صراطهایی که مستقیم نیست
صراطهایی که مستقیم نیست
رهبر معظم انقلاب در روز میلاد پیامبر رحمت (ص) فرمودند: «انسان میبیند و نوشتههایی را مشاهده میکند، گاهی چیزهایی بعضی میگویند و مینویسند که با توجه به آیات قرآن نوشتهنشده است. قرآن میفرماید که «قولوا ءامَنّا بِاللهِ وَ مآ اُنزِلَ اِلَینا وَ ما اُنزِلَ اِلی اِبراهیمَ وَ اِسمعیلَ وَ. . . و ما اوتِی موسی و عیسی و ما اوتِی النَّبیون»، بعد از آنکه همه آن شرایع قبلی را ذکر میکند که وظیفه مسلمان این است که به آنها اعتقاد داشته باشد، بعد میفرماید: فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم به فَقَدِ اهتَدَوا. اسلام پلورالیسم را قبول ندارد؛ آنهایی که ترویج میکنند که «اسلام چون از حضرت موسی و حضرت عیسی تجلیل کرده است، قائل به پلورالیسم است» به قرآن مراجعه کنند، متون اسلامی را ملاحظه کنند؛ از روی بیاطلاعی و از روی غفلت، یک مطلبی را ذکر میکنند؛ اسلام این است.»
واژه پلورالیسم برگرفته از دو کلمه پلورال (plural) به معنای جمع و ایسم (Ism) به معنای گرایش و در معنای لغوی به معنای جمعگرایی و کثرتگرایی است. پلورالیسم یا کثرتنگری، نحوی رویکرد فلسفی و معرفتشناختی است که مخالف بینش وحدانی در حوزه معرفتشناسی و هستیشناسی است. پلورالیسم در حوزه دین که به پلورالیسم دینی مشهور است، به این معنا است که حقیقت و رستگاری منحصر در دین ویژهای نبوده، همه ادیان بهرهای از حقیقت مطلق را دارند. پلورالیسم دینی در جهان مسیحیت، توسط جان هیک (متولد 1922 میلادی) طرح و ترویج شده است.
در کشور ما نیز جریان تجدیدنظرطلب اندیشهای با استفاده از نظریات جان هیک و با کمک هرمنوتیک فلسفی گادامر به تبیین جدید پلورالیسم پرداخته و تلاش نمودند از طریق اثبات این مطلب که هیچ دینی حق مطلق نیست بر این نظر که دین اسلام حق اداره جامعه را دارد، خدشه وارد کنند. اینان با طرح واژه صراطهای مستقیم کوشیدند اینگونه وانمود کنند که یک گزاره اطمینانبخش معرفتی و عقیدتی و به بیان روشنتر «صراط مستقیم» وجود ندارد و میتوان به صراطهایی که همه ممکن است مستقیم باشند، اعتقاد داشت.
عبدالکریم سروش از چهرههای اصلی ترجمه کننده این نظریه در داخل، در تلاش برای اثبات پلورالیسم دینی از نظریه هرمنوتیکی تفاوت و اختلاف در نظرگاهها استفاده میکند و با استناد به شعر مولوی که میگوید: از نظرگاه استای مغز وجود/اختلاف مؤمن و گبر و جهود، مدعی میگردد که: «وی (مولوی) میگوید اختلاف این سه (مؤمن، گبر و جهود) اختلاف حق و باطل نیست، بلکه دقیقاً اختلاف نظرگاه است؛ آنهم نه نظرگاه پیروان ادیان، بلکه نظرگاه انبیا، حقیقت یکی بوده است که سه پیامبر از سه زاویه به آن نظر کردهاند، یا بر پیامبران، سه گونه و از سه روزنه تجلی کرده است و لذا سه دین عرضه کردهاند. بنابراین سر اختلاف ادیان، فقط تفاوت شرایط اجتماعی یا تحریف شدن دینی و آمدن دین دیگری بهجای آن نبوده است، بلکه تحلیلهای گونهگون خداوند در عالم، همچنان که طبیعت را متنوع کرده شریعت را هم متنوع کرده است.» جالب اینجاست که مولوی در این شعر اصلاً منظور و مدّ نظر سروش را نداشته است بهطوریکه با مراجعه به ابیات قبل این بیت روشن میگردد که منظور مولوی این است که دین اسلام از جنس نور و هدایت است و بر حق است و ادیان مسیحیت و یهود باطل هستند. سروش همچنین ادعا میکند: «اولین کسی که بذر پلورالیسم را در جهان کاشت، خود خداوند بود که پیامبران مختلف را فرستاد. بر هرکدام ظهوری کرد و هر یک را در جامعهای مبعوث و مأمور کرد و بر ذهن و زبان هرکدام تفسیری نهاد و چنین بود که کوره پلورالیسم گرم شد.»
البته واضح است که حقیقت همه ادیان ابراهیمی توحید و تسلیم در برابر خداوند است (انّ الدین عند الله الاسلام) و آنچه باعث آمدن دین جدید از ناحیه خدا میشود، در وهله اول به دلیل تحریف ادیان الهی و در وهله دوم به دلیل رشد فکری بشری و لزوم آمدن پیامبری جدید برای توضیح عمیقتر مطالب قبلی است. در نقد نگرش پلورال و تطبیق آن با معارف دینی بسیار میتوان سخن گفت از آن جمله بهطور واضح بعضی مدعیات و اصول دین مبین اسلام با قرائتهای موجود ادیان آسمانی پیشین همچون مسیحیت در تضاد است یا آنکه اگر بهجای صراط مستقیم، صراطهای مستقیم وجود دارد، معیار و سنجه عادلانه خداوند حکیم برای عقوبت و پاداش الهی چه خواهد بود و دهها ادله دیگر که طرح همه آنها در این نوشتار نمیگنجد و علاقهمندان جهت مطالعه میتوانند به کتب نگاشته شده در این باب رجوع نمایند.
اما آنچه در این باب بیشتر قابلتأمل است، کارکردهای ویژه تفکر کثرتگرا و اهدافی است که از سوی طرح کنندگان آن دنبال میشود. نگرش تکثرگرا، همه معیارها و سنجههای حقشناسی و حق پذیری را زیر سؤال میبرد و ابهام و تردیدی در ذهن مخاطب میاندازد که سپهر اندیشه او را دچار اعوجاجی تمامعیار میکند. در این چارچوب انسان به حقانیت همهچیز اعم از معتقدات، ارزشها و آرمانهای خود شک میکند و نتیجه منطقی آن دست شستن از مجاهدت و ایستادگی بر سر آرمانهاست. جامعهای که چنین نگاهی بر آن مستولی گردد میتواند روزی به خداوند یگانه اعتقاد داشته باشد و فردا روز در پی اندیشهای دیگر همه اعتقادات خود را بر باد دهد. طرح نگاه پلورال ابتدا در غرب مسیحی و سپس در جوامع دیگر همچون جهان اسلام، بستر مناسبی برای به فراموشی سپرده شدن معیارها و ارزشهای الهی و انسانی بود و اینچنین زمینه مناسب برای تسلط بیشتر کانونهای استکباری و استعماری بر روح و فکر جوامع فراهم آمد. انسان خود را به تردید صراطهای مستقیم بسپارد، عملاً سیلاب تهاجم فکری و فرهنگی سلطه گران را پذیرا میگردد و اوست که بهترین سرباز برای پیادهنظام استکبار در جوامع گوناگون است. جریان تجدیدنظرطلب نیز در داخل کشور ما با همین نگاه در دهه دوم انقلاب اسلامی، به ترجمه این نظریه و تطبیق آن با معارف اسلامی پرداخت تا زمینهای مساعد در واگرایی بخشی از نخبگان و جامعه با ارزشها و آموزههای اسلامی فراهم آورد. خیلی زود خاستگاه معرفتی و اندیشگی پلورالیسم دینی با مقاصد سیاسی تجدیدنظرطلبان پیوند خورد و بهخوبی روشن شد که این جریان چه مقاصد شومی در ورای دیدگاههای انحرافی خود دنبال میکند.
همین مطلب:
من لینکت می کنم دوس داشتی لینکم کن.