مشکلتان با اربعین بر سر چیست؟
مشکلتان با اربعین بر سر چیست؟
درحالیکه میلیونها نفر از دوستداران اهلبیت در ایران و سایر کشورها یا خود را به خیل اقیانوس اربعین رساندند یا به غبطه جاماندن از این سفر، در شهر و دیار خود قدم در این راه نهادند، اما بودند معدودی از افرادی که در رسانهها و فضای مجازی خواستند خلاف این رود خروشان شنا و در آن تشکیک کنند. مقصود، افراد بیدین و ضدانقلاب خارجنشین که با هرگونه رفتار دینی خصومت میورزند نیست، که آنان تکلیفشان روشن است، مقصود برخی از بهاصطلاح اصلاحطلبان، روشنفکران و روزنامهنگاران داخلی است که از سر مقاصد سیاسی با مظاهر دینداری مردم عناد میورزند.
از آن مدرس بازنشسته دانشگاه که با کتاب نوشتن (آن هم بدون هرگونه رفرنس) در مدح پهلوی در فضای مجازی کاسبی میکند گرفته تا آن دیگر روزنامهنگاری که روزی سه سرمقاله (بینام و بانام) برای روزنامههای اصلاحطلب مینویسد، امسال طبق روال سالیان گذشته شروع به مخالفخوانی با عشق و ارادت مردم به اهلبیت در ایام اربعین حسینی پرداخته و حرفهای کلیشهای سالهای گذشتهشان را تکرار کردند. امسال البته عمامهبهسری هم پیدا میشود و علیه اربعین فتوا میدهد! سعی میکنند این حرکت عظیم مردمی را حکومتی یا فاقد سابقه تاریخی قلمداد کنند. البته اینها اثر چندانی در افکار عمومی ندارد و رشد همهساله تمایل و همراهی مردم با اربعین نشان میدهد که بیهوده در هاون میکوبند. اما مشکل اینان با اربعین بر سر چیست؟
مشکل البته به اربعین هم ختم نمیشود، مهمانی کیلومتری «غدیر» را هم تخطئه میکنند و باتجربهترها یادشان هست که در دوره دومخرداد با کلیدواژه «پروژه محرم» به مراسم عزاداری حضرت سیدالشهدا (ع) حمله میکردند. عادتشان این است که به هر آنچه حاکی از دینداری جامعه ایرانی باشد، حمله کنند و با طرح شبهات مختلف از شکوه آن بکاهند. ریشه این رفتار را باید در مشی سیاسی فرصتطلبانه آنان جستوجو کرد. اینان در شکافهای اجتماعی لانه گزیدهاند و میکوشند با تحریک اختلافات و تفاوتها جای خود را بازتر کنند. دکان دونبش اینها در بازار مکاره سیاست زمانی رونق میگیرد که جامعه را چندپاره نشان بدهند و حرفه خود را بندزن این قوری میدانند. کسبوکار سیاسی ایشان ایجاب میکند که با بیدین نمایی جامعه، حکومت را ناچار به تن دادن به سکولاریزاسیون نشان دهند و مدعی تعارض تمایل عمومی جامعه و اهداف انقلاب اسلامی باشند.
جامعه دیندار کابوس اینها است و ۲۴ ساعته مدعی دینگریزی مردم و بهویژه جوانان هستند. بنابراین از هر رویدادی که واقعیت گرایش اکثریت جامعه ایرانی را – که خلاف میل اینان است- نمایان سازد بیزارند. مضحکتر آنکه حتی تسهیلگری مختصری را که دستگاههای اجرایی نسبت به برگزاری مراسم انجام میدهند نشان از افت دینداری جامعه میدانند که مثلاً حکومت با این حمایتهای ناچیز بخواهد مردم را دیندار کند!
بهترین تعبیر برای توصیف آنان این است که «بهجای آنکه سیاستشان دینی باشد، دینشان سیاسیکاری است.» حتی ممکن است در زندگی شخصی خودشان به مناسک دینی ملتزم باشند، اما حیات و منافع سیاسیشان ایجاب میکند که جامعه را بیدین به تصویر بکشند! ذرهبینی در دست میگیرند تا کوچکترین آسیب فرهنگی اجتماعی را بزرگنمایی کنند و آن را نشانهای از اینکه عموم مردم از این راه برگشتهاند، بدانند. جملاتشان هم طبیعتاً برای رسانههای بیگانه تیترساز است.
کسبوکار سیاسی ایشان در «بیدیننمایی» و «دینگریزپنداری» جامعه است. مرتباً در پی مصداقسازی برای این دروغ القایی خود هستند و در مقابل مظاهر گرایش عمومی جامعه به دین را که خلاف ادعای آنان را ثابت میکند، تخطئه میکنند. چنان خود را مشغول تردیدافکنی در مظاهر عمومی دینداری کردهاند که ناخودآگاه باقی ادعاهایشان نیز به دست خودشان رد میشود. گاف بزرگ اینان این است که حضور میلیونی مردم در یک مراسم دینی را «حکومتی» یا متأثر از «رسانههای حکومتی» قلمداد کردن، اتفاقاً تأیید اتکای حکومت به مردم و اقبال عمومی به رسانههای آن است.
رفتار اینان یادآور سلوک امویان است که هنگامیکه امیرالمؤمنین (ع) معاویه را به تبعیت و بیعت فراخواند، معاویه با گستاخی تمام به این مضمون مدعی شد که این مردم شام هستند که خلافت تو را نمیپذیرند و من هم طرف آنان هستم! این نوع بازی سیاسی، تازگی ندارد، اما کاش اینان به خود آیند و صف خود را از دشمنان اهلبیت (ع) در بیرون مرزها که در حال حمله به مقدسات مردم هستند جدا کنند! کاش در کاسبی سیاسیشان یک خط قرمز هم برای مقدسات مردم قائل میشدند و آن را تخطئه نمیکردند!
همین مطلب: