المپیک پاریس و واقعیتهای تمدن غرب
المپیک پاریس و واقعیتهای تمدن غرب
درحالیکه کمتر از یک سال تا برگزاری المپیک ۲۰۲۴ پاریس مانده، دو خبر قابلتوجه از فرانسه منتشر شد. نخست آنکه وزیر ورزش فرانسه حضور ورزشکاران محجبه این کشور را در بازیهای المپیک پاریس ممنوع و اعلام کرد که ورزشکاران تیمهای فرانسوی شرکتکننده در بازیهای المپیک پاریس نمیتوانند از روسری استفاده کنند. وزیر فرانسوی از اعمال یک «رژیم سکولار» سختگیرانه در ورزش خبر داد.
ماجرای حجابستیزی دولت فرانسه البته چیز تازهای نیست؛ سالهاست که زنان محجبه از حضور در مدارس و دانشگاهها منع شدهاند و اینها در حالی است که فرانسه همواره مدعی آزادی و دموکراسی بوده است. این حرکت نسبتاً دیرپای دولت فرانسه چند سالی است که به ورزش نیز کشیده شده است، اما واقعیت آن است که این موضوع فراتر از یک تصمیم دولتی و در واقع ریشه در مبانی فکری و تمدنی غرب دارد. در سنت لیبرالیسم غربی، هرچند از دموکراسی و آزادی سخن به میان میآید، اما «لائیسیته» بر هردو اینها مقدم است. در واقع دایره انتخاب و آزادی تا زمانی است که دین برگزیده نشود. شما آزادید، اما به شرط آنکه رفتار دینی نداشته باشید. شما حق انتخاب دارید، اما به جز در حالتی که دین را برگزینید. به بیاندیگر لائیسیته فرانسوی دینستیز است و تنها از پوشش فریبنده آزادی و دموکراسی استفاده میکند.
خبر دیگر را که آنهم معنادار است، سیانان منتشر کرد و از طرح دولت فرانسه برای انتقال بیخانمانهای پاریس به مناطق حاشیهای شهر در راستای آمادگی پایتخت این کشور برای برگزاری بازیهای المپیک ۲۰۲۴ خبر داد. گفته شد این طرح در راستای برگزاری المپیک ۲۰۲۴ و بخشی از آمادگی فرانسه برای برگزاری این رقابتهای بینالمللی و به منظور حفظ وجهه شهر در مقابل هواداران تیمها و ورزشکاران است. وزیر مسکن فرانسه پیش از این در توضیحی به پارلمان فرانسه این اقدام را در آستانه برگزاری مسابقات جهانی راگبی و همچنین مسابقات سال آینده المپیک ضروری خوانده بود. در واقع دولتمردان فرانسه میخواهند تماشاگران بازیها و انبوه دوربین رسانهها زشتیهای پاریس (بخوانید واقعیتهای آن) را نبینند.
در جنوب همین کشور البته شهری است به نام «کن» که جشنواره فیلم آن بینالمللی و شناخته شده است. اگر نگاهی گذرا بر فیلمهایی که از کشور ما و برخی دیگر از کشورها در این جشنواره برگزیده شده، بیندازیم، آشکارا نشان از علاقه زایدالوصف غربیها، و بهویژه فرانسویها، برای برجستهسازی فقر و محرومیتهای ایران است. هر چه فرانسویها دوست دارند به بازنمایی نارساییها و کاستیهای کشور ما جایزه بدهند، نواقص و زشتیهای خود را میپوشانند و به تعبیر دیگر گویی میخواهند با جاروی قدرت، خاکروبهها را زیر فرش زیبای المپیک پنهان کنند. البته ماجرای بینوایان پاریسی وجه دیگری هم دارد؛ بیخانمانها، کارتنخوابها و مستضعفانی که حتی سقفی بالای سر ندارند، همواره بخشی ثابت از جامعه لیبرال سرمایهداری بوده که محصول طبیعی بیعدالتیهای ساختاری و شکاف طبقاتی این نظام سرمایهسالارانه است، اما رسانههای غربی در راستای تفوق هژمونیک غرب بر جهان همواره نیمه پر لیوان نظام سرمایهداری را بازنمایی کردهاند و خبری از این فقرای جامعه غربی در رسانههای جریان اصلی نیست.
این دو خبر مرتبط با المپیک پاریس، فقط مسئلهای ورزشی یا اجتماعی نیست، بلکه نوک کوه یخی است که از تمدن غربی بیرون زده و حاکی از عمق نادیدهها و ناشنیدههای آن است. اینکه تمدن غرب مبارزه با خدا و دین را وجهه همت خود کرده و تا این حد این مأموریت مهم است که حتی روی شعارهای فریبنده خود از جمله دموکراسی و آزادی هم پا میگذارد. یا اینکه دولتی که مدعی حقوق بشر است و برای کشورهای دیگر عالم در این زمینه تعیین تکلیف میکند، به جای آنکه بینوایان خود را سروسامان دهد، آنها را از دید میهمانان خارجی و رسانهها دور میکند تا بر روی این واقعیت تلخ بیعدالتیهای نظام سرمایهداری سرپوش بگذارد. البته آنچه در غرب میگذرد از اراده ما خارج است، اما مخاطب این سخنان در واقع برخی از فارسیزبانان هستند که مصداق «حب الشیء یعمی و یصم»، از فرط غربستایی، چشم و گوش خود را بر حقیقت بستهاند. هرچند از وحشی بافقی شنیدهایم که «اگر در دیده مجنوننشینی، بهجز خوبی لیلی نبینی»، اما کاش غربگرایان داخلی که همتشان بر بزک چهره غرب و خصوصاً دولتهای اروپای غربی برای مردمان ماست چشم خود را بر این واقعیتهای تلخ غرب نبندند و اندکی (ولو ناچیز) انصاف پیشه کنند.
همین مطلب: