همه دشمنان حجاب
همه دشمنان حجاب
بیانات اخیر رهبر معظم انقلاب اسلامی به مناسبت میلاد حضرت فاطمه زهرا، حاوی نکات مهم سیاسی و اجتماعی بود که یکی از مهمترین محورهای آن در خصوص تحرکاتی بود که برخی جریانات و افراد برای تهاجم به حجاب و پوشش زن ایرانی در روزها و هفتههای اخیر در فضای مجازی و حقیقی دنبال نمودهاند. از همین رو بد نیست که در خصوص افراد جریانات مهاجم به حجاب و عفاف، اندکی واکاوی صورت گیرد. بهنظر میرسد مجموعه جریانات مؤثر در عملیات «تهاجم به حجاب» را در چند دسته میتوان طبقهبندی کرد:
1- قدرتمندترین عامل مهاجم در این عملیات که در واقع نقش راهبری و هدایت جمعی این پروژه را دارد، همان دشمن دیرین انقلاب اسلامی یعنی «نظام سلطه» است. انگیزه سلطهگران برای حجابزدایی از جامعه ایرانی، اولاً به تلاش برای استحاله و فروپاشی جامعه اسلامی ایران از درون بازمیگردد که حجاب در این میان نماد مهمی در ارزشهای اسلامی و شاخصی تعیینکننده است؛ ثانیاً نگرانی آنها از الگوشدن حجاب اسلامی زن و تسری این فرهنگ به جوامع غربی است، چنانکه در سالهای اخیر، بدون هیچگونه ابایی در حال حجابزدایی جبری از جوامع غربی نیز هستند.
مهمترین ابزار تأثیرگذاری عملیات حجابزدایی غرب، رسانههای نوین و مؤثر در تغییرات سبک زندگی است. تحلیل محتوای رسانههای نوین و تولیدات غربی آن بهروشنی نشان از ترویج بیحیایی، برهنگی و کمرنگسازی مرزهای فرهنگی مقوم عفاف و حجاب است. تأثیرات تولیدات فرهنگی غرب اعم از محتواهای آلوده رسانهای و نیز کالاهای دارای تأثیرات فرهنگی همچون پوشش و صنعت مد و لباس بهخوبی روشنگر این عملیات پیچیده و گسترده است.
2- طیف دیگر فعال در عملیات گسترده تهاجم به حجاب را برخی از نخبگان ایرانی داخل و خارج از کشور شکل میدهند که حجابزدایی را بهعنوان نوعی «ابزار براندازی» جمهوری اسلامی تلقی کرده و با انواع فعالیتها و اقدامات پیدا و پنهان میکوشند فرایند حجابزدایی را تقویت کنند. یک سر طیف این جریان کسانی قرار دارند که زنان ایرانی را تشویق به کاهش و ترک حجاب میکنند ذیل عنوان «آزادی» این تلاش خود را موجه جلوه میدهند و در سر دیگر طیف افرادی قرار دارند که بعضاً حتی در لباس دین، مقابله با حجابزدایی را بیفایده معرفی کرده و تحت عنوان «عدم اجبار در حجاب» جادهصافکن عملیات تهاجم به حجاب زن ایرانی هستند.
طیف دوم که بیشتر در داخل کشور هستند و حتی برخی نخبگان داخل نهادهای رسمی نیز زمزمههای همراهی با این طیف را سر میدهند برای اثبات ادعای خود حتی از شریعت، سیره بزرگانی همچون امام راحل (ره) و... نیز مایه میگذارند. این دو طیف به حجاب بهعنوان سنگری مهم در جامعه اسلامی مینگرند که برداشتن آن میتواند راه برای سکولاریزاسیون جامعه ایرانی را فراهم آورد.
3- دسته دیگری نیز هستند که شاید نیت متفاوتی با گروه پیشین داشته باشند، اما در عمل با آنها همصدا شدهاند. بیشتر این افراد که البته جمعیت قابلتوجهی در میان نخبگان ندارند، هرچند سکولاریسم فکری را نفی کرده و خود را پایبند به نظام اسلامی میدانند، اما در عمل دچار نوعی «سکولاریسم عملی» شده و مبلغ «تبعیض در تشرع» شدهاند. اینان به این بهانه که مثلاً برخی گناهان کبیره دیگر همچون غیبت و دروغ تا حدی شایع شده است، خواستار اغماض حاکمیت دینی در مقابل گناه بیحجابی میشوند، غافل از اینکه اولاً جنس گناه بیحجابی - خصوصاً در وجه تبلیغی و ترویجی آن- با بسیاری از این گناهانی که مثال زده میشوند متفاوت است، ثانیاً یکی از بزرگترین معاصی خفیف شمردن یک گناه و توصیه به اغماض مداوم نسبت به آن است؛ به این معنا که نمیتوان بهخاطر کمکاریها و غفلتها برخی رفتارهای نادرست را که در جامعه رشد پیدا کرده به رسمیت شناخت و آن را کوچک شمرد. همچنین به نیکی میدانیم که هیچ دروغگویی موقع ارتکاب این عمل به آن اعتراف و آن را ترویج نمیکند، اما ماجرا در مورد کشف حجاب و ترویج آن متفاوت است.
4- طیف دیگری که شاید ظاهراً در میان دشمنان آشکار انقلاب اسلامی قرار نگیرند و حتی بعضاً دارای ظاهری کاملاً انقلابی و موجه هستند، اما از نیروهای مؤثر بر موفقیت پروژه تلخ حجابزدایی هستند، مدیران و تصمیمگیرانی هستند که در دستگاههای فرهنگی گوناگون پستهای مدیریتی حساس را اشغال کرده، اما یا کوچکترین دغدغهای برای حل معضلات فرهنگی خصوصاً در عرصه سبک زندگی و حجاب و عفاف ندارند و یا متأسفانه با بودجه بیتالمال بر حیازدایی و عفافزدایی دامن میزنند.
5- دسته آخری شاید به نحوی ظاهراً در ویترین این پروژه قرار دارند، کسانی هستند که با نیتهای متفاوت بهعنوان پیادهنظام این عملیات نقش ایفا کردهاند و این روزها بهعنوان ابزار مظلومنمایی رسانههای ضدانقلاب شدهاند. این دسته یا افرادی هستند که وابستگیهای تشکیلاتی به دشمنان انقلاب دارند و یا متأسفانه دچار خطای نفسانی تبرج بیحدومرز شدهاند. این طیف بیش از آنکه شبهه علمی در خصوص حجاب داشته باشند، گرفتار شهوت عملی هستند و گمان میکنند برداشتن حجاب، گرهی از زندگیشان بازکرده و یا مسیر التذاذ را هموارتر میسازد.
البته باید به این نکته تأکید کرد که بیشتر بانوان ایرانی را در شمار این طیف نمیتوان آورد. حتی کسانی که به دلیل ضعف نهادهای فرهنگی و تبیین مناسب حجاب، دچار شبهات جدی در خصوص این امر هستند و همین تردیدها باعث عدم توفیق کامل آنها در رعایت این فریضه الهی شدهاند را نمیتوان حتی بهعنوان «مخالف حجاب» تلقی کرد. اتفاقاً بسیاری از همین بانوان محترم دلبسته به نظام و ارزشهای اسلامی هستند و نباید یک نقطهضعف در یک حوزه را بهعنوان بیدینی و مخالفت دانست. عدم رعایت کامل حجاب در این افراد – که بعضاً بهاشتباه بهعنوان دینگریزی یا ضدیت باارزشها تلقی میگردد- بیش از آنکه ناشی از اراده خود این افراد باشد، ناشی از کمکاری همان مدیران بیکفایت و بیخیالی است که در راستای ترویج هرچه بیشتر عفاف و حجاب در جامعه به وظایف خود عملنکردهاند. البته روشن است که اشتباه بزرگ «خفیف شمردن بیحجابی و اغماض در برابر آن» از سوی نخبگان و مدیران حکومت اسلامی بهتدریج موجب کمرنگ شدن هرچه بیشتر گوهر ذیقیمت حجاب در جامعه و خصوصاً این طیف خواهدشد.
روشن است که دستگاههای مسئول باید به میدان بیایند و هر نهادی متناسب با مأموریت ذاتی خود به وظایف مرتبط خود در این حوزه عمل کند تا «حجابزدایی» بهعنوان بخشی از سناریوی براندازی دشمن ناکام ماند.
همین مطلب: