارشی تحت عنوان «مقابله با ایران در حال هسته‌ای شدن» تصریح می نماید: «   ایالات متحده آمریکا برای برقراری ارتباط با ایران در راستای کسب اطلاعات، ارسال علائم هشدار، اجتناب از بروز جنگ ناخواسته و قرار گرفتن در مسیر آشتی و مصالحه به کانالهای معتبری نیاز دارد. ... رئیس‌جمهور اوباما در ابتدای دوران ریاست‌ جمهوری موقتاً تلاش کرد تا کانال های ارتباطی با رهبری ایران را افتتاح نماید. اوباما از طریق رسانه‌های گروهی با مردم ایران سخن گفت و دو پیام خصوصی برای [آیت‌الله] خامنه‌ای فرستاد که شنیده‌ها حاکی از آنست تهران آنها را پاسخ داده است.»[21]

این مرکز همچنین با توصیه دیپلماسی پنهان به سران کاخ سفید اعلام می دارد: «سفرای آمریکا در مراکز کشورها و نهادهای چندملیتی نظیر سازمان ملل متحد و آژانس بین المللی انرژی اتمی باید اجازه داشته باشند تا در چارچوب مسئولیت ها و وظایف خود با همتایان ایرانی مذاکره نمایند. این روابط باید در سکوت و بدون هیاهو انجام پذیرد. در نهایت اگر ثابت شود چنین رویکردی از نظر دولتمردان ایران نیز مورد تایید است، برای مذاکرات مفصل‌تر باید برخی کانال های خاص در نظر گرفته شود. محتوا و در واقع ماهیت اینگونه ارتباطات باید کاملاً مخفی بماند. اگر روند مذکرات به سوژه‌ای عادی  تبدیل گردد، تحقق اهداف موردنظر به مراتب آسانتر خواهد بود.»[22]

اواخر بهمن 1390 منابع خبری کشور عمان از تلاش پادشاه این کشور ، سلطان قابوس ، برای دعوت از باراک اوباما رئیس جمهور آمریکا به این کشور جهت مذاکره برای پایان دادن اختلافات موجود بین ایران و آمریکا خبر دادند. همان روزها قبل هم سلطان قابوس به صورت تلفنی با رئیس جمهور ایران مذاکره نمود. شاید علت انتخاب عمان برای وساطت این بود که این کشور همواره به طور همزمان روابط خوبی با جمهوری اسلامی ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی و نیز روابط نزدیکی با ایالات متحده آمریکا داشته است. چند ماه پیش از آن نیز، سه آمریکایی که به جرم جاسوسی در ایران دستگیر شده بودند، با وساطت پادشاه عمان و پرداخت وثیقه از طرف عمان آزاد شدند. چند روز بعد وزیر خارجه این کشور به تهران سفر کرد؛ هرچند که در مذاکرات رسمی میانجیگری بین ایران و آمریکا تکذیب گردید اما آگاهان از پیغام غیرمستقیم واشنگتن به تهران از کانال مسقط خبر دادند.

براساس اخبار منابع آگاه پیشنهاد آمریکایی منطبق بر پیشنهاد دوم مرکز سابان یعنی « فربه کردن هویج» بود. طرف غربی خواهان نشست حریف پای میز مذاکره بود، حتی به قیمت پذیرش غنی سازی 20 درصد. این پیشنهاد هرچند فریبنده می نمود و می نماید اما واقعیت آن است که نشست ایران پشت میز مذاکره برای طرف غربی به مثابه گوشه رینگی بوده که می توان حریف را از دور خارج کرد. «مذاکره برای مذاکره» بخشی از سناریو است که سالها مورد درخواست غربی ها و به ویژه امریکایی ها بوده و البته با هربار عدم تمایل ج.ا.ا. مواجه شده است.

اینک اما امریکایی ها در این درخواست مُصِر بوده اند نخست وزیر ترکیه نهم و دهم فروردین ماه  سال جاری، درست یک روز پس از دیدار با رئیس جمهور آمریکا عازم تهران شد تا باردیگر به ایران این پیغام داده شود اگر از اصرار به مواضعش دست بکشد و پای میز مذاکره مستقیم بنشیند آمریکایی سقف امتیازات و یا همان «هویج فربه تر» را ارائه خواهند نمود.

 اما این تمام ماجرا نیست. بلکه پذیرش هریک از دو پیشنهاد اول یا دوم، آغاز فاز دوم سناریوی بازیگر غربی را به دنبال خواهد داشت که در ادامه بدان پرداخته خواهدشد؛ اما پیش از آن به بخش «چماق» نیز باید اشاره گردد.

  1. جنگ روانی

عملیات روانی همواره بخش قابل توجهی از رویه سرویس های اطلاعاتی غرب را به خود اختصاص داده است و البته آمریکایی ها همیشه در عمل ثابت کرده اند که هیچگاه از آن غفلت نکرده اند. به نظر می رسد بخش «چماق» گام اول سناریوی آمریکایی، معطوف به راهبرد جنگ روانی باشد.

برخی تحلیلگران غربی به طور مشخص پیشنهاد می دهند که با تهدید و جنگ روانی باید ایران را به تغییر رفتار و سازی در برابر غرب وادار ساخت. فصلنامه واشنگتن  در سال 2012 گزارشی تحت عنوان برای حفظ صلح با ایران، تهدید به حمله کنید به قلم "مایکل سینگ" منتشر کرده است که نویسنده آن این گونه آورده است: «در حالی که برنامه هسته ای ایران در بیست و چند سال گذشته در دستور کار سیاست خارجی آمریکا بوده است، اکنون این احساس واضح وجود دارد که این موضوع بالاخره به سرانجام خود نزدیک می شود. ... بنابراین، آیا این تحریم های جدید و نیرومند ابزاری هستند که آمریکا به کمک آنها سرانجام به هدف خود مبنی بر وادار کردن ایران به تعلیق غنی سازی اورانیوم و ورود به مذاکرات جدی با هدف از بین بردن نگرانی های بین المللی درباره فعالیت های هسته ای ایران، نائل شود؟ به رغم مذاکرات هر چند گاه یکبار ایران با قدرت های موسوم به 1+5 (چین، فرانسه، روسیه، انگلیس و آمریکا بعلاوه آلمان)، بعید به نظر می رسد که آمریکا در حال حاضر به این هدف ها نائل شود. این صرفا شدت تحریم ها یا صداقت پیشنهادهای آمریکا نیست که مشخص کننده نتیجه تلاش های آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته ای است. بلکه موفقیت در این زمینه بستگی به این دارد که آیا متحدان کلیدی – بخصوص چین و اسرائیل – حمایت از رویکرد آمریکا را برای پیشبرد منافع ملی خود در نظر داشته باشند، و آیا ایران ادامه سیاست های تقابل جویانه خود را بطور بالقوه برای خود فاجعه بار بداند یا خیر. از این رو راهبرد کنونی آمریکا ناکامل است. آمریکا برای رسیدن به هدف های خود باید به روشنی بیان کند که خطوط قرمزش از حیث رفتار ایران کدام است و در صورت عبور ایران از این خطوط قرمز، بطور معتبری ایران را تهدید به اقدام نظامی کند.»[23]

آنچه مسلم است در چند سال اخیر خصوصا یک سال گذشته شیب جنگ روانی غرب علیه جمهوری اسلامی ایران شدت یافته جنگ تمام عیار رسانه ای با اولا مصرف بین المللی دارد و آن تشدید پروژه ایران هراسی با هدف منزوی سازی ج.ا.ا. و نیز مصرفی داخلی در ایران خواهد داشت تا با ایجاد شکاف میان ملت و حاکمیت، ج.ا.ا. را از نظر عقبه راهبردی با چالش مواجه ساخته و در زمان لازم به تغییر رفتار و نرمش مطابق میل غرب مجبور سازد.

ادعای کنگره آمریکا مبنی بر همکاری ایران با القاعده[24]، ادعای سی‌ان‌ان مبنی بر کشته شدن ده‌ها تن از نظامیان آمریکا توسط ایران[25]، ادعای سناتور آمریکا مبنی بر حمله ایران به آمریکا تا سال 2015 ، متهم کردن ایران به تلاش برای ترور سفیر عربستان در خاک آمریکا[26]، نمایش گاه‌شماری در وب‌گاه «اتحاد علیه ایران هسته‌ای» (UANI) برای توجیه اقدامات خصمانه آمریکا علیه ایران، انتشار مستند «ایرانیوم» و متهم ساختن ایران به داشتن سلاح هسته‌ای در 19 بهمن 1389 (08/02/2011) ، ادعای حمله ایران به آمریکا از طریق بمب «بمب الکترومغناطیس ای‌ام‌پی »(EMP) ، ساخت فیلم «تبدیل‌شوندگان 3» و حمله آتوبات‌ها به کشور هسته‌ای ایران، معرفی ایران به عنوان کشوری تروریستی در قسمتی از سریال آمریکایی CHAOS شبکه سی‌بی‌اس، توجیه استفاده بمب اتم توسط آمریکا در جنگ جهانی دوم و تجهیز رژیم صهیونیستی به آن برای مقابله با ایران در یک انیمیشن ، توجیه اذهان عمومی برای حمله آمریکا به ایران در کارتون «مرد خانواده» شبکه فاکس قرن بیستم آمریکا ، تروریست اعلام کردن ایران، حمله به تهران و اشغال آن در بازی رایانه ای میدان نبرد 3 (Battlefield 3) ، انتشار کتاب داستانی «آخرین پرواز کارل» و معرفی ایران به عنوان آغازگر جنگ جهانی سوم، سخنان رسمی باراک رئیس جمهور آمریکا مبنی بر اینکه «پنجره دیپلماسی در حال بسته شدن است»[27] و انتشار فیلم شبیه‌سازی جنگ ایران و اسرائیل و پیامدهای متعاقب آن توسط یکی از روزنامه‌های رژیم صهیونیستی، بخشی از سناریوهای رسانه ای آمریکا و همپیمانانش علیه ج.ا.ا. در یک سال گذشته بوده اند که در کنار اقدامات عملیاتی و محیطی همچون استقرار سپر دفاع موشکی در کشور همسایه ایران، ورود ناو هواپیمابر اینترپرایز (بزرگترین و اولین ناو هواپیمابر با سوخت هسته ای) به خلیج فارس در روزهای اخیر نشان از گستردگی جنگ روانی تمام عیار غرب علیه جمهوری اسلامی ایران دارد.

واضح است که بازیگر غربی علاوه بر در این سناریو سرگرم مشغول سایز افکار عمومی خود برای توجیه سیاست جهانی خود است، چشمی هم به زمین حریف دارد و امیدوار است بتوانند با تزلل در عقبه حریف یارگیری از تیم او زمینه را برای تغییر رفتار و الزام به نرمش وی فراهم آورد.

فاز دوم: بازی در زمین حریف

آمریکایی ها امیدوارند که در صورت موفقیت فاز اول یعنی مؤثر بودن راهبرد «چماق و هویج» این بار، بازی را در زمین حریف یعنی از درون جمهوری اسلامی ایران و با ایجاد اختلاف نظر در حاکمیت در خصوص چگونگی مواجهه با پیشنهاد غرب ادامه دهند.

امیدهایی که برای غرب در خصوص دراز کردن دست دوستی و آشتی با غرب در داخل ایران وجود دارد کم نبوده و تازگی هم ندارد. جریان فتنه خصوصاً طیف بازگشت گرای آن از دوره حضور در قوه مجریه و مقننه (دولتهای هفتم و هشتم و مجلس ششم) به صورت آشکار و نهان تمایل خود را به نرمش در برابر آمریکا نشان داده است. اظهارات اخیر پدر معنوی طیف تکنوکرات در خصوص آمادگی برای حل مشکلات با آمریکا چراغ سبز دیگری از داخل برای تکمیل پازل فاز دوم سناریواست.

اما به نظر می رسد تکمیل بخش دیگری از پازل بر عهده طیفی دیگر از سیاسیون حاضر در مسئولیت های اجرائی است که در ادبیات سیاسی با عنوان «جریان انحرافی» شناخته می شوند. کدهای فراوانی در دست است. که نشاندهنده آن است که امید جدی ای در بازیگر غربی به این طیف وجود دارد. اشاره روزنامه آمریکایی«واشنگتن ‌پست» با استناد به گزارش منابع خبری خویش در مورد «تلاش‌های لیدر جریان انحرافی برای گشودن باب مذاکره با آمریکا» و این که وی «علایم متعددی فرستاده مبنی بر این که مایل به دیدار با مقام‌های آمریکایی است.»[28] و نیز گزارش شبکه‌ی «بی.‌بی.‌سی» که در آن نکاتی فراتر از مطالب واشنگتن پست منتشر کرد و نوشت: «برخی شواهد حاکی از آن است که گروهی از مدیران احمدی نژاد در فرصت دیدار نیویورک پیشنهاد مبادله‌ی امتیازاتی را بین طرف آمریکایی و ایرانی به امید برچیدن تحریم‌ها مطرح می‌کنند.» هم‌چنین این شبکه در گزارش‌های خود از ترکیب همراهان رییس جمهور با عنوان افرادی با نگاه جدید به غرب یاد کرد و در این باره تلاش‌های قبلی گروه‌های اصلاح‌طلب و کارگزاران برای گشایش باب دوستی با آمریکا را خاطر نشان ساخت حاکی از ان است که رسانه های غربی نتوانسته اند شادی خویش از چراغ سبز این طیف به مذاکره پنهان سازند.

«سوزان مالونی» از محققین مرکز «سابان»، به عنوان زیرشاخه‌ی مؤسسه‌ی بروکینگز و از اعضای شورای روابط خارجی آمریکا که در ایام فتنه‌ی 88 از جمله نویسندگان طرح براندازی جمهوری اسلامی بود، در تفسیر فرصت پیش ‌آمده برای امریکا در جمهوری اسلامی می‌نویسد: «جریانی در داخل ایران به دنبال فراتر کردن اختیار نهادهای اجرایی است. این جریان با سوءاستفاده‌های ماهرانه از انگیزه‌های ملی و برخی نارضایتی‌های اقتصادی از هر فرصتی برای مطرح کردن پایگاه‌های قدرت و اظهار نفوذ خود استفاده می‌کند. این همان هوش سیاسی است که این جریان را به استقبال از مذاکره با واشنگتن فرا می‌خواند. پیشنهادی که در تعارض با ایدئولوژی رسمی و ضدآمریکایی ایران است.»[29]

حتی اگر افشاگری «دیوید ایگنیشس»، یکی از چهره های مطبوعاتی امریکا در امور خاورمیانه، در روزنامه واشنگتن پست در خصوص درخواست ملاقات لیدر جریان انحرافی با مقامات آمریکایی، نادیده گرفته شود، اشتیاقی که رسانه های غربی در انعکاس سخنان رئیس جمهور کشورمان در جریان سفر به نیویورک در سال گذشته از خود نشان دادند قابل اغماض نیست. رئیس در گفتگوی زنده و مستقیم با ایرانیان خارج از کشور که از طریق شبکه جام جم 2 صورت گرفت، چنین گفت: « آینده روابط ایران و آمریکا به رفتار دولت آمریکا بستگی دارد چرا که ما اصل را در برقراری رابطه می دانیم و معتقدیم فقدان ارتباط به زیان دو طرف است و لازم است دولتمردان آمریکایی مقداری در اخلاق، رفتار و رویکردهای خود تجدیدنظر کنند تا مشکلات برطرف شود.»[30]

آسوشیتدپرس خبرگزاری آمریکایی نیز اول مهرماه 90 گزارش داد رئیس‌جمهوری ایران، در مصاحبه‌ای با خبرگزاری آسوشیتدپرس گفت که برای ترمیم روابط میان ایران و آمریکا دیر نیست. وی که برای شرکت در مجمع عمومی سازمان ملل در نیویورک به‌سر می‌برد روز پنج‌شنبه در مصاحبه با این خبرگزاری با اشاره به اینکه باراک اوباما، رئیس‌جمهوری ایالات متحده، در زمان انتخاب خود قول داد که روابط آمریکا و ایران را بهبود ببخشد گفت: «به نظر من این فرصت هنوز به طور کامل از دست نرفته‌است.» همچنین وی در مصاحبه با آسوشیتدپرس درخصوص رابطه ایران با آمریکا گفت که «ما بسیار طرفدار تغییر هستیم» و افزود: «من پیامی شخصی هم برای رئیس‌جمهور اوباما فرستادم ولی هیچ‌وقت جوابی دریافت نکردم.»[31]

البته کل سناریو بدین جا حتم نمی شود. در این جا راهبرد بی ثبات سازی جمهوری اسلامی ایران از طریق تشدید گسست های اجتماعی و سیاسی در دستور کار قرار خواهدگرفت به گونه ای که با شدت گرفتن فضای رقابتی در داخل و نیز چالشهای سیاسی اجتماعی اقتصادی داخلی و محیطی فضا برای بی ثبات سازی مهیا می گردد.

البته بحرانسازیهای فصل به فصل جریان انحراف امیدواری تحلیلگران غربی را برای تحقق آرزوی دیرینهی «بیثباتسازی حاکمیت ایران» بیش از پیش نمایان میسازد. این موضوع در لابهلای بسیاری از اسناد منتشرهی تحلیلگران غربی مشهود است؛ «علیرضا نادر» از جمله استراتژیستهای مؤسسهی رند، معتقد است شرایط داخلی کشور با مهندسی جریان انحراف بهسوی بحرانی شدن در حال حرکت است؛ وی در جملهای قابل تأمل تصریح میکند: «آن چه ما در ایران ناظریم، آرامش پیش از طوفان است.»[32] همچنین تحلیلگر روزنامهی «لوفیگارو» مینویسد: «آیا حکومت ایران، در سایهی انقلاب در کشورهای عرب و دو سال پس از خیزش سبز که شکست خورد، در حال ترک خوردن از داخل است؟ هنوز برای نتیجه گرفتن، بسیار زود است؛ اما نشانههایی هست که نشان میدهد اختلافات شدیدی وجود دارد.»[33]

طرف غربی شکاف ایجاد شده توسط جریان انحراف را مسبب ایجاد شکافهای سه بعدی و عمیق دیگری در سطح نظام دانسته و در توصیف این پدیده مینویسد: «تشدید رویارویی در رأس قدرت از یکسو، رویارویی میان ریاستجمهوری و مجلس و از سوی دیگر موجب بروز شکافی جدید در کادر اصلی و عملاً موجب ایجاد سیستمی سه بعدی شده است. این وضعیت در عین حال موجب اصطکاک بیشتر در صفوف محافظهکاران شده است که ایجاد سه اردوگاه عمده و تشکیل چندین گروه انشعابی حاصل آن است.»[34] «بی.بی.سی» فارسی هم یکی از بسیار رسانههایی است که بر این نکته دست گذارده و اینگونه تحلیل میکند: «حکومت ایران در مناقشهی میان نزدیکان آقای احمدینژاد از یکسو و طیف گستردهای از اصولگرایان، میانهروان و تندروهای حامی رهبر ایران از سوی دیگر، یکبار دیگر ماهیت پرتنش درون خود را آشکار یافته است.»[35] روزنامهی «واشنگتن پست» نیز در 28 تیر ماه 1390 به قلم «کریم سجادپور» این مسأله را تحلیل کرده و به شکل مضحکی مدعی شده است: «احمدینژاد با برجسته کردن شکافهای داخل کشور و شکستن تابوهایی که در گذشته مقدس بودهاند –مثل چالش با رهبر عظما- به صورت غیرعمدی به متحد غیرواقعی جنبش دموکراسی ایران، تبدیل شدهاست. در گذشته گمان میشد او رهبر خیزش و ترقی جمهوری اسلامی باشد؛ اما حالا بیشتر احتمال دارد از جانب مورخان به عنوان مردی به خاطر آورده شود که سقوط جمهوری اسلامی را تسریع کرده است.»

به نظر می رسد در گام بعدی گسست درون حاکمیت،  در روند اتصال میان اضلاع مختلف جریانات غیر خودی تسریع خواهد شد  و نوک تهاجم پیکان جریانات فتنه، تکنوکرات و انحرافی به سمت گفتمان اصیل انقلاب، امام و رهبری و در رأس آن جایگاه ولایت فقیه و شخص ولی فقیه خواهد رفت. جریان فتنه و تکنوکرات تجربه کوچکی از این سناریو را در دوره فتنه 88 پیاده نمود و ماجرای قهر 11 روزه را نیز می توان تمرینی آزمایشی برای جریان انحرافی در پیگیری این سناریو تلقی کرد.

در این راه البته بایستی شرایط محیطی جامعه نیز مهیای این تهاجم بزرگ گردد و حذف احتمالی موانع نیز در دستورگار قرار خواهد گرفت. به نظر می رسد برخی اجزای احتمالی سناریوی فوق الذکر چنین خواهندبود:

  1. دوقطبی سازی تصنعی و اخلال در وحدت ملی
  2. آشفتگی وضعیت معیشتی
  3. تضعیف و قطع بازوهای ولایت فقیه (خصوصاً سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و ...)
  4. هجمه به اساس نظام و جایگاه رهبری

در پایان این سخن حضرت امام خمینی(ره) را در ترسیم راهبرد جمهوری اسلامی ایران به کاخ سفید یادآوری می کنیم:
«جهان باید بداند که ایران راه خود را پیدا کرده است و تا قطع منافع آمریکای جهانخوار، این دشمن کینه توز مستضعفین جهان، با آن مبارزه ای آشتی ناپذیر دارد. ما مبارزه سخت و بی امان خود را علیه آمریکا شروع کرده ایم و امیدواریم فرزندانمان با آزادی از زیر یوغ ستمکاران، پرچم توحید را در جهان برافرازند. ما یقین داریم که دقیقا به وظیفه مان که مبارزه با آمریکای جنایتکار است ادامه می دهیم و فرزندانمان شهد پیروزی را خواهند چشید.»

 

 

 

 


 

 

 

 


[1]- بیانات در دیدار اقشار مردم و خانواده شهدا و ایثارگران ، 10/12/1390

[2]- رادیو فردا، ۱۳۹۰/۷/۲

[3]- خبرگزاری فارس، 91/01/25 ، شماره: 13910125000173

[4]- گفتگو با شبکه خبری MSNBCT، بازبینی در 12نوامبر 2011

[5]- بیانات معظم له در اجتماع بزرگ مردم کرمانشاه‌، 20/7/1390

[6] بیانات معظم له در دیدار شرکت‌کنندگان در اجلاس جهانی جوانان و بیدارى اسلامى ، 10/11/1390

[7]- مرکز سابان درماه مه ۲۰۰۲ درمؤسسه بروکینگز- اتاق فکر حزب دموکرات آمریکا – برای سیاست خاورمیانه به راه انداخته شد. با اضافه شدن این مرکز، مؤسسه بروکینگز به سرعت به یکی از مراکزی با بیشترین پویایی جهت تحقیق و تحلیل سیاست آمریکا درخاورمیانه تبدیل شد. این مرکز با کمک تاجر برجسته «لس آنجلسی» حیم. سابان، تأسیس شد.

[8]-  Which Path to Persia? Options for a New American Strategy Toward Iran

http://www.brookings.edu/events/2009/0623_iran_strategyaspx

[9]- سایت موسسه رند، بازبینی در 9 مه 2011

[10]- Mullahs Guards and Bonyads

[11] - http://www.rand.org/pubs/monographs/2009/RAND_MG878.pdf

[12]- سازمان تحقیقاتی و رسانه‌ای «گلوبال ریسرچ» مونترال کانادا، (www.globalresearch.ca) بازبینی در 4 دسامبر 2011

[13]   Fareed Zakaria, Obama should do more to engage in dialogue with Iran , 31October2011 12:49 ,The Daily Star

http://www.dailystar.com.lb/Opinion/Columnist/2011/Oct-31/152618-obama-should-do-more-to-engage-in-dialogue-with-iran.ashx#axzz1sW0oSwZy

 

[14]- همان

[15]- همان

[16]- http://www.brookings.edu/events/2009/0623_iran_strategyaspx

[17]- گزینه های ششگانه کاخ سفید در قبال ایران، سایت اشراف

http://eshraf.ir/index.php/1389-10-25-11-10-47/1829-1390-12-11-06-23-11

[18]- چشم انداز مذاکرات 1+5 با ایران از منظر موسسه صلح آمریکا، خبرگزاری فارس 91/01/26 ، شماره: 13910126000412

[19]- سایت ایران هسته ای ، سه شنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۱

[20]- سایت مشرق، ۳۰ آذر ۱۳۹۰

[21]- چهار رویکرد پیشنهادی بنیاد رند برای مهار ایران هسته‌ای، سایت اشراف

http://eshraf.ir/index.php/1389-10-25-11-10-47/1849-1390-12-16-04-10-58

[22]- همان

[23]- Michael Singh, TWQ: To Keep the Peace with Iran, Threaten to Strike - Spring 2012

https://csis.org/publication/twq-keep-peace-iran-threaten-strike-spring-2012

[24]- در 14 اردیبهشت 1390 (04/05/2011) کنگره آمریکا طی گزارشی مدعی شد که سپاه پاسداران ایران با شبکه القاعده در ارتباط است. مایکل اسمیت نویسنده این گزارش ادعا کرد: «ایران روابط کاری بسیار مستحکمی را با سران القاعده به وجود آورده است. این رابطه به منظور مهار نفوذ آمریکا در خاورمیانه و آسیای جنوبی به وجود آمده است. ایران از طریق این ارتباط همچنین به القاعده کمک می‌کند تا این شبکه، تروریست‌ها را تجهیز کرده تا حملاتی را علیه آمریکا و دیگر هم‌پیمانان این کشور انجام دهند و به همین منظور تمامی حمایت‌های مورد نیاز برای گسترش القاعده را فراهم می‌کند.» وی در گزارش خود بدون هیچ‌گونه استدلال و استنادی نوشت: «از زمان 11 سپتامبر 2001 تاکنون، این همکاری بسیار قطعی شده است. صدها تن از اعضای القاعده به همراه اعضای خانواده سران اصلی القاعده همچون اسامه بن‌ لادن در داخل ایران پناهنده شده‌اند.»

[25]- شبکه خبری سی‌ان‌ان در پی یک حمله مرگبار به یک بالگرد آمریکایی در جنوب غربی کابل که منجر به کشته شدن 38 نفر از نیروهای آمریکایی و افغانی شد، به رغم عدم وجود هرگونه مدرک و سند، انگشت اتهام را به سمت ایران گرفته و مدعی شد که ایران در این کار دخیل بوده است.

[26]- در 19 مهر 1390 (11/10/2011) شبکه تلویزیونی VOA آمریکا در خبری فوری ادعا کرد که ایران در چند ترور و انفجار مداخله داشته است. این شبکه مدعی شد که یک ایرانی به اتهام تلاش برای ترور سفیر عربستان و انفجار سفارت‌های عربستان و اسرائیل در آمریکا دستگیر شده است. در همین راستا، وزیر دادگستری آمریکا و رییس اف‌بی‌آی نیز مدعی شدند که دو ایرانی به نام‌های منصور ارباب سیار و غلام شکوری که فرد اول دستگیر شده و دیگری به ایران گریخته است، قصد ترور سفیر عربستان در خاک آمریکا را داشته‌اند. همچنین ادعا شد که این دو نفر از اعضای سپاه قدس ایران بوده و برای انجام این عملیات یک و نیم میلیون دلار پول دریافت کرده و با کارتل‌های مواد مخدر مکزیک نیز همدست بوده‌اند. مقامات آمریکایی حتی سلیقه به خرج داده و بر روی این طرح ادعایی نام «عملیات ائتلاف قرمز» را نهادند.

[27]- روزنامه گاردین، 14 مارس 2012

[28]- بی.بی.سی فارسی، 28 اردیبهشت 90

[29]- سایت ندای انقلاب، شنبه ، 11 تیر 1390

[30]- خبرگزاری مهر، ۳۱ شهریور ۱۳۹۰

http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1414383

[31]- رادیو فردا۱۳۹۰/۰۷/۰۱

http://www.radiofarda.com/content/f12_ahmadinejad_says_chance_of_relationship_with_us_still_there/24337489.html

[32] -  V.O.A، علی‌رضا نادر، 1/4/90

[33] - لوفیگارو، 16/2/90

[34] - گاردین، 21/5/90

[35] - B.B.C، 31/3/90

 دریافت فایل مطلب با فرمت PDF

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی