سرانجام انتقام سخت
سرانجام انتقام سخت
رسانههای غربی چنین وانمود میکنند که دلیل به درازا کشیده شدن مذاکرات موسوم به احیای برجام، اختلاف بر سر تروریستی خوانده شدن سپاه از سوی امریکا است و مدعی شدهاند که عقبنشینی واشنگتن از این تصمیم، منوط به انصراف ایران از خونخواهی سردار دلها است. آیا واقعاً موضوع انتقامگیری از قاتلان حاج قاسم مانع از تحقق توافق شده است؟
برای پاسخ ابتدا ببینیم دقیقاً منظور از انتقام سخت چه بوده است؟ آیا انتقام سخت صرفاً یک یا چند عملیات ویژه برای برخورد با چند نفر است یا عمق بیشتری برای آن باید متصور بود؟ انتقام سخت، قطعاً شامل چند رشته عملیات خواهد بود، اما در آن منحصر نخواهد ماند. تعبیر عمیق سید حسن نصرالله را به یاد داریم که «ارزش سر ترامپ از کفش حاج قاسم کمتر است.» بیتردید آمران و عاملان ترور شهید سلیمانی باید تقاص این کارشان را پس دهند، اما حتی اگر تمام آنها به مجازات اعمالشان برسند، آرمانی که حاج قاسم شبانهروز در منطقه به دنبال آن بود تحقق مییابد؟ خلاصه کردن انتقام سخت در چند رشته عملیات ویژه – که دیر یا زود رخ خواهد داد- ظلم بزرگی در حق راه و آرمان شهید سلیمانی است.
انتقام سخت بهمعنای عمیق آن همان «اخراج امریکا از منطقه» و «غلبه نرمافزاری بر نظام سلطه» است که چندین بار در بیان رهبر معظم انقلاب به آنها اشاره شده است. اینها مبنای جهد و جهاد سردار دلها در زمان حیات زمینیاش بود و اینک که آسمانی شده وظیفه همه رهروانش پیگیری این آرمانهاست. همان زمان که دشمن نابهکار حاج قاسم را از ما نگرفته بود، ذرهای در این اهداف تردید نداشتیم، اکنونکه او را چنین ناجوانمردانه از ما گرفتهاند، اینها را فراموش کنیم؟
بیشک خود امریکاییها نیز بهتر از هرکسی میدانند که پرونده انتقام سخت -چه بهمعنای تاکتیکی و چه راهبردی- مختومه شدنی نیست. آنها که بهتر از خیلیها شیعه را میشناسند که گرچه مختار انتقام قتل حضرت اباعبدالله (ع) را گرفت، اما شیعیان و محبانش ۱۴ قرن همچنان خود را خونخواه حضرتش میدانند و همین جوشش هرساله محرم است که اسلام را به پیش برده است. حاج قاسم مدافع حرم سیدالشهدا (ع) بود و همین افتخار نصیبش شده که خونش همچون ثارالله از جوشش نمیافتد. خونخواهی برای حاج قاسم یک بازی سیاسی نیست که در معاملهای دیپلماتیک پایان پذیرد و این را خود امریکاییها بهتر از هر کسی میدانند. اکنون میلیونها نفر در منطقه اسلامی خونخواه مرد میدان هستند و هرشب ساعت ۱:۲۰ نیمهشب را به کابوسی تکرارشونده برای کاخ سفید بدل کردهاند، کابوسی که آرامش را از سنتکام و نیروهایش ربوده است.
پس چرا همچنان زلف مذاکرات را به پرونده انتقام گره میزنند؟ به سالهای مذاکرات هستهای منتهی به برجام برگردیم. یادمان هست که غربیها مذاکرات هستهای را آغاز مسیری برای توافقی در مورد مسائل منطقه و موشکی و... معرفی میکردند و در طرف مقابل هم برخی دولتمردان وقت در داخل از برجام ۲ و ۳ و... سخن میگفتند. آنان که خواب برجامهای چندگانه را میدیدند اینک بر سر کار نیستند، اما دشمن ناامید نشده است. طرف غربی بهخوبی میداند حساب مذاکرهکنندگان فعلی از تیم قبلی جدا و آرزوی برجام منطقهای دور از انتظار است. حتی همان زمان هم که کار دست کدخداباوران بود، این آرزوی کاخسفید تحقق نیافت، اکنون چگونه میتواند همچنان امیدوار باشد؟
بهنظر میرسد طرف غربی در کوتاهمدت برای تحقق آنچه پروژه نرمالیزاسیون ایران در منطقه میخواند، امید چندانی ندارد، اما از نشاکاری برای آن مأیوس نشده است. دشمن که میداند مردم ایران از خون شهید سلیمانی نمیگذرند، امیدوار است با دوقطبیسازی زمینهای برای بدعهدیها و خلفوعده در اجرای تعهداتش در آینده وجود داشته باشد و هزینه خلف وعده امریکا از جیب مؤلفههای قدرت منطقهای جمهوری اسلامی ایران پرداخت شود. بیتردید سران واشنگتن بهخوبی میدانند مقاومت و راه شهید سلیمانی دیگر منحصر به ایران نبوده و عدول جمهوری اسلامی از تقاص قاتلان شهید سلیمانی و تداوم راهبردهای او ممکن نیست و نهایتاً به چنین امتیازی در جریان مذاکرات دست نخواهند یافت، اما امیدوارند بعد از توافق احتمالی از همین روزنه برای باجخواهی بیشتر استفاده کنند. واقعیت آن است که حتی اگر – بر فرض محال- ما نیز از پیگیری فرمان رهبر انقلاب در انتقام سخت از قاتلان شهید سلیمانی خسته شویم – که انشاءالله چنین نخواهدشد- میلیونها نفر در محور مقاومت و جهان اسلام به وظیفه انقلابی و اسلامی خود عمل خواهند کرد و «انتقام سخت» وارد مرحله بازگشتناپذیری شده است؛ گذر زمان تنها موجب عادیسازی ظاهری و غفلت دشمن خواهد شد و ازاینجهت کار برایشان سختتر خواهد بود.
همین مطلب: