تاوان اشتباهات رئیسجمهور
تاوان اشتباهات رئیسجمهور
«چه شد خشکسالی شد؟ اینکه در روایات ما آمده است معروف را زیر پا گذاشتی، اگر منکر ترویج شد عذاب الهی میآید، بعضی از عذابها هم همینهایی است که ما میبینیم. ما فکر میکنیم مقصود این است ما دروغ گفتیم سیل آمد؛ معروف و منکر فقط دروغ و نماز نیست. منکر خیلی دامنهاش وسیع است. » اگر تصور کنید این جملات را یکی از ائمه جمعه یا مدرسین حوزه بر زبان رانده است، سخت در اشتباهید. این جملاتی است که دو روز پیش از بالاترین مقام اجرایی کشور، یعنی رئیسجمهور شنیده شد.
در اینکه این گزارهها صحت دارد، حداقل بر مبنای آموزههای اسلامی و الهی، تردیدی وجود ندارد، اما آنچه شگفتآور است طرح این موضوع در سخنان رئیسجمهور است. همگی به یاد داریم که ایشان پیشتر در جملاتی عجیبتر گفته بودند که «مردم را به زور به بهشت نبریم» و البته بسیاری اینگونه برداشت کردند که این جمله در تعارض با فریضه «امر به معروف و نهی از منکر» است. حال آقای روحانی در گفتههایی 180 درجه متفاوت، خشکسالی کشور و ریزگردهای خوزستان را به زیر پا گذاردن معروف و ترویج منکرات منتسب میکنند. اکنون باید از ایشان پرسید آیا تخطئه این فریضه خود از مصادیق بارز زیر پا گذاردن معروف و ترویج منکرات نیست؟
اگر منطق بیانی آقای روحانی را بپذیریم، در واقع یکی از دلایل مصیبتهایی که بر مردم اقصی نقاط کشور –از جمله خوزستان- میآید، اظهارات شخص ایشان و جملاتی از این دست است. بر این اساس آیا مردم خوزستان حق دارند بپرسند که چرا رئیسجمهور بابت اشتباه خود که دامنگیر مردم این خطه شده است، عذرخواهی نمیکند؟
از اینها گذشته، فرض کنیم که یکی از دلایل وقوع این فاجعه تلخ، ترک معروف و ترویج منکر باشد، دلایل دیگر آن چیست؟ آیا کوتاهی مدیریتی در این مسئله وجود ندارد؟ مردم رنجدیده خوزستان بعد از مدتهای متمادی تحمل آلودگی در فواصل متمادی، انتظار تدبیر واقعی برای حل مشکلات را دارند و منتظرند تا بشنوند دولت در این سالها چه کرده است. تا چه زمانی قرار است مدلهایی همچون «حرف درمانی»، «وعدههای بیسرانجام»، «دعوت به صبر و تحمل»، «مقصردانستن دولت قبل»، «گره زدن به مذاکرات» و «مشغولسازی جامعه با دوقطبیهای کاذب» جایگزین حل واقعی مسائل و مشکلات جامعه شود؟ آیا مسئولان از مشکلات واقعی مردم مطلع نیستند؟ اگر اطلاع ندارند که خود مصیبتی بزرگ است، اگر اطلاع دارند و راهحل واقعی را نمیدانند، چرا از نخبگان دلسوز سؤال نمیکنند یا آنکه کرسی مسئولیت خود را به افراد متخصص نمیسپارند؟ اگر راهحل را میدانند و توان یا حوصله اقدام و عمل را ندارند، چرا مسئولیتی را که صلاحیت تصدی آن را ندارند، اشغال کردهاند؟ این همه سؤالاتی است که – چه بخواهیم و چه نخواهیم- در ذهن مردم موج میزند و اگر نجیبانه کمتر میگویند، دلیل بر آن نیست که «گلهمند» نباشند!
اینک فرصت چهارساله دولت یازدهم در آستانه پایان پذیرفتن است و کمتر از شش ماه بعد دولتی جدید بر سر کار خواهد آمد. شاید فرصت خدمترسانی زیادی برای مدیران در جهت عمل به وعدهها و جبران کاستیها نباشد، اما برای یک امر هنوز فرصت هست و آن پوزشخواهی از ملت است!
همین مطلب:
روزنامه جوان - تاوان اشتباهات رئیسجمهور