فزونطلبیهای پسابرجامی
فزونطلبیهای پسابرجامی
«بهنظر من مسئله بعد از برجام، از مسئله برجام مهمتر است.» این جمله کلیدی رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار رئیس و نمایندگان مجلس خبرگان رهبری، دو ماه پس از اعلام برجام، در شهریورماه سال گذشته مورد توجه رسانهها قرار گرفت و بهنظر میرسد اکنون معنا و مفهوم بیش از گذشته روشن شده است.
رفتارهای طرف غربی، خصوصاً امریکاییها در دوره پس از آغاز اجرای برجام –که به «پسابرجام» معروف شده است- بهخوبی نشان میدهد که با پروژهای خاص روبهرو هستیم که باید از آن به «فزونطلبیهای پسابرجامی» یاد کرد. شواهد نشان میدهد که طرحریزی این پروژه مربوط به قبل از برجام بوده و البته کدگذاریهای اساسی آن در روند مذاکرات و نیز متن نهایی انجامگرفته است. اساس این پروژه را میتوان «ریلگذاری برای تغییر رفتار جمهوری اسلامی در حوزههای موردعلاقه غرب» دانست که بستهای از موضوعات ملی، منطقهای و بینالمللی را شامل میشود. این موضوعات، فهرستی از چالشهای بنیادین میان ایران و نظام سلطه در طول چند دهه اخیر است که تاکنون هر بار غرب برای وادارسازی ایران به تنازل از اصول و ارزشهای خود تلاش جدیدی را آغاز کرده و این بار میخواهد بخت خود را در «پسابرجام» بیازماید.
با این تفاسیر میتوان ادعا کرد آنچه نظام سلطه در این فزونخواهی دنبال میکند، به مراتب مهمتر از دستاوردهایش در برجام است. به عبارت دیگر کدگذاری پسابرجامی که در خلل و فرج برجام انجامگرفته بود و در نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی نیز نسبت به آن هشدار داده شده بود، برای غرب حیاتیتر از دستاوردهای ملموس طرف غربی همچون ریختن بتون در قلب رآکتور اراک یا تعطیلی غنیسازی در فردو است. خلل و فرج پنهان و آشکار برجام را میتوان ریلگذاری برای همین فزونطلبیهایی دانست که در چند ماه اخیر شروع شده و روزبهروز نیز از طرف غربی شدت میپذیرد. در مواجهه با این پروژه، در داخل کشور دو نگاه را میتوان از هم تمایز داد. نگاه اول، منفعلانه ریلگذاری طرف مقابل را نگریسته و به ناچار در قالب آن بازی میکند. این نگاه در دوره مذاکرات برجام، هرگاه منتقدان دلسوز نسبت به وجود نکات ابهامآمیز یا فرصتسازی برای طرف مقابل هشدار میدادند، هشدارها را یا جدی نمیگرفت یا آنکه با اعتماد به نفس کاذب یا خوشخیالی نسبت بهطرف مقابل، راه را بدون چالش میانگاشت. با آغاز اجرای برجام زود روشن شد که نگرانیها چندان هم بیدلیل نبوده و اکنون نگاه منفعل، «دیپلماسی التماس» را تجویز میکند تا بلکه این «تقریباً هیچ»ها به «اندکی امتیاز» تبدیل شود. امتیازاتی که باید در مقابل اجرای تعهدات ایران بدانها دست مییافتیم و اینک غرب اجرای آنها را به امتیازدهی بیشتر موکول میکند. اکنون سرفصلهایی همچون مسائل منطقه یا مسائل داخلی ایران را به پیش میکشد و انتظار دارد برجامهای2 و 3 و 4 و... را به امضا برسانیم. نگرش منفعل، چندان باور ندارد که میتوان دست رد به سینه کدخدا زد و لاجرم باید پابهپای زیادهخواهی او حرکت کرد. جالب اینجاست که گاه این انفعال به «هنر دیپلماسی» تعبیر میشود و روشن نیست اگر واقعاً این هنر است چرا غربیها بر سر منافع خود با دیگران مذاکره نمیکنند؟
نگاه منفعل گمان میکند اگر در تحولات منطقه در مقابل شریک غرب، یعنی رژیم آلسعود نرمشی نشان داده شود، میتوان گره از کارها گشود و عجیب هم نیست که بعضی عزل و نصبها هم با همین رویکردها اتفاق بیفتد. در همین مضحک بودن این منطق بس که سه سال پیش گفته میشد که اگر با کدخدا کنار بیاییم، همه مشکلات حل میشود و اکنون کار بهجایی رسیده که باید با نوکر کدخدا که از قضا عقبافتادهترین نظام سیاسی در جهان است کنار بیاییم! هیچ بعید نیست که در برجامهای سریالی روزی برسد که لازم باشد مثلاً نظر «جیبوتی» را نیز تأمین کنیم! در مقابل این نگاه، نگاهی عقلانی و انقلابی قرار دارد که از پیش هم نقشه نظام سلطه را خوب میشناخت، اما با هدف شکست همین نقشه و برملا ساختن تزویر استکبار، برجام را در عین هشدار نسبت به ابهامات و خلأهای آن پذیرفت و البته اکنونکه خیلی از واقعیتها روشن شده است، معتقد به جای به دست گرفتن کاسه «چهکنم چهکنم» و دیپلماسی التماسی، لازم است به روی پای خود بایستیم و نقطهضعفهای خود را که دشمن را برای ضربه زدن امیدوار کرده است برطرف کنیم. از جمله این نقاط ضعف، «اقتصاد ملی» است که لازم است اقدامی عملی در قالب اقتصاد مقاومتی برای اصلاح آن انجام پذیرد. اقتصاد مقاومتی اکنون شرط لازم برای کند کردن حربه دشمن است و البته شرط کافی نیست. شرط کافی، حاکم شدن، نگاه عقلانی، متکی به منافع ملی و بهدوراز منافع گروهی و جناحی است. نگاهی که مصالح عالیه و راهبردی کشور در آن، مهمتر از تداوم جناح تسلط خود بر قدرت اجرایی باشد. نگاهی که ذلت در مقابل خاندان کثیف آلسعود را برای ایران و ایرانی ننگ بداند. نگاهی که حداقل آنقدر واجد شهامت باشد که اگر متوجه شد که وعدههای دشمنفریبی بیش نبوده، به جای اصرار بر مسیر غلط و تطهیر دشمن، به خود آید و راه درست را برگزیند. چه بخواهیم و چه نخواهیم عرصه نخبگانی کشور، آوردگاه تضارب این نگاه است و تسلط هر یک از دو نگاه میتواند سرنوشتی متفاوت را برای کشورمان رقم بزند.
همین مطلب: