بازگشت به چند مرحلهای شدن توافق
بازگشت به چند مرحلهای شدن توافق
عرصه مذاکرات هستهای، عرصه رویدادهای غیرقابل پیشبینی و البته بسیار راهبردی است که با توجه به اهمیت موضوع مورد بحث میتواند سرنوشتساز هم باشد. نیک میدانیم که طرف غربی بیش از جمهوری اسلامی ایران به مذاکره نیازمند است و حضور طرف ایرانی در پای میز مذاکره تنها در وجهی توجیهپذیر است که رهاورد آن به زیان ملت ایران نباشد. بدین معنا که اصل نشستن بر میز مذاکره برای طرف ایرانی فاقد اصالت است و آن چیزی که بیشتر موضوعیت دارد، رهاورد آن، یعنی ما بهازایی که باید ستانده شود، است.
این نکته بر این حقیقت بنا نهاده شده است حضور ایران در پای میز مذاکرهای که طرف مقابل بیشتر بدان نیازمند است نوعی انعطاف بوده و عقلا نوبت طرف غربی است که نرمش لازم را از خود نشان دهد.
در مقابل، این حقیقت بر کسی پوشیده نیست، طرف غربی به ویژه ایالات متحده امریکا به اصل مذاکرات و تداوم آن علاقهمند و البته نیازمند است. جالب اینجاست که برای نظام سلطه اتفاقاً به نتیجه نهایی رسیدن و داشتن رهاورد و دستاوردهای ملموس برای مذاکرات، چندان مطلوب نیست و استمرار مذاکرات بدون داشتن نتیجه، خود یک موفقیت نسبی تلقی میگردد.
این موضوع زمانی قابل فهمتر میگردد که در این نکته تأمل داشته باشیم که جمهوری اسلامی ایران گام اول انعطاف را از خود به طور کامل نشان داده است و از بخشی از آنچه به عنوان ابزار چانهزنی در اختیار داشت در توافق ژنو، صرفنظر کرد. بنابر این میتوان گفت تداوم مذاکرات تا پیش از امضای توافق ژنو چندان عایدی برای غرب نداشت، چون به موازات تداوم مذاکرات چرخ پیشرفت صنعت هستهای ایران در زمینههای گوناگون در حال حرکت بود و به اذعان خود غربیها، سرعت پیشرفت دانش و فناوری هستهای ایران به مراتب بالاتر از سرعت اثرگذاری تحریمها (ابزار چانهزنی حریف) بوده است. بدین ترتیب واقعیت آن است که امریکاییها اینگونه برداشت میکنند که ابتکار عمل مذاکرات در اختیار آنهاست و این جمهوری اسلامی ایران است که ناچار است پا به پای زیادهخواهیهای غربیها حرکت کند. نکتهای که میتواند در کشف آینده مذاکرات و توافق احتمالی راهگشا باشد، ادراک طرف غربی از فضای مذاکرات و نیز فرصتهای پیش روی آنهاست. آنچه برای طرف غربی مطلوب است اخذ امتیاز حداکثری از ایران با بهرهگیری از ابزارهای مختلف اعم از فشار، تحریم، تهدید و... است و بنابر این تا زمانی که امتیاز حداکثری را به دست نیاورند، مایل به تداوم مذاکره هستند.
ایده اولیهای که غرب برای کسب امتیاز حداکثری از مذاکرات داشت الگوی دو مرحلهای توافق است که در یک گام «توافق سیاسی» و در گام بعدی «جزئیات فنی توافق» مشخص میگردد. الگوهای مشابه مذاکرهای که امریکاییها اداره یا هدایت کردهاند تجربه خوبی در اختیار آنها قرار داده است تا اولاً یک پیروزی نسبتاً خوب را به خانه ببرند و در مقابل امتیاز چشمگیری به طرف دیگر ندهند.
با درایت و هوشمندی رهبر معظم انقلاب، سناریوی توافق دو مرحلهای که تنها به سود امریکا بود و در عمل هیچ آوردهای برای جمهوری اسلامی ایران نداشت، به حاشیه رفت و نظام اسلامی توافق در یک مرحله و بررسی همه جزئیات را به عنوان الگوی مدنظر خود اعلام کرد.
با اینحال در مرحله عمل، با تغییر نام همان مسیر دنبال شد و هر چند تفاهم «لوزان» فاقد بار حقوقی الزامآور است، اما بخشی از اثرات روانی و سیاسی توافق مرحله نخست (توافق سیاسی) را به همراه داشت.
جالب اینجاست که حتی اکنون نیز امریکاییها از این مسیر مأیوس نشده و امیدوارند با پیچیدگی و ابهام در الفاظ عملاً توافقی دو مرحلهای یا چند مرحلهای را رقم بزنند. به نظر میرسد گزینه مطلوب امریکا تحمیل توافق بد به صورت مستقیم است که با توجه به مقاومت هیئت مذاکرهکننده ایرانی و ملت ما عملاً چنین گزینهای در دسترس غرب نیست. فلذا آنچه برای غرب به عنوان گزینه مطلوب جایگزین در اختیار است، توافق چندمرحلهای و با «بهرهگیری از ظرفیتهای اجتماعی» است. برای این منظور لازم است ابتدا یک توافق سیاسی یا حتی توافق بدون امضا به جامعه جهانی عرضه گردد. در فرصت پس از آن غرب تلاش خواهد کرد توافق سیاسی یا توافق امضا نشده را به افکار عمومی ایران بقبولاند و با چالش تهدید و فشار تلاش کند با بهرهگیری از شکاف ملی پدید آمده زمینه را برای تحمیل توافق بد آماده سازد.
در حقیقت مسیر جایگزین غربیها به مراتب نگرانکنندهتر و خطرناکتر از مسیر پیشین است، چرا که اگر پیشتر نظام سلطه با تحمیل توافق بد تنها برچیدهسازی صنعت هستهای و تحقیر ملت ایران را دنبال میکرد، در سناریوی جدید علاوه بر آن به دنبال تفرقهانگیزی میان جامعه ایرانی و شکلگیری یک شکاف ملی نیز است. به این ترتیب به نظر میرسد باید در مقابل تدبیر جدید غرب هوشیارتر بود و این موضوع دقت نظر نخبگان، به ویژه هیئت مذاکرهکننده ما را در برابر این اقدام میطلبد.
همین مطلب: