خونی که همچنان در جوشش است
خونی که همچنان در جوشش است
تأثیرپذیری روشن انقلاب اسلامی از قیام عاشورای حضرت اباعبدالله الحسین (ع) بر کسی پوشیده نیست. این تأثیرپذیری را هم در جنبههای معرفتی-اندیشه ای و هم در رویکردهای سیاسی و اجتماعی میتوان مشاهده کرد. بر این اساس میتوان عاشورا را در قالبی وسیعتر از یک نهضت الگو که «عامل احیاگر و استمراربخش» انقلاب اسلامی دانست.
هرچند عاشورای سال 1342 اولین جرقهی انقلاب را زد و عاشورای سال 1357 نقش پررنگی در پیشرفت سریع نهضت و نزدیک شدن آن به پیروزی داشت، اما این بدان معنا نیست که تأثیر عاشورا و قیام حسینی را تنها محدود به قبل از پیروزی انقلاب بدانیم. مروری بر پرونده پرماجرای تاریخ جمهوری اسلامی ایران، بهخوبی بیانگر این واقعیت است که نقش احیاگری این قیام در قالب استمراربخشی ادامه یافته است.
در اولین سال عمر نظام اسلامی، مردم مسلمان ایران در حالی محیای سیاهپوشی شهر و کاشانه خود در ایام محرم میشدند که دانشجویان خط امام بزرگترین سیلی تاریخی انقلاب را بهصورت استکبار نواخته بوده و لانهی جاسوسی ایالاتمتحده امریکا در تهران را به تسخیر خود درآورده بودند. این بار ظلمستیزی سیدالشهدا الگویی برای حرکتی بزرگتر از حرکت پیشین-یعنی سرنگونی رژیم ستمشاهی- شد و در گسترهای وسیعتر سلطه گری را به مبارزه طلبید. تجمعات هر روزه گروههای مختلف مردمی در مقابل لانه جاسوسی تسخیرشده –که با هدف حمایت از اقدام دانشجویان انجام میپذیرفت- رنگ و بوی عاشورایی گرفت و «مرگ بر آمریکا» در امتداد لعن بر قاتلان اباعبدالله الحسین (ع) سر داده شد.
اگر به لحاظ تاریخی به پرونده انقلاب اسلامی بنگریم بهخوبی نقش احیاگری و استمراربخشی عاشورا در بزنگاهها و عرصههای حساس آن مشاهده میکنیم. نمونه نزدیکتر به زمان حاضر را میتوان در عاشورای سال 88 دانست که فتنه آمریکایی و اسرائیلی را مضمحل ساخت و در حماسه 9دیماه موجبات میثاق دوباره امت با ولایت را فراهم آورد.
با این تفاسیر میتوان نهضت حسینی را عامل «محدثه» و «مبقیه» انقلاب اسلامی دانست. اینجاست که معنا و مفهوم بیان شیوای امام راحل عظیمالشأن هویدا میشود که فرمود: «محرّم و صفر است که اسلام را نگهداشته است. فداکاری سیدالشهدا- سلاماللهعلیه- است که اسلام را برای ما زنده نگهداشته است؛ زنده نگهداشتن عاشورا با همان وضع سنتی خودش از طرف روحانیون، از طرف خطبا، با همان وضع سابق و از طرف تودههای مردم با همان ترتیب سابق که دستهجات معظم و منظم، دستهجات عزاداری بهعنوان عزاداری راه میافتاد. باید بدانید که اگر بخواهید نهضت شما محفوظ بماند، باید این سنتها را حفظ کنید. ... این خون سیدالشهداست که خونهای همه ملتهای اسلامی را به جوش میآورد و این دستهجات عزیز عاشوراست که مردم را به هیجان میآورد و برای اسلام و برای حفظ مقاصد اسلامی مهیا میکند.»
عاشورای سال 93 را نیز میتوان برگی دیگر از این دفتر پربرکت دانست که بار دیگر ثابت کرد پیشروندگی و پیشبرندگی انقلاب اسلامی پیوندی عمیق با نهضت حسینی دارد. تقارن این روز با سالگرد انقلاب دوم که با عنوان «روز ملی مبارزه با استکبار جهانی» در تقویم ملی ثبتشده است، فرصتی دوباره برای مشاهدهی مصداقی از پیوند وثیق میان انقلاب اسلامی و قیام عاشورا فراهم آورد.
عاشورای 93 بار دیگر ثابت کرد دانشگاه عاشورا بزرگترین مرکز تدریس استقامت، سلطهستیزی و سر تسلیم در برابر زیاده خواهان فرود نیاوردن است. در این روز بهیادماندنی بهخوبی ثابت شد که عزاداری برای حضرت سیدالشهدا و یاران باوفایش تنها یک مراسم سنتی نیست، بلکه همچون خونی است که ذر شریانهای جامعهی اسلامی به جوشش در آمده و مؤید صدق عبارت «کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا» است.
فراموش نکنیم که عاشورای امسال از جهتی متفاوت نیز بود. ملت ایران این در حالی حماسه استکبارستیزی را به نمایش گذارد که در طی یک سال گذشته تلاشهای بسیاری برای کمرنگ کردن مؤلفههای استقامت و استکبارستیزی در جامعه ایرانی انجامگرفته است که بر کسی پوشیده نبوده و نیست. تلاش سازمانیافته رسانههای بیگانه در کنار زمزمههای تأسفبرانگیز برخی افراد و محافل داخلی یادآور مقطعی در اواسط دهه هفتاد است که تلاش گردید استکبارستیزی ملت ایران و بهطور مشخص راهپیمایی سیزدهم آبانماه کمرنگ شود.
اکنون نیز متأسفانه مشابه چنین اقدامات از سوی برخی افراد که حتی در مسئولیتهای رسمی قرار دارند مشاهده میگردد. برای نمونه فردی که عنوان مشاور وزیر امور خارجه را یدک میکشد و در چند صباح اخیر ادعاهای بیاساسی را در مورد مقامات عالیرتبه نظام داشته- در آستانه13 آبان در مصاحبه با یکی از روزنامههای زنجیرهای با بیان اینکه: «در ماجرای گروگانگیری غرور ملی مردم آمریکا خدشهدار شده و آنها نمیتوانند از این مسئله چشمپوشی کنند. به نظر من، وقت آن رسیده که این دو کشور درباره این رابطه به جمعبندی برسند و این رنجیدگی را از میان بردارند.» وقاحت را به تمام رسانده و توصیه میکند: « من فکر میکنم مراسم 13آبان امسال با نگاهی به داخل برگزار میشود اما به نظر من در برگزاری این مراسم باید نگاه به خارج را نیز مدنظر قرار دهیم. دیر یا زود؛ روزی مجبور خواهیم شد این کار را انجام دهیم. اگر میخواهیم در جامعه بینالمللی به همکاریهای مشترک بیندیشیم باید این موضوع را در دستور کار خود بگذاریم. این کار به هیچوجه کار سختی نیست. اندیشمندان باید در این زمینه بحث و این مسئله را برای همیشه حلوفصل کنند. تا زمانی که این کار را نکردهایم آنها به ما بیاعتماد هستند و این زخم کهنه همچنان سر باز باقی خواهد ماند. به نظر من نمیتوان این نگاه و روش را همچنان ادامه داد. ما منافع دیگری داریم که باید به آنها نیز توجه کنیم. نگاه دولتمردان نیز باید رو به آینده باشد.»
هرچند چنین عبارات تأسفبرانگیزی در جای خود محل نقد و بررسی است، اما مقصود نگارنده، تنها از این نقلقول اشاره به فضای بیش از یک سال گذشته است که عدهای در آن تلاش کردهاند آرزوی سیوپنجساله نظام سلطه را محقق سازند. اما پاسخ ملت ایران به چنین تلاشهایی کاملاً واضح و رسا بود.
عاشورای 93 باطلالسحر همه کابوسهای پریشانی بود که سلطهگران و سلطه پذیران برای جدا کردن ملت ایران از عزت عاشوراییشان بود. بار دیگر ثابت گردید که تلاشها برای به فراموشی سپردن استکبار و آشتیجویی با نظام سلطه راه بهجایی نخواهد برد. عاشورای 93 حتی ثابت کرد جنجالسازی و حاشیه آفرینی روزنامههای زنجیرهای و رسانههای بیگانه به بهانه حوادث اجتماعی نمیتواند میان ملت ایران و بخشی از هویت ایرانی اسلامی آن فاصله اندازد.