نرمش قهرمانانه؛ راهبرد تسلیم یا تاکتیک فریب؟!
برخی از محافل رسانهای با مغالطهای در شباهت دو عبارت عنوانی، کوشیدند تعبیر رهبر معظم انقلاب را به شرایط دورهی صلح امام حسن مجتبی (علیه السلام) با معاویه مقایسه نموده و این عبارت را نشان از در پیش گرفتن رویکردی مشابه رفتار آن امام همام در ماجرای صلح از سوی نظام اسلامی تعبیر کنند. در اینجا مغالطهای که رخ داده آن است که روشن است که امام (علیه السلام) ابتدا مایل به صلح تحمیلی با معاویه نبود و شرایط خاص جبههی نیروهای حق، آن حضرت را به چنین عملی مجبور نمود. در حقیقت کوتاهی برخی از خواص امت در پیروی از امام، موجب خالی شدن جبههی آن حضرت شد. در حالی که شرایط کشور ما به هیچ عنوان قابل مقایسه با آن زمان نیست. عموم مردم کشورمان در لبیک به ندای رهبر انقلاب، با حضوری وسیع، حماسه سیاسیای رقم زدهاند و از میان نامزدهای احراز صلاحیتشدهی نظام، یک نفر برگزیده شده است. پس بنابراین ضعفی در جبههی خودی وجود ندارد که نیاز به صلح با دشمن باشد.
تعبیر دیگری که برخی در تحلیل نرمش قهرمانانهی نظام به کار بردهاند، مقایسهی آن با ماجرای صلح حدیبیه است. در ماجرای صلح حدیبیه، شرایط خاص جبههی خودی و دشمن نیازمند آن بود که جبههی خودی مهلتی برای تنفس یافته و تلاش نماید تا با گسترش تبلیغ و ترویج دینی، جبههی خودی تقویت شود. در آن مقطع، مسلمین به امنیتی نیاز داشتند تا بتوانند دین خود را ترویج نموده و جبههی اسلام را گستردهتر نمایند؛ در حالی که در حال حاضر، شرایط کشور به هیچ روی شباهتی با آن زمان ندارد. روند قدرتیابی جمهوری اسلامی ایران در سطح ملی و منطقهای و در مقابل، روند افول نظام سلطه در سطح جهان و منطقه، خود شاهدی بر این مدعاست. از سویی به تعبیر رهبر معظم انقلاب اسلامی، ما در شرایط بدر و خیبر هستیم و با تقویت ساخت درونی کشور، که مورد تأکید امام خامنهای هم بوده است، نیازی به دست دراز کردن پیش کسی وجود ندارد.
رویکرد دیگری که در این خصوص به چشم میخورد مقایسهی این نرمش با شرایطی است که کشور در ماجرای پذیرش قطعنامه 598 در پایان جنگ تحمیلی داشت. برخی با بهرهگیری از بازخوانی حوادث آن روزها و با بهرهگیری از عباراتی مثل «نرمش شجاعانه» تلاش کردهاند تا به شبیهسازی روند آن مسئله با رویکرد اخیر بپردازند. روشن است که امام خمینی (رحمت الله علیه) نیز ابتدا مایل به پذیرش قطعنامه نبود و تلخی عبارت «جام زهر» نیز مؤید همین مطلب است. همچنین به شرایط کشور در زمان پذیرش قطعنامهی 598 نیز بایستی توجه نمود. آنچه سبب پذیرش جام زهر گردید، نه قدرت دشمن، که ضعفهای درونی و تأثیرپذیری از یک جنگ ادراکی استراتژیک و همچنین ناتوانی در تأمین هزینههای جنگ بود. حال آنکه در حال حاضر، اولاً وضعیت اقتصادی کشور به مراتب بهتر از سال 1367 است و از سویی تأکید مقام معظم رهبری بر تقویت ساخت و اقتدار درونی نظام، خود مؤید همین معناست که شباهتی با ماجرای پذیرش قطعنامه وجود ندارد.
برای فهم دقیق و صحیح این رویکرد، باید به سراغ بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت آیتالله خامنهای (مد ظله العالی) رفت؛ چرا که این مسئله را ایشان مطرح نمودهاند و تنها در اندیشهی معظمله قابل تبیین و واکاوی است. با توجه به بیانات معظمله، نرمش قهرمانانه را چنین میتوان تبیین کرد:
این رویکرد در ذیل اصول تغییرناپذیر و گفتمان کلی سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قابل تبیین است. لذا این رویکرد نباید در مغایرت با اصل خدشهناپذیر استکبارستیزی و تقابل با نظام سلطه تفسیر گردد. برخی پنداشتهاند که اتخاذ رویکرد نرمش قهرمانانه به مفهوم تغییر راهبردها یا اهداف سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. حال آنکه تشبیه زیبای مقام معظم رهبری با فنون یک ورزشکار در آوردگاه، به خوبی نشان میدهد که این رویکرد صرفاً یک تاکتیک مقطعی است. لذاست که اتخاذ این تاکتیک را بایستی در ذیل راهبردهای کلان و تغییرناپذیر سیاست خارجی تفسیر نمود
بایستی به تفکیک میان حوزهی سیاست خارجی و دیپلماسی اشاره نمود. سیاست خارجی منبعث از سیاستهای کلی نظام است که توسط کلیت نظام تعیین و تصویب گردیده و بر اساس آرمانها و ارزشهای انقلاب اسلامی است. روشن است که تغییرات در قوای مجریه یا مقننه، تغییری در این سیاستها اعمال نمیکند. حال آنکه دیپلماسی بیشتر در سطوح تاکتیکی و ابتکار عمل مسئولان اجرایی تعریف میگردد. هرچند که دیپلماسی باید بر اساس سیاست خارجی رسمی باشد، اما سطحی نازلتر از آن دارد و قابلیت تغییرات جزئی دارد. میتوان گفت تاکتیک «نرمش قهرمانانه» نه در سطح سیاست خارجی نظام، بلکه در سطح ابتکارات دیپلماسی تعریف میگردد و روشن است که مغایرت آن با اصول سیاست خارجی بیمعنا خواهد بود.
سهگانهی «عزت، حکمت و مصلحت» چارچوب تعیین روشها و ابتکارات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. با توجه به اینکه چارچوب و بنیانهای سیاست خارجی ما در سهگانهی عزت، حکمت و مصلحت قابل تبیین است، لذا تاکتیک نرمش قهرمانانه نیز بایست در همین قالب فهم گردد. بر این اساس، اگر عبارت نرمش قهرمانانه در تطبیق با این سهگانه تجزیه و تحلیل گردد، مصلحت در اینجا با عبارت نرمش تبلور یافته و عزت در قالب و مفهوم قهرمانانهی آن عینیت مییابد. حال باید پرسید که حکمت در کجای این تاکتیک قرار گرفته است. بررسی تاریخی اتخاذ این رویکرد در جمهوری اسلامی ایران حاکی از آن است که پیش از این نیز چنین رویکردهایی از سوی برخی مسئولان اجرایی به عمل آمده است و نتایجی غیر قابل انتظار به همراه داشته است. برای مثال، در سالهای موسوم به دوم خرداد، برخی مسئولان اجرایی وقت تلاش نمودند انعطافی از خود در سیاست خارجی نشان دهند، به این امید که بتوانند رویکرد مثبتی نیز از سوی طرف مقابل ببینند، ولی در واقع آنچه مشاهده شد قرار دادن نام ایران در فهرست محور شرارت از سوی رئیسجمهور آمریکا بود.
در حال حاضر نیز سناریوی دشمن بر ایجاد شکاف در درون نخبگان و آحاد جامعهی ایرانی بر سر موضوع مذاکره یا عدم مذاکره قرار گرفته است. اینجاست که حکمت این تاکتیک، فهم میگردد. اتخاذ این رویکرد، علاوه بر آنکه از ایجاد شکاف ملی و دوقطبیسازی نظام و جامعه جلوگیری خواهد کرد، بر همگان ـخصوصاً ساده انگارانی که گمان کردهاند عقبنشینی از سوی آنان موجب پیشروی دشمن نخواهد شدـ ثابت خواهد کرد که دشمن، قابل اطمینان نیست.
بنابراین نرمش قهرمانانه نه تنها به مفهوم سازش یا همزیستی مسالمتآمیز در کنار نظام سلطه و استکبار جهانی نیست، بلکه دقیقاً با هدف خنثیسازی توطئههای استکباری آنان است. نرمش قهرمانانه، علاوه بر آنکه فرصتی برای تقویت ساخت درونی نظام فراهم خواهد آورد، نقشهی راهبردی دشمن در اختلافافکنی در جامعهی خودی را بر هم خواهد زد و نظام و جامعه را در مقابل هدف غایی دشمن، که همانا سازش در برابر نظام سلطه است، واکسینه خواهد کرد.