شانگهای بازیگر جهان پساامریکا
شانگهای بازیگر جهان پساامریکا
با عضویت رسمی ایران در سازمان شانگهای تحولات بینالمللی وارد مرحله جدیدی شد. در حالی که در طول سه دهه گذشته امریکاییها تلاش گستردهای را برای حاکم کردن نظام سلسلهمراتبی یکجانبهگرایانه بر دنیا دنبال کردند، قدرتهای نوظهور و غیر غربی در مقابل این پروژه ایستادند و همکاریهایی را جهت توقف آن به کار بستند که نمونه بارز آن را در قالب سازمان شانگهای میتوان مشاهده کرد. سازمان شانگهای هرچند در قالب برخی همکاریهای امنیتی شکل گرفت، اما قلمرو کارکردی آن به تدریج به همکاریهای اقتصادی نیز تسری یافت و این سازمان نقشی ویژه در تحولات و مناسبات بینالمللی پیدا کرد.
مطالعه روند تحولات سه دهه گذشته به خوبی نشان میدهد که شرایط نسبت به دهه ۹۰ قرن گذشته به طور کلی تغییر کرده و دیگر امریکاییها نمیتوانند با شعار «نظم نوین جهانی» خود را کدخدای بلامنازع جهان بدانند. اکنون یکجانبهگرایی تا حد زیادی جای خود را به چندجانبهگرایی داده و شکستهای پیدرپی امریکا در منطقه غرب آسیا – که نمونه بارز آن را در همین ماه اخیر در افغانستان شاهد بودیم- شکست کلانپروژههای نظام سلطه را آشکار کرده است.
جمهوری اسلامی ایران به عنوان یک قدرت منطقهای و بازیگر جهانی معترض به نظام سلطه در طول چهار دهه گذشته از هر حرکت منطقهای و بینالمللی نافی سلطه حمایت کرده و اینک پیوستن کشورمان به سازمان شانگهای به عنوان یکی از نمادهای اصلی همکاری قدرتهای غیرغربی نویدبخش دوران پساامریکا در مناسبات جهانی است.
هرچند در طول دولت یازدهم و دوازدهم حضور کداخداباوران غربگرا در پاستور سبب شد تا حد زیادی اقتصاد کشور معطل مذاکره با غرب بماند و فرصتهای زیادی از دست برود، اما رهبر معظم انقلاب اسلامی در چند سال اخیر با توصیه بر گسترش دیپلماسی با کشورهای مختلف از جمله قدرتهای نوظهور و نیز ترجیح شرق بر غرب در سیاست خارجی تلاش کردهاند مسیر غلطی را که دستگاه دیپلماسی در این سالها دنبال کرده تصحیح نمایند. در این راستا تدابیری برای شکلگیری تعاملات راهبردی با قدرتهای غیرغربی و نوظهور در دستورکار قرار گرفت که آن هم البته مورد انتقاد غربگرایان کدخداباور قرار گرفت، چراکه در باور افرادی که به لحاظ بنیادین به غرب گرایش دارند و به طور کلی باور آنها بر این است که نظامی سلسله مراتبی بر جهان حکمفرماست و «توسعه» بدون حمایت «کدخدا» امکان پذیر نیست، «وابستگی» یک الزام نهادی در جهان سوم است و افراد چارهای جز وابستگی به شرق و غرب ندارند و بر اساس پارادایم ذهنی خود هرگونه توسعه روابط با کشورهای شرقی، چون روسیه و چین را در مسیر وابستگی تحلیل میکنند. با توجه به پارادایم نقش بسته بر اذهان اینان، توسعه بدون وابستگی به غرب یا شرق امکانپذیر نیست و از آنجایی که غرب چه به لحاظ فناوری و چه به لحاظ قدرت علمی و سیاسی فعلاً بر شرق تفوق دارد، بر شرق مرجح است. بر این اساس است که طیفی از اینان طی سالهای گذشته به هر بهانهای تلاش کردهاند جمهوری اسلامی ایران را متهم به وابسته شدن به شرق و روسیه کنند و با شعارهای مضحکی، چون «مرگ بر روسیه» و «مرگ بر چین»، سعی کردهاند شعار «مرگ بر امریکا» را به حاشیه ببرند. مشکل طیف وسیعی از این گروه از نخبگان همان است که ۴۰ سال پیش امام راحل عظیمالشأن آن را پیشبینی نمود: «ما از شرّ رضاخان و محمدرضا خلاص شدیم، لکن از شر تربیتیافتگان غرب و شرق به این زودیها نجات نخواهیم یافت. اینان برپادارندگان سلطه ابرقدرتها هستند و سرسپردگانی میباشند که با هیچ منطقی خلع سلاح نمیشوند.»
روشن است که گسترش دیپلماسی با قدرتهای غیرغربی از جمله روسیه، چین و هند به هیچ عنوان به معنای وابستگی (به آن صورتی که کدخداباوران غربگرا نسبت به امریکا مینگرند) نیست و این تعاملات راهبردی میتواند زمینه را برای شکلدهی به جهان آینده که جهان پساامریکا است رقم بزند. دولت سیزدهم در این مسیر رسالت سنگینی بر دوش دارد که همزمانی آغاز کار این دولت با عضویت کامل ایران در سازمان شانگهای نویدبخش دورانی تازه در سیاست بینالملل است که در آن در بستر دیپلماسی اقتصادی نیازمندیهای کشورمان تأمین شود و هم در مناسبات جهانی به نقش سلطهستیزانه خود ادامه دهد. گسترش روابط در بستر این نوع نهادها، امیدواریهای بسیاری را در مورد شکلگیری هندسهای جدید در مناسبات جهانی و نظمی عادلانهتر در جهان پیش رو و آینده نه چندان دور، احیا میکند، عصر و جهانی که باید آن را «پساامریکا» خواند.
همین مطلب: