رایگاه

هنوز زود است... .

چندی پیش اولین سالگرد سوم تیر را پشت سر گذاشتیم که اکثر دوستان وتحلیلگران به بررسی عملکرد دولت جناب آقای احمدی نژاد در یک سال گذشته پرداختند. امام من تصمیم دارم به بررسی عملکرد جناب آقای هاشمی رفسنجانی یا به قول گذشتگان سردار سازندگی بپردازم:

۱-آقای اکبر هاشمی رفسنجانی سال های متوالی پیش از انقلاب در مبارزه با رژیم ستمشاهی نقش بسزایی ایفا مودندکه در جای خود درخور تقدیر است.

۲-ایشان پس از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی نیز نقش خودرا به عنوان یک خدمتگزار انقلاب و ج.ا.ا به اثبات رسانده اند..هرچند در برخی موارد مانند ارتباطات ایشان با سازمان الحادی منافقین و امثال بنی صدر و... و همچنین ارتباط ایشان واطرافیانشان (به ویژه برادرزاده ایشان علی هاشمی بهرمانی) در قضایای مک فارلین (ایران گیت) و مذاکره با آمریکا و... نکات مبهم بسیار است که البته هنوز پس از گذشت بیش از بیست سال ایشان گامی در راستای شفاف سازی آن برنداشته و نگارنده امیدوار است درآینده ای نه چندان دور حقایق امر روشن گردد.

۳-ایشان در دو سال پایانی جنگ جانشین حضرت امام (ره) درفرماندهی کل نیروهای مسلح ودر حقیقت فرمانده جنگ بودند. عملکرد ایشان درا ین بازه به ویژه در همگرایی ارتش وسپاه نیز قابل تقدیر است اما نکته ای از آن هنوز لاینحل مانده است وآن رفتار دوگانه آقای هاشمی در مورد ادامه جنگ وهمچنین مسایل کلی سیاست خارجی است: ایشان از طرفی در تریبون نمازجمعه برطبل« جنگ جنگ تاپیروزی» می کوبید و یا اجلاس حج وحرمین شریفین را پس از جنایت کشتار مکه سال66 برگزارکرد ولی در جلسات و جمع های خصوصی بر حل و پایان مدبرانه جنگ و امکان صلح تاکید می نمود و بعد ها دم از تنش زدایی زد.

۴-با ارتحال ملکوتی حضرت امام(ره)در سال 68 و انتخاب حضرت آیه الله خامنه ای (مدظله) به مقام رهبری انقلاب آقای هاشمی به ریاست جمهوری برگزیده شد.همان طور که از افکار وشعارهایش پیش بینی می شد سیاست تعدیل ساختاراقتصادی و توسعه اقتصادی را درپیش گرفت.نگارنده دراین مرحله که سازندگی نام گرفت چهار نقد عمده را بر سیاست و عملکرد ایشان وارد می داند:-اجرای سیاست غلط «ابتدا توسعه سپس عدالت» یا بهتر بگوییم در عمل «توسعه ی منهای عدالت» 2-در پیشگرفتن و حمایت از افکار لیبرالیستی در حوزه های اقتصادی وسیاسی و اجازه عمل به مطرودین امام(ره) و انقلاب3-استفاده از نیروهای فن سالار غیر انقلابی که بعضا حتی با روح قوانین اسلام آشنا نبودند 4- اعتماد بیش از حد به اطرافیان وبستگان

۵-در آستانه هفتمین انتخابات ریاست جمهوری عده ای از اطرافیان آقای هاشمی که خود را « کارگزاران سازندگی» می نامیدند با هدف پایستگی در قدرت تلاش هایی را برای تغییر قانون اساسی ج.ا.ا برای بقای هاشمی یا مادام العمر نمودن ریاست جمهوری او به کار بستند ولی به نتیجه نرسیدند لذا در انتخابات از فردی حمایت کردندکه مطمئن بودند فاقد توان اجرایی است و بعد از پایان یک دوره بستر حضور دوباره هاشمی به وجود می آید- هاشمی در انتخابات ریاست جمهوری 1384خود اعتراف نمود که خاتمی را خود او سرکار آورده است-

۶-از آن جایی که کارگزاران نمی توانستند تا سال 1380 صبر کنند تصمیم گرفتند هاشمی را بار دیگر به ریاست قوه مقننه برسانند اما در زمان شرکت او در انتخابات مجلس ششم این بار «دوم خردادی ها» که به برکت او به قدرت رسیدند به او خیانت ورزیده ورا به گستردگی تخریب نمودند.

۷-در بهار1384هاشمی با تشویق اطرافیان پس از هشت سال تصمیم به بازگشت به قدرت گرفت و اطرافیانش از این موضوع بیحد وحساب خوشحال وسرمست بودند چراکه انتخاب شدن او تقریبا به یک مسئله حتمی می مانست که البته با حضور شکوهمند مردم این امر محقق نشد

پس ازانتخابات سوم تیر آینده ی سیاسی هاشمی در ابهام بود بحث هایی درباره خروج او از سیاست و گام نهدنش در وادی مرجعیت مطرح بود...

پس نگاره :

چندی پیش به مطالعه اسناد وجریانات مربوط به آقای منتظری و بیت ایشان و مهدی هاشمی معدوم می پرداختم. اکنون می بینم چه شباهت ها بسیار است میان این دو واقعه؟؟!!... . به راستی که تاریخ تکرار می شود: منتظری کسی بود که تحت تاثیر اطرافیان اش همه چیز را می پذیرفت و هاشمی با آن همه سیاست ورزی و تبحر تحت تاثیر اطرافیان وبستگان تصمیم به بخت آزمایی بزرگی میزند که ... .

روزنامه ها را ورق میزنم. تیتر بزرگی به حضور هاشمی در انتخابات خبرگان رهبری اختصاص یافته وجواب تکراری او به خبرنگاران که:«هنوز زود است... . »