شرافت قلم و رسانه را پاس دارید
شرافت قلم و رسانه را پاس دارید
اگر پزشکی در حفظ جان مریض کوتاهی کرد، او را تقدیس نمیکنند. اگر معماری در ساخت یک بنا دقت لازم را به کار نبست و آن بنا بر سر ساکنانش فرو ریخت، از او تجلیل نمیکنند. اگر معلمی بدآموزی داشت یا شاگردانش را تنبیه بدنی کرد، او را چهره ماندگار آموزشوپرورش نمیدانند. مدیر را -اگر اختلاسگر باشد- خدمتگزار نمیخوانند و نهایتاً اگر یک افسر نظامی به کشورش خیانت کرد او را قهرمان تلقی نمیکنند. از این نمونهها در همه مشاغل و حرفهها هست و هیچگاه یک انسان خطاکار یا در مظان خطای بزرگ را بهعنوان نماد یک صنف یا قشر نباید معرفی کرد.
تخصص، تجربه، مهارت و حرفه هیچ کدام بهخودیخود واجد ارزش نیست و این هدف و جهت بهرهبرداری از این مواهب است که مثبت یا منفی بودن آن را آشکار میسازد. دانش اگر در خدمت انسانیت باشد، ارزشمند و اگر در مسیر جنایت و خیانت باشد بلای جان بشر است (چو دزدی با چراغ آید گزیدهتر برد کالا).
بزرگترین ظلم به یک صنف آن است که فرد خطاکار آن صنف را نمونه بدانند و اینگونه وانمود کنند که مابقی همچو او هستند. این اصل منطقی در هر رفتار صنفیای است، با اینحال، در هفتهای که گذشت به مناسبت روز خبرنگار، معدودی از مطبوعات و رسانهها، چند نفر خبرنگاری را که به ارتکاب جرم سنگینی متهم هستند، در صفحه اول خود برجسته و تلاش کردند آنها را الگوی سایر خبرنگاران معرفی کنند.
ماجرا از این قرار است که این افراد سال گذشته بهدست ضابطان قضایی دستگیر شده و پس از تفهیم اتهام از سوی دادستان، اکنون در حال محاکمه در محکمه هستند. طبیعی است که اینک نمیتوان آنها را بهصورت قطعی مجرم دانست، اما بیگناهی آنها نیز ثابت نشده و منطقی است که باید اجازه داد در فرایند طبیعی دادرسی به اتهاماتشان رسیدگی شود.
اما چرا روزنامههای اصلاحطلب با فضاسازی سعی دارند این دو را نماد جامعه خبری به افکار عمومی معرفی کنند؟ یا این فشارها برای افزایش هزینه محاکمه و احیاناً محکومیت آنها است که این در واقع سوءاستفاده از ابزار رسانه برای فشار به قاضی و دادگاه است یا در واقع این روزنامهها واقعاً میخواهند ارتباط خبرنگاران با قدرتهای خارجی را عادیسازی کنند. در هر دو فرض مسئله، این رویکرد خطاست. فشار بر قاضی خلاف دادرسی عادلانه است و عادیسازی خیانت به کشور، از خود آن جرم بدتر است.
روشن است که خبرنگاران و اهالی رسانه بهخاطر دسترسی و مهارتشان ممکن است هدف طمع دشمن قرار بگیرند و آگاهانه یا ناآگاهانه در خدمت منافع بیگانه درآیند. اما خدمت به دشمن و خیانت به کشور برای اکثریت مطلق مردم ایران گناهی نابخشودنی است و اگر برخی در غربگرایی و بیگانهپرستی چنان راه افراط پیمودهاند که این مرزها در ذهنشان کمرنگ شده، نباید خطوط قرمز جامعه ایرانی را نادیده بگیرند.
فرض کنید که در پایان دادرسی معلوم شد ادله دادستان و ضابطان قضایی برای احراز وقوع جرم کافی بوده و جرم این چند خبرنگار ثابت شد، آنگاه تکلیف تصویر مخدوش و خیانتپیشهای که روزنامههای اصلاحطلب از این حرفه در ذهنها ساختهاند چه میشود؟ آیا نباید نگران بدبینی بیشتر مردم به این قشر باشیم؟ از اینها گذشته با عادیسازی خدمت به دشمن چگونه باید کنار بیاییم؟ آیا باید انبوه جمعیت اهالی رسانه و خبرنگاران شریف و وطندوست کشور تاوان «قبیلهگرایی» اهالی «غرب» و «همقبیله» را بدهند؟ اگر واقعاً نگران سرنوشت همکاران خود هستید – که کاملاً طبیعی است- باید قبل از این ماجراها مراقبت و هوشیاری در مقابل طمع دشمن را به همکارانتان یادآور میشدید. اکنون نیز این رفتارتان به همکارانتان کمکی نخواهد کرد، بلکه دفاع سفیر روباه پیر یا کاخسفید بیشتر احتمال وقوع جرم را تقویت میکند.
اگر کسی هم در واقعیت ارتباط افراد با دولتهای استعماری تردید داشت، اینک با حمایتهای آن سفیر و واشنگتن بسیاری از تردیدها کنار خواهد رفت. قبیلهگرایی شما نیز سودی بهحالتان نخواهد داشت، چراکه حضرت امام زینالعابدین (ع) که امروز در سالروز شهادتشان عزادار هستیم، تعصب مذموم را چنین تبیین میفرمایند که «العَصَبِیهُ الّتی یأثَمُ عَلَیها صاحِبُها أن یرَی الرَّجُلُ شِرارَ قَومِهِ خَیرا مِن خِیارِ قَومٍ آخَرینَ»؛ تعصّبی که صاحبش به سبب آن گناهکار میباشد، این است که آدمی بدهای قبیله خود را از نیکانِ قبیله دیگر بهتر بداند.
مهمتر از پرونده دو نفر، البته حفظ شرافت قلم و حرفه شریف رسانه و خبر است و نباید به خاطر قبیله خود بر حرمت و آبروی هزاران نفر از اهالی محترم، شریف و وطنخواه این صنف چوب حراج زد.
همین مطلب: