رئیسجمهور جدید امریکا و پرونده ایران
رئیسجمهور جدید امریکا و پرونده ایران
با برگزاری پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا و اعلام نتایج آن، انتظار یک سال و نیمه برای مشخص شدن چهل و پنجمین مستأجر کاخسفید به پایان خواهد رسید. در این میان دو نامزد اصلی این رقابت یعنی کلینتون و ترامپ، در مسیر جذب آرای عمومی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و کار تا جایی بالا گرفت که برای اولینبار گوشههایی از ناگفتههای واقعیت امریکا را برملا ساختند. اینک اما مهمترین سؤال این است که در دولت آتی امریکا چه سیاستهایی دنبال خواهد شد و بهطور مشخص نوع مواجهه رئیسجمهوری بعدی امریکا در قبال ایران چه خواهد بود. ناگفته پیداست که پاسخ به این پرسش مهم، نیازمند صبر کردن تا اعلام نتایج نهایی انتخابات و روشن شدن چهرهای است که سکاندار دولت آتی خواهد بود، اما براساس گزینههای موجود نیز میتوان تا حدی به پیشبینی فضای آینده پرداخت.
البته ذکر این نکته ضروری است که در رژیمهایی همچون ایالاتمتحده امریکا که به سطحی از ثبات ساختاری در عرصه سیاست داخلی رسیدهاند و مدار ورود و رشد نخبگانی در آنها قالببندی و تعریف شده است، سیاستهای کلان و راهبردی نظام سیاسی، با برگزاری یک انتخابات دستخوش تغییر نشده و اعمال سلیقه نخبگان و جناحهای سیاسی در حد تاکتیکها است. بنابراین میتوان با قاطعیت گفت سیاستهای کلان و هدفگذاریهای راهبردهای کاخسفید همچنان پابرجا خواهد بود، کما اینکه در دورههای متوالی پیشین نیز چنین بوده است. اما در سطح اختیارات جناح حاکم و رئیسجمهوری منتخب، میتوان تا حدی رویکردهای آتی را حدس زد. اگر بخت با هیلاری کلینتون یار باشد و او به عنوان اولین رئیسجمهور زن تاریخ امریکا راهی کاخ سفید گردد، بالطبع طیفی از عناصر تندرو حزب دموکرات مناصب کلیدی را در دست میگیرند. این طیف در قبال ایران قائل به راهبرد تعامل با چاشنی فشار هستند و معتقدند برای مجبورسازی ایران به همراهی با سیاستهای امریکا، باید فشار مضاعف را در پیش گرفت. پیش از این نیز در دوره بیل کلینتون در قالب «راهبرد مهار دوگانه» و «قانون داماتو» فشار و تحریم را در قبال جمهوری اسلامی ایران دنبال میکردند. شخص هیلاری کلینتون نیز در دوره تصدی وزارت امور خارجه، به عنوان معمار تحریمها علیه ایران شناخته شد. نتیجه طبیعی وضعیت کنونی آن است که کابینه احتمالی کلینتون، سیاست سختگیرانهای – بهزعم خود- در برابر ایران در پیش خواهد گرفت و احتمالاً در آینده نزدیک شاهد تشدید تحریمهای موجود و باز شدن پروندههای جدید برای به چالش کشیدن کشورمان باشیم.
در صورتیکه نتیجهای متفاوت رقم بخورد و ترامپ ساکن کاخ سفید گردد، نتیجه شبیه به این، اما از جهاتی متفاوت رقم خواهد خورد. اظهارات ترامپ مشحون از تناقضات است و بسیاری از اعضای تیم راهبری دولت او نیز مشخص نشدهاند، از اینرو نمیتوان به قطعیت درباره سیاستهای آتی او اظهارنظر کرد، اما چند مسئله واضح است: اولاً ترامپ نگاه مثبتی به برجام ندارد و احتمالاً رویکرد مثبتی در قبال آن نخواهد داشت. ترامپ – بهزعم خود - به دنبال احیای شکوه و عظمت دولت امریکاست، از اینرو حداقل در اظهارات سبکی بلندپروازانه را در پیش خواهد گرفت و در عین حال خوی استکباری امریکا را نیز آشکارتر خواهد کرد. بنابراین میتوان پیشبینی کرد که ترامپ نیز البته با اختلافاتی جزئی سیاست سخت و تندی را در قبال پرونده ایران در پیش خواهد گرفت.
همه میدانیم که اکنون و در دوره کابینه اوباما- که برجام را برای خود افتخار میداند- دولت امریکا، آشکارا به نقض عهد روی آورده و به اذعان مذاکرهکنندگان ایرانی، رهاوردی جز «تقریباً هیچ» برای ما نداشته است. به طریق اولی در دولتهای بعدی – چه کلینتون و چه ترامپ- کار برای برجام دشوارتر خواهد بود و اگر برجام بر صفحه کاغذ بهجا بماند، در میدان عمل اثری از آن نخواهد ماند. به همین ترتیب در دیگر پروندهها نیز اوضاع به همین منوال خواهد بود. در اینجا لازم است به نکتهای اشاره گردد و آن اینکه در ماهها و هفتههای اخیر برخی جریانات سیاسی داخل کشور ما و رسانههای وابسته به آنها، مستقیم و غیرمستقیم سیاست حمایتی در قبال کلینتون در پیش گرفتند، بیآنکه به این نکته دقت کنند که حمایت یا عدمحمایت ما چه تأثیری بر نتیجه انتخابات امریکا خواهد داشت و از سویی با توجه به سیاستهای خصمانهای که کلینتون در صورت پیروزی در پیش خواهد گرفت، چه جای لبخند زدن به وی هست؟ چه بخواهیم و چه نخواهیم دوره پنهان کردن دست چدنی امریکا در زیر دستکش مخملی در حال سپری شدن است و روزهایی خواهد آمد که شیطان، خوی سلطهگرانه خود را آشکار خواهد کرد.