مخاطبشناسی در تبلیغ
مخاطبشناسی در تبلیغ
در نظریات ارتباطی، آن که مخاطب و گیرنده پیام نامیده میشود، همواره مورد توجه نظریهپردازان و صاحبنظران بوده است. اگر روزی او در رسانههای سنتی صرفاً دریافتکننده پیام بود، اکنون نگاه تعاملی، او را محور میداند و بخشی از فرایند ارتباطی تعریف میکند. با این همه، خداوند متعال از ابتدای خلقت انسان در مدار ارتباطی خود با بشر – رسالت- این نگاه مخاطبمحور را داشته است. در آیه شریفه «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ رَسُولٍ إِلَّا بِلِسانِ قَوْمِهِ لِیبَینَ لَهُمْ» تأکید شده که خداوند پیامبر هر قومی را به زبان همان قوم ارسال کرده تا برایشان «تبیین» کند و بسیاری از مفسران معتقدند که مراد از «لسان قوم» اینجا فقط منظور تعریف سنتی زبان (سامانه واژگانی خاص) نیست و بلکه کل فراگرد ارتباطی و مؤلفههای آن را در بر میگیرد. در واقع خداوند تصریح دارد که پیامبر متناسب با فهم شما سخن میگوید.
بااینحال، در یک سده اخیر بخشی از چالش تبلیغ دین در کشور ما بیتوجهی به این ساختار ضروری بوده است. به نظر میرسد این ضعف در تخاطب از دو جنبه قابلبررسی است:
اولاً نهاد تبلیغ دین اصلیترین توجه خود در تخاطب را متوجه دینداران قطعی و متشرع میکند. بهبیاندیگر، مسئله اصلی حفظ و تعالی هرچه بیشتر دینداری متشرعان بوده است. هرچند ارتقای کیفیت دینداری امر مهمی است، اما باید در نظر داشت که در یک قرن اخیر، دینداری در جهان و ایران آماج تهاجم جریانات ماتریالیستی و تحریفگر التقاطی بوده است و نمیتوان نسلهای جدیدی را که بیشتر متأثر آموزههای مدرنیته هستند، نادیده گرفت. در یک قرن اخیر ابتدا نظام آموزشی وارداتی و سپس در زمانه ما رسانههای نوین و فضای مجازی اصلیترین کانونهای شبههپراکنی علیه معارف اسلامی بودهاند و حضور حداقلی روحانیت در آموزشوپرورش و دانشگاهها نیز نتوانسته است با این جریان غالب مخرب موازنه ایجاد کند. در عرصه فضای مجازی نیز به طور کلی نابرابری در تولید محتوا، موجب غلبه «مارپیچ سکوت» به سود دشمنان دین شده است.
ثانیاً تبلیغ دین یکی از کارکردهای حاشیهای نهاد علوم دینی یعنی حوزهها تعریف شده و بهنظر میرسد تا حدی مظلوم و مغفول واقع شده است. تبلیغ که در واقع امتداد «رسالت انبیا» تلقی میشود، در مقابل تحصیل علم و حرکت در مسیر اجتهاد، وظیفهای حاشیهای قلمداد شده و عملاً طلبه موفق و فاضل آن بوده که برای مجتهد شدن تلاش کند، نه آنکه خود را وقف تبلیغ و ترویج دین بین عامه مردم و اقشار مختلف کند. تلاشهایی که برای احیای موسمی «تبلیغ» در مناسبتهایی، چون محرم، رمضان و ... هم انجام گرفته عملاً نتوانسته جریان دائمی و فراگیر ترویج معارف اسلامی را در جامعه شکل دهد. علاوه بر اینها خلأ وجود متن و محتوای متناسب با نیازمندیهای نسلهای جدید نیز بهطورجدی به چشم میخورد.
مخاطب تبلیغ، طیف وسیعی از اقشار مختلف جامعه، با خاستگاههای متنوع فرهنگی و تربیتی و سطح معرفتی گوناگون هستند که باید متناسب با سطح فهم و نوع مصرف رسانهای آنها تولید محتوا کرد. باید بخشی از دانشآموختگان دین حوزه و دانشگاه، رسالت تخصصی خود را تبلیغ بدانند و حتی به این هم اکتفا نکنند و بلکه اقشار خاصی از جامعه را آماج رسالت تبلیغی خود بدانند. اینجاست که مبلغ باید به «زیست نزدیک به مخاطب» روی آورد تا او را دقیقتر بشناسد، نیازمندیاش را درک کند و حقیقتاً به «زبان» او سخن بگوید.
در زمانهای که در محاصره تبلیغاتی دشمنان توحید قرار داریم، تنها راه شکستن این محاصره بازگشت به همان توصیه قرآنی است که فرمود «قُلْ إِنَّمَا أَعِظُکمْ بِوَاحِدَهٍ آن تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَی وَفُرَادَی». باید نهضت فراگیر تبلیغ و ترویج معارف دینی بهصورت میانفردی شکل گیرد تا ضعف ساختارهای رسانهای مانع از رساندن صدای دین به جوانان و نوجوانان نشود. باید مبلغان دین بخشی از توان و فرصت خود را معطوف به تخاطب واقعی و فردبهفرد با افرادی از جامعه کنند که پیام دین را یا کمتر دریافت کردهاند یا بهصورت تحریفشده و مغرضانه از بلندگوهای دشمن شنیدهاند. بخشی از همان نوجوانانی که از سر غفلت در سال گذشته در کف خیابان، آرامش را از هموطنان خود سلب کردند، اکنون تشنه معارف حقی هستند که به دلیل ضعفهای ما و خباثت دشمن به آنها درست منتقل نشده است. باید با آنان گفتگو کرد و متناسب اقتضائات و زیستشان معارف اسلام عزیز را به آنها منتقل کرد. این مهمترین رسالت امروز وارثان انبیا است.
همین مطلب: