علم بهتر است یا ثروت؟
علم بهتر است یا ثروت؟
از دوران کودکی و تحصیل در مدرسه همه به یاد داریم که پرسش کلیشهای «علم بهتر است یا ثروت؟» یکی از موضوعات انشای دانشآموزان بود. اکنون معلوم شده است که این مقایسه و سؤال از اساس غلط بوده و در واقع علم میتواند مولد ثروت و قدرت هم باشد. اما چگونه؟
علم اگر به معنای مجرد و مجزای از سایر ساحات زندگی بشر باشد، طبیعتاً در مکتوبات مانده و احتمالاً نفعی برای دنیا و آخرت انسان ندارد. آنچه میتواند علم را از لای کاغذ مقالات و کتب خارج کند، فرایندی زنجیرهوار است که آن را به ثروت و قدرت برای یک ملت و کل بشریت تبدیل میکند. با نگاهی به تاریخ علم در کشورهایی که علم را به مؤلفهای برای تولید قدرت و ثروت تبدیل کردند، میتوان حلقههای تکمیلکننده این زنجیره را چنین تبیین کرد:
۱- دانش نیازمحور: کار علمی اعم از آموزش و پژوهش در مراکز علمی باید مبتنی بر نیازهای واقعی جامعه شکل گرفته و پیش رود. دانشگاهی که از جامعه منتزع باشد، به ترجمهگر محتواهای دیگران، بازاریاب تأمین نیازهای علمی کشورهای قدرتمند و سکوی پرتاب دانشآموختگان به خارج تبدیل میشود. متأسفانه بهرغم گذشت چهار دهه از انقلاب فرهنگی از دانشگاه نیازمحور فاصله زیادی داریم و بخش قابلتوجهی از ضعفهای گوناگون در حوزه فعالیت علمی و موضوعاتی، چون مهاجرت نخبگان ناشی از نارساییهای این حوزه است. باید فرایند تربیت دانشجو و فعالیت پژوهشگران در دانشگاه مبتنی بر نیازهای احصا شده و قطعی کشور و نه تولید مقالات برای تأمین نیازهای کشورهای غربی تحول یابد.
۲- تبدیل علم به فناوری: علم اگر به سمت تأمین نیازهای بشر حرکت کند، مستلزم تبدیل به فناوری است. فناوری بر اساس تعاریف جدید طیف وسیعی از مهارتهای لازم برای تولید خدمات و کالاها در حوزههای گوناگون از جمله اقتصاد، صنعت و فرهنگ را شامل میشود و به نحوی با جنبههای گوناگون زندگی ما آمیخته است. اگر در همان مرحله کار علمی در دانشگاه، نگاه فناورانه حاکم باشد، دانشآموختگان دانشگاه به جای تمایل به استخدام در کار کارمندی، کارآفرینی را برگزیده و بخش قابلتوجهی از کسانی که برای تحصیل به خارج مهاجرت کردهاند، برای بازگشت به کشور انگیزه پیدا میکنند. لایه دوم این حلقه بعد از دانشگاه در مؤسسات واسطی تعریف میشود که اصطلاحاً «شرکتهای دانشبنیان» شناخته میشوند. این شرکتها کار تکمیل حلقههای فرایند به سمت محصول فناورانه نهایی را که واجد ارزشهای مادی متعارف باشد پی گرفته و علم را مولد ثروت میکنند.
۳- تنظیمگری، حمایت و هدایت دولتی: دولت متصدی خوبی در بسیاری از حوزهها نیست، اما وظایف مهمی در حوزه تنظیمگری، حمایت و هدایت از تکمیل زنجیره علم تا ثروت و قدرت دارد. بخش قابلتوجهی از دانشگاهها و نظام آموزشی در اختیار دولت است که ابزارهای سیاستگذاری و اجرا در این حوزه را در اختیار دارد که میتواند زمینه تحول را در نظام آموزشی در این بخش فراهم آورد. شرکتهای دانشبنیان، مؤسساتی نوپا هستند که از سرمایههای مالی خرد، اما افکار بزرگ شکلگرفتهاند و با مجموعه وسیعی از چالشهای کسبوکار همچون تأمین مالی، نظام بانکی، بیمه، مالیات، مقررات دستوپاگیر و دیوانسالاریها مواجهند که باید حمایت دولت از این کسبوکارها بهطور ویژه باشد. در نهایت یکی از مهمترین مصرفکنندگان اصلی محصولات فناورانه و دانشبنیان، دولت، نهادها و شرکتهای دولتی و نیروهای مسلح هستند که میتوانند با مشارکت با شرکتهای دانشبنیان به جای برگزیدن مشابههای خارجی راه را برای تولید محصولات آنها هموار سازند. در حوزه تنظیمگری نیز اصلاح مقررات اعم از راهاندازی کسبوکار و کاهش دیوانسالاریها و اعمال تعرفهها بر واردات محصولات قابلتولید در داخل میتواند حامی خوبی برای این فعالیتها باشد.
نسخه آنچه غربیها در عصر پساانقلاب صنعتی بدان دست یافتند، سالها پیش در دستان ما بود، اما آن را نادیده گرفته بودیم. چنانکه از حضرت علی (ع) نقل شده است که فرمودند: «العِلمُ سُلطانٌ مَن وَجدَهُ صالَ بِهِ وَ مَن لَم یجِدهُ صیلَ عَلَیه.» (دانش، سلطنت و قدرت است، هر که آن را بیابد با آن یورش برد و پیروز شود، و هر که آن را نیابد بر او یورش برند و مغلوب گردد.) بخش عمدهای از نابرابری امروز ما و غرب ناشی از عقبماندگی علمی ما و سوءاستفاده آنان از قدرت علمیشان است. اگر علم را حقیقت قدرت بدانیم و آن را به ثروت تبدیل کنیم، میتوانیم هم بر مشکلات ریزودرشت داخلی فائق آییم و هم مناسبات ظالمانه حاکم بر دنیا را تغییر دهیم. به امید روزی که معلمان از دانشآموزان بخواهند انشایی در مورد این بنویسند که چگونه با علم میتوان جامعهای را ثروتمند و قدرتمند کرد؟
همین مطلب: