به بهانه یک مستند!
به بهانه یک مستند!
واکنش دولت یازدهم به منتقدان و فعالان رسانهای غیرهمسو با این دولت را میتوان به عنوان یکی از مهمترین سرفصلهای جدی در تحلیل رویکرد این دولت مورد بررسی قرار داد. با این حال طنز تلخ این ماجرا آن است که تحقیر منتقدان و نیز برخوردهای حقوقی با رسانههای غیرهمسو در حالی صورت میگیرد که در عین حال از تحمل مخالفان، آزادی بیان و نیز حذف ممیزیها سخن به میان میآید. سخنان اخیر رئیسجمهور و دولتمردان محترم و نیز رسانههای همسو با دولت را نیز در همین راستا میتوان ارزیابی کرد. فیلم مستندی چهار ماه پیش منتشر شده، ناگهان و پس از عدم موفقیت دولت در خود انصرافی مردم از دریافت یارانهها مورد توجه سیاسیون و توپخانه روزنامههای زنجیرهای قرار میگیرد. گویی تنها گناه این مستند و سازندگان آن این است که گوشهای از سوابق رئیسجمهور محترم را به نمایش گذاردهاند. با این حال نوع مواجهه با این مستند به گونهای بوده است که مخاطبان را به شگفتی بسیار وا میدارد.
نخست آنکه بخش عمده این فیلم- و خصوصاً قسمت مورد مناقشه از سوی دولتمردان- برگرفته از منابعی همچون خاطرات آقایان هاشمی رفسنجانی و روحانی بوده که پیشتر چاپ گردیده و بعید به نظر میرسد منتقدان مستند در این منابع تشکیک داشته باشند!
از سوی دیگر در بیان دولتمردان و رسانههای همسو بارها از سازندگان این مستند با عنوان «منتقدان» یاد میگردد. حال آنکه همه میدانیم «نقد» بار معنایی خاص خود را دارد. آنچه در فیلم مذکور مشاهده میگردد فارغ از صحت یا عدم صحت آن چیزی بیش از نقل تاریخی- بر پایه منابع یاد شده- نیست و نمیتوان آن را نقد دانست. اگر واقعاً عدهای بازخوانی تاریخ را به مثابه نقد میدانند، در مواجهه با نقد عملکرد خود چگونه تاب خواهند آورد.
رئیسجمهور محترم نیز در سخنان اخیر و در واکنش به این مستند اولاً آن را تلویحاً تخریب خود قلمداد نموده و ثانیاً از منتقدان خواست که با «شناسنامه» دولت را نقد کنند. هرچند باید مجدداً تأکید کرد که مخاطبان منصف، هرگز مستندی از این دست را یک مصادق «انتقاد» تلقی نمیکنند، اما خوب است دولتمردان محترم نیز نگاهی به کارنامه خود در چگونگی مواجهه با منتقدان و انتقاد بیندازند. در حالی که فیلم مستندی که توسط چند جوان نسل سومی انقلاب ساخته شده و در مجاری رسمی رسانهای کشور توزیع گردیده، تحمل نمیشود و با شکایت و برخوردهای حقوقی مواجه میگردد، چگونه دولت و رئیسجمهور محترم انتظار دارند منتقدان بتوانند نقد خود را آزادانه و با آسودگی خاطر و با «شناسنامه» بیان نمایند.
حتی اگر پیگیریهای حقوقی برخی نهادهای اجرایی بینتیجه ماند، تکلیف تحقیر و توپخانههای عملیات روانی که منتقدان و رسانههای غیرهمسو با دولت را پیدر پی نشانه میروند، چیست؟ به راستی تحقیر منتقدان و هراسافکنی در ذهن آنان، چه نسبتی با کرامت انسانی که پیش از انتخابات در شعارهای آقای روحانی برجسته میگردید، دارد؟ آیا جز این است که دولت و مسئولان اجرایی به منتقد به عنوان یک فرصت برای اصلاح و بهبود عملکرد خود بنگرند؟
فراتر از همه این نکات ریز و درشت که در پی جنجال اخیر بر سر این مستند درگرفت، خوب است به کف جامعه رفته و از خود بپرسیم مردم به این هیاهوها چگونه مینگرند؟ آیا جز این است که مسائل اصلی آنها همچون دغدغههای معیشتی- که تبلور آن را میتوان در عدم استقبال از دعوت دولت در انصراف از یارانهها دید- مهمتر از همه این جنجالهای بیهوده است. آیا عجیب نیست در شرایطی که ابهام اصلی عموم جامعه در مورد آینده مرحله دوم هدفمندی یارانه هاست و ازسویی مسئله حفظ استقلال و عزت ملی در مذاکرات پیش روی هستهای به نگرانی عموم ملت و دلسوزان انقلاب تبدیل شده است، ناگهان تلاش میگردد به بهانه یک مستند، جنجالسازی شده و افکار عمومی از مسائل اصلی خود غافل شوند؟
همین مطلب: