چرا امریکا باید تضمین کتبی دهد؟
چرا امریکا باید تضمین کتبی دهد؟
قریب به یک ماه از نامه مهم و راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی به رئیسجمهور که از آن میتوان بهعنوان «نقشه راه صیانت از منافع و عزت ملی در اجرای برجام» تعبیر کرد، میگذرد و اینک همه دلسوزان انقلاب و مصالح کشور منتظر اجرای دقیق این سند راهبردی هستند.
بهنظر میرسد مهمترین فراز این متن که در حقیقت مبانی نظری این نامه را شکل میدهد، بند دوم آن است که در آن تأکید شده است «دولت ایالات متحده امریکا، در قضیه هستهای و نه در هیچ مسئله دیگری، در برابر ایران رویکردی جز خصومت و اخلال در پیش نگرفته است و در آینده هم بعید است جز این روش عمل کند. » بر این اساس میتوان گفت «عدم اعتماد به سلطهگر» مهمترین عنصر مفهومی این نقشه راه بوده که البته این عنصر مفهومی برگرفته از معارف عمیق الهی و گفتمان انقلاب اسلامی است.
در همین بند تأکید دیگری روی حقیقت مهمی وجود دارد و آن امکانناپذیری پایان خصومت با امریکا است. چنانکه معظمله در همین نامه تصریح میکنند: «عامل این خصومت تمامنشدنی، ماهیت و هویت جمهوری اسلامی ایران است که برخاسته از انقلاب اسلامی است. ایستادگی بر مواضع بر حق اسلامی در مخالفت با نظام سلطه و استکبار، ایستادگی در برابر زیادهطلبی و دستاندازی به ملتهای ضعیف، افشای حمایت امریکا از دیکتاتوریهای قرونوسطایی و سرکوب ملتهای مستقل، دفاع بیوقفه از ملت فلسطین و گروههای مقاومت میهنی، فریاد منطقی و دنیاپسند بر سر رژیم غاصب صهیونیست، قلمهای عمدهای را تشکیل میدهند که دشمنی رژیم ایالاتمتحده امریکا را بر ضد جمهوری اسلامی، برای آنان اجتنابناپذیر کرده است؛ و این دشمنی تا هنگامیکه جمهوری اسلامی با قدرت درونی و پایدار خود، آنان را مأیوس کند ادامه خواهد داشت.»
با توجه به دو تأکید ویژه ایشان بر «اصل عدم اعتماد به طرف مقابل» و نیز «پایانناپذیری تخاصم» میتوان گفت تنها زمانی اجرای برجام، در چارچوب منافع ملی و مصالح عالیه کشور، مثبت ارزیابی میشود که رخنههای فریب و دغلکاری طرف مقابل مسدود و حقوق ملت ایران در آن محفوظ تلقی شود. بر این اساس خوشبینی و سهلاندیشی در اجرای برجام میتواند آسیبهای جبرانناپذیری داشته باشد.
اینک در مقطع حساسی هستیم که لزوم دقت هرچه بیشتر در اجرای نقشه راه ابلاغی معظمله روشنتر میشود. در بند 3 ابلاغیه تأکید شده است: «از آنجا که پذیرش مذاکرات از سوی ایران اساساً باهدف لغو تحریمهای ظالمانه اقتصادی و مالی صورت گرفته است و اجرایی شدن آن در برجام به بعد از اقدامهای ایران موکول گردیده، لازم است تضمینهای قوی و کافی برای جلوگیری از تخلف طرفهای مقابل، تدارک شود، که از جمله آن اعلام کتبی رئیسجمهور امریکا و اتحادیه اروپا مبنی بر لغو تحریمها است. در اعلام اتحادیه اروپا و رئیسجمهور امریکا، باید تصریح شود که این تحریمها به کلی برداشتهشده است. هرگونه اظهاری مبنی بر اینکه ساختار تحریمها باقی خواهد ماند، بهمنزله نقض برجام است.» هرچند برخی مسئولان اجرایی که بیصبرانه منتظر چیدن میوه تعاملگرایی در فرصتهای رقابت سیاسی داخلی هستند، تلاش میکنند انتشار خبر اظهارات رئیسجمهور امریکا را با تضمین قوی کتبی تصریحشده، یکی بدانند، اما روشن است که اینگونه اظهارات شفاهی هیچگونه اعتبار حقوقیای ندارد.
اصولاً مقاومت امریکاییها و غرب در برابر مطالبه بهحق جمهوری اسلامی ایران خود دلیل محکمی بر احتمال قوی فریبکاری است. بر اساس سند برجام غرب متعهد است که تحریمها را لغو و اجرای آن را به اجرای تعهدات ایران موکول کند، اما هنوز که گام اول اجرای برجام آغاز نشده است، حتی حاضر نیست همان چیزی که پیشتر پذیرفته است را کتباً تضمین دهد. بنابراین در اینکه پس از اجرای تعهدات ایران، طرف مقابل تعهدات خود را بی کموکاست اجرا کند، باید تردید جدی داشت. خصوصاً اینکه تعهدات ایران در برجام همچون «جمعآوری ماشینهای غنیسازی»، «برچیده سازی رآکتور اراک»، «معامله اورانیوم در برابر کیک زرد» و ... بعضاً برگشتناپذیر و بعضاً با زمان برگشتپذیری حدوداً دوساله است، اما برگشتپذیری تعهدات طرف مقابل حدوداً به بیش از دو ماه نمیرسد. علاوه بر اینها، اکنون نشانههایی از دقیق بودن تأکید رهبری بر «لزوم عدم اعتماد» به چشم میخورد. چنانکه اخیراً مارک فیتز پاتریک، معاون اسبق وزیر خارجه امریکا و مدیر فعلی برنامه خلع سلاح در مؤسسه بینالمللی مطالعات راهبردی گفته است: «ایران باید با این موضوع کنار بیاید که پرونده پیام دی احتمالاً کاملاً بسته نخواهد شد. » علاوه بر اینها تلاشهایی برای دور زدن برجام در برخی ایالات امریکا شروعشده است که اینگونه تلاشها برای حفظ ساختار تحریمها و جلوگیری از برچیده سازی کلی آنها اتفاق میافتد.
فراموش نکنیم که لغو تحریمها زمانی ارزش دارد که اثرات روانی آنها نیز برطرف گردد. تجربه چندین ساله مواجهه با تحریمها، راهکارهای دور زدن آنها را بهخوبی به مدیران ما آموخته است، تنها آنچیزی که گاه نابسامانیهایی در بازار داخلی کشورمان را به همراه داشته (مانند آنچه در تابستان سال 1391 در بازار ارز رخ داد) اثرات روانی ناشی از اعمال تحریمهاست. مادامیکه سایه «شمشیر داموکلس بازگشتپذیری تحریمها» بر بالای سر اقتصاد ایران، سنگینی میکند نمیتوان با عوامل برونزا اقتصاد کشور را رونق داد. اگر کسانی تصور میکنند تنها با جذب سرمایه و فناوری خارجی میتوان به توسعه رسید، بدانند که غرب حتی همین مسیر را نیز مسدود کرده است و به همین دلیل نیز هیئتهای تجاری غربی که در این چندماهه راهی تهران شدهاند، بیشتر به دنبال بازار مصرف بودهاند تا سرمایهگذاری و انتقال فناوری؛ بنابراین میتوان گفت مسئولان دیپلماتیک و اجرایی ما یا باید به دور از سهلاندیشی تضمینهای قوی و کتبی از امریکا اخذ کنند تا اثرات منفی احتمال بازگشتپذیری تحریمها را به حداقل برساند یا آنکه واقعبینانه شکست تفکر «توسعه تعاملگرا» را اعلام کنند!
همین مطلب: