از «آبنبات دوپینگ» خبری نیست!
از «آبنبات دوپینگ» خبری نیست!
از همان روزهایی که «برجام» اعلام شد، مهمترین انتظار زمان تحقق وعدههایی بود که طرف غربی در این متن ارائه کرده بود و به طور مشخص برچیده شدن کلیه تحریمهای مالی و اقتصادی مطالبه عمومی مردم بود. هرچند با گذشت چند ماه و زمانی که تعهدات ایران انجام پذیرفت، روشن شد که این توقع از امریکاییها زیاد است و نمیتوان در مورد گشایشهای پسابرجامی چندان حساب کرد.
اما جای این سؤال هست که چرا گشایشهایی که سال پیش در چنین روزهایی مرتباً وعده داده میشد- و حتی برخی در این مسیر راه مبالغه را در پیش میگرفتند- اکنون چرا تحقق نیافته است؟ به عبارت دیگر چرا امریکاییها با نقض برجام، مسیر خدشهدار کردن آن را هموار میسازند؟ آیا مسیر «برجام» برای آنها دیگر مطلوبیتی ندارد یا آنکه مسئله چیز دیگری است!
در پاسخ باید گفت اتفاقاً امریکاییها چندان از برجام ناراضی نیستند، هرچند در رقابتهای انتخاباتی امریکا، برخی این توافق را به زیان امریکا معرفی کنند، اما به این معنا نیست که هیئت حاکمه امریکا از این توافق پشیمان شده باشد. به نظر میرسد نقض عهدی که اکنون مشاهده میشود بخشی از طرحریزی و پیشبینی غربیها بوده است. به عبارت دیگر از ابتدا هم امریکاییها عزمی برای اجرای تعهدات خود نداشتند و قول و قرارهایی که در متن نگاشتهاند بیشتر برای مجاب کردن طرف ایرانی برای رسیدن به توافق بوده است.
مؤید این ادعا، زاویه دید امریکاییها به مسیر مذاکرات است. به وضوح میتوان گفت سلطهگران طرف ایرانی را ناچار به توافق میدانستند و اکنون نیز تداوم برجام را برای ایران اجتنابناپذیر تلقی میکنند. ذکر این نکته در این سطور به این مفهوم نیست که نگارنده نیز با این ادراک موافق است، بلکه در اینجا، صرفاً هدف تجزیه و تحلیل نگاه غربی به برجام است. بر این زاویه دید از آنرو تأکید میشود که لازمه تحلیل رفتار غربیها، بررسی پندار آنهاست.
حال اگر این ادراک را برای امریکاییها بپذیریم، میتوان حدس زد که چرا امریکاییها بهرغم تمایل به تداوم برجام تاکنون از انجام تعهدات خود سرباز زدهاند. به بیان دیگر تا زمانی که خیال کاخ سفید از تلاش عدهای در تهران برای حفظ برجام به هر قیمتی راحت باشد، چه نیازی به دادن امتیازهای وعده داده شده، دارند؟
البته به جز این نکته، باید خاطرنشان کرد که نقض عهد و خلف وعده جزو صفات شیطانی مستکبران است و با تحلیل درون گفتمان دینی نیز میتوان به چنین نتیجهای رسید.
حال به پرسش دیگری باید پرداخت که ممکن است در ذهن خوانندگان مطرح باشد؛ چگونه است که امریکاییها همچنان از تقویت به اصطلاح میانهروها در ایران سخن میگویند و از طرفی به طور همزمان با عمل نکردن به قولهای داده شده، زیر پای آنها را در سیاست داخلی ایران خالی میکنند؟
در پاسخ باید گفت در اینکه امریکاییها به برخی جریانات سیاسی در داخل امید بستهاند، شکی وجود ندارد، اما به آن معنا نیست که حاضرند برای تداوم قدرت آنها هر هزینهای بکنند. اصولاً رفتار سلطهگران در این چارچوب بوده است که به آسانی به نزدیکترین متحدان خود خیانت کردهاند. مروری بر سرنوشت برخی حکام منطقه که نزدیکترین گرایش را به غرب و به ویژه امریکا داشتهاند، به خوبی نشان میدهد این رفقای چشم آبی تا چه حد «نیمه راه» هستند.
بسیاری از جمله برخی چهرههای جریان متمایل به غرب، از سه سال پیش هر روز منتظر آن گشایش حداقلی بودهاند که قرار است شتابدهنده مسیر تعامل و تثبیتکننده غربگرایان در سیاست داخلی باشد. از آن مهمتر اینکه، بخش قابل توجهی اکنون فهمیدهاند که این وعده سرابی بیش نبوده و البته قلیلی هنوز چشم به راه هستند.
تجربه نشان داده است که طرف مقابل بنایی بر دادن اینگونه امتیازات ندارد و در پیش بودن انتخابات امریکا و اندک زمان باقی مانده تا آن زمان این پیشبینی را تقویت میکند که حداقل تا چند ماه آینده خبری از گشایش مفروض نیست. مسلماً روشن شدن نتایج انتخابات امریکا هم چیزی را حل نمیکند چون هر دو نامزد اصلی این انتخابات لحن تند و گزندهای را در قبال پرونده ایران در پیش گرفتهاند که به خوبی نشان میدهد از امتیاز خبری نیست. اکنون کمتر از یک سال از عمر دولت یازدهم باقی است و کسی نمیداند یک سال دیگر در چنین روزهایی چه کسی در پاستور مستقر شده است، اما یک چیز تا حدودی مشخص شده و آن اینکه به دلایل مختلف از آبنباتی که به نفع غربگرایان «دوپینگ» بکند، خبری نیست.
آنچه صحنه حقیقی انتخابات را رقم خواهد زد، خدمت صادقانه، پاکدستی و ولایتمداری است. آنها که مصمم هستند در رقابتهای پیشرو جدی حضور یابند، لاجرم باید از نقطههای خیالی قطع امید کنند.
همان مطلب: