دوقطبی به نام «مصدق»، از 59 تا 96
دوشنبه, ۱۴ اسفند ۱۳۹۶، ۱۲:۲۴ ق.ظ
دوقطبی به نام «مصدق»، از 59 تا 96
تاریخ انقلاب اسلامی، مشحون از حوادث عبرتآموز و تکرار رویدادهای تأملبرانگیز است. با تورقی هرچند گذرا در این دفتر قطور، صفحاتی را میتوان مشاهده کرد که روایتی بسیار شبیه از برخی تحولات روز، اما در سالهای پیشین در آن به چشم میخورد. از جمله روندهایی که طی چهار دهه گذشته بارها و به بهانههای مختلف تکرار شده، تلاش برخی افراد و جریانات سیاسی در جهت دوقطبی سازی و دامن زدن به شکافهای موجود در جامعه است. در این راه، از ابزارها و عناوین گوناگونی بهره گرفتهشده و پیامدهای این داستان تلخ برای کلیت جامعه و کشور بوده است.
در سالهای نخست پیروزی انقلاب، نخستین رئیسجمهور ایران یعنی ابوالحسن بنیصدر برای پیشبرد اهداف خویش از این راهبرد بسیار بهره گرفت و در مقاطع مختلف دوران صدارتش بر ریاست جمهوری به این بازی دست زد. او که با رأی میلیونی مردم و عنوان «اولین رئیسجمهور» کاملاً غرّه و فریفته قدرت شده بود و نمایندگان مجلس و جبهه وسیع پیروان خط امام (ره) را در برابر زیادهطلبیهایش میدید، با طرح موضوعات مختلف، جامعه را دچار مشغول سازی میکرد. روزی پیشنهاد «رفراندوم» میداد، روز دیگر از وجود جریاناتی میگفت که در برابرش هستند و نمیگذارند «او کار کند».
شاید اوج بازیهای سیاسی بنیصدر و جریانات همپیمانش را باید در غائله «14 اسفند 59» دانست. در این روز که سالگرد درگذشت دکتر محمد مصدق بود، هواداران گروهکهای ضدانقلاب و بهویژه منافقین بهعنوان سالگرد وفات وی در دانشگاه میتینگی برپا کردند که بنیصدر سخنران این تجمع بود. او با سخنانش این تجمع را که به نام و بهانه بزرگداشت «مصدق» برپاشده بود، به میتینگی علیه امام و انقلاب تبدیل و علاوه بر آنکه انقلابیون را به شکنجه زندانیان متهم کرد، به هواداران خود اشاره کرد که منتقدان رئیسجمهور را با چوب و چماق ضرب و شتم کنند.
شاید همین سخنرانی و میتینگ بود که ماهیت بنیصدر و همپیمانانش را بر مردم آشکار کرد و بنیصدر را که تصور میکرد با نام مصدق میتواند برای خود کلاهی ببافد، در مسیر سقوط قرار داد.
ماجرای سوءاستفاده سیاسی از نام مصدق، البته پیش از بنیصدر و منافقین هم سابقه داشته است. چنانکه شاپور بختیار، آخرین نخستوزیر رژیم ستمشاهی، کارش را با سوگند در مقبره مصدق آغاز کرد. اینجا بود که امام (ره) هشدار داده و فرمودند: « اینها- یعنی عمال اجانب- هر روزی با یک صورت در پردهها و در چهرههایی هستند. اینها عمالشان را ممکن است بیست سال، سی سال، بهصورت یک آدم ملی درآورند و بر ملت معلوم نباشد که این چهکاره است! وقتیکه چهره واقعی پیدا شد، آنوقت ملت میفهمد چه بوده این. یک نفر سی سال، بیست سال در چهره ملیت بوده است، در چهره دیانت بوده است آنوقتی که آن محفوظ بوده است این؛ و نگهداشتهاند این را برای یک روزی- یک روزی که احتیاج دارند که با حربه ملیت ملت را بکوبند، مثل امروز. امروز با حربه «ملیت» و رفتن سر قبر دکتر مصدق ملت را دارند میکوبند.»
اینک پس از چهار دهه باز هم افراد و جریاناتی از همان الگوهای تکراری بهره میگیرند تا هم جامعه را درگیر مسائل فرعی و کاذب کنند و هم کسی از آنها نپرسد که برای مردم چه کردید و تا چه حد به وعدهها و وظایف قانونیتان در قبال ملت عمل کردهاید! اگر همچون سال 59 رفراندوم مطرح میشود، ازآنروست تا در هیاهوی تیترهای رسانههای زنجیرهای کسی از بیکاری فزاینده فارغالتحصیلان دانشگاهی و کوچک شدن روزافزون سفره خانوار ایرانی نپرسد! اگر نام «مصدق» بار دیگر مطرح میشود، ازآنروست تا کسی نپرسد چرا شهرداری و شورای شهر تحت تسلط اصلاحطلبان در گرفتاری مردم در روزهای بارش سنگین برف غافلگیر میشود و بعد هم شهردار از نمره 18 دستگاه متبوعش سخن میگوید! نامگذاری خیابانی به نام مصدق در تهران، قطعاً تا آن حد مواضع مخالف و موافق در فضای اجتماعی به میدان خواهد آورد که از یادها برود که چه خودروی لوکسی برای مدیر روزنامه وابسته به مدیریت شهری خریداری شد و این روزها زیرپوست شهرداری اصلاحطلبان چه میگذرد! اینک ماجرای نامگذاری خیابانی به نام مصدق در سالگرد غائله 14 اسفند 59، نشان میدهد که این چاه اگر چه شاید آب نداشته باشد، اما برای بسیاری نان دارد!
همین مطلب:
۹۶/۱۲/۱۴