امریکا، شریک جرم فاجعه منا
امریکا، شریک جرم فاجعه منا
اکنون در حدود یک سال از فاجعه غمبار منا میگذرد و افکار عمومی و نخبگان کشورمان پرسشهای فراوانی در خصوص چرایی وقوع این حادثه و ابعاد گوناگون آن در برابر رژیم سیاسی حاکم بر حجاز مطرح کردهاند. پرسشگری و مطالبهگری ملت ایران و به ویژه رهبر معظم انقلاب حتی دیدگان خواب نگاه داشته شده جهان اسلام را بیدار کرده است و پس از پیام بیدارگرانه معظمله، بسیاری در امت اسلامی به خود آمده و شجره خبیثه ملعونه آلسعود را استیضاح کردهاند.
اما نکتهای مهمتر که گاه در هیاهوهای رسانهای کمتر مورد توجه قرار میگیرد، نقش حامیان رژیم آلسعود در چنین وقایعی است. به عبارت دیگر اگر سرزمین امن الهی تحت سیطره رژیمی مسئولیتناپذیر و فاقد صلاحیتهای انسانی برای حکمرانی است، در واقع کسانی که این رژیم را برپا داشته و تا به امروز با تمام توان به حمایت از آن پرداختهاند را باید مورد استیضاح قرار داد.
همگی میدانیم که این رژیم مرتجع و جاهلی چه در سطح سیاسی و چه در سطح فرقهای از پسامدهای دوره استعماری است، به این معنا که حکومت سیاسی قبیله آلسعود از یکسو و از سوی دیگر فرقه وهابیت هر دو ساخته و پرداخته قدرتهای استعماری برای کنترل منطقه شبهجزیره عربستان بوده و انصافاً هم در طول یک قرن اخیر در ایفای این نقش، موفق بودهاند.
علاوه بر اینها حمایتهای سلطهگران در حال حاضر نیز پشتوانه بقای این تاج و تخت لرزان بوده و حتی اگر این رژیم در بازار نفت یا تحولات منطقه نیز میدانداری میکند با چراغ سبز غرب بوده است.
به این ترتیب میتوان گفت حمایتهای غرب و به ویژه نظام سلطه عامل «محدثه» و «مبقیه» این شجره ملعونه است و شایسته است اگر بگوییم تاخت و تاز این رژیم چه در مدیریت یکسویه و یکجانبه حج، چه در حمایت از جریانهای تروریستی – تکفیری و چه در بیثباتسازی منطقه به پشتوانه و دلگرمی حمایتهای کاخ سفید است که رخ میدهد.
این حمایتهای واشنگتن از ریاض به حدی است که حتی میتوان کاخ سفید را شریک جنایات آلسعود از جمله جنایت به شهادت رساندن هزاران حاجی بیگناه در مکه و منا دانست. هزار نکته باریکتر از مو اینجا آن هنگام هویدا میشود که معیارهای دوگانه غرب در خصوص مفاهیمی همچون حقوق بشر در مورد کشورهای مستقل و مخالف سیاستهای غرب و نیز کشورهای متحد آن همچون رژیم پادشاهی عربستان سعودی را مطالعه میکنیم. در حالی که شعار «حقوق بشر» به ابزاری برای حمله به کشورهای مستقل و غیرهمسو با غرب تبدیل شده است، اما آن هنگام که موضوع مورد مناقشه در کشوری همچون عربستان سعودی باشد ناگهان بلندگوهای مدعی خاموش و زبان مجامع به اصطلاح بینالمللی گنگ میشود. گاه مجازات یک مجرم در یک کشور به تیتر یک رسانههای نظام سلطه تبدیل میشود، ولی در ماجرایی همچون شهادت 7 هزار حاجی بیگناه فاجعه منا با سانسور رسانهای مواجه میشود. به روشنی پیداست که چراغ سبز استکبار و محافل صهیونیستی این سانسور رسانهای را رقم زده است. به این ترتیب منصفانه است اگر ادعا شود امریکا و برخی کشورهای اروپایی که حامیان اصلی اقدامات آلسعود هستند، باید به عنوان شرکای جرم «فاجعه غمبار منا» در کنار رژیم حاکم بر حجاز پاسخگوی افکار عمومی امت اسلامی و همه انسانهای آزاده جهان باشند.
به نظر میرسد لازم است برای پیگیری این مهم، تلاشی مجدانه و فراگیر از سوی نخبگان و رسانههای مستقل جهان اسلام دنبال شود و اتفاقاً از همان مفاهیمی که مستمسک غرب در فشار به کشورهای مستقل است- همچون حقوق بشر – برای به چالش کشیدن حامیان رژیم آلسعود استفاده شود. این پیگیری حتی اگر استیفای حقوق شهدای مظلوم مکه و منا را به دنبال نداشته باشد در بیداری هرچه بیشتر افکار عمومی جهان مؤثر خواهد بود.