راهبرد بندبازی با انتخابات
راهبرد بندبازی با انتخابات
میگویند کودکی با والدینش قهر کرده بود و هرچه صدایش میزدند سر سفره غذا حاضر نمیشد. در همان حال اصرار و انکار، البته زیرچشمی به سفره و بشقابی که برایش کشیده بودند نگاه میکرد و میگفت: «من که غذا نمیخورم، اما برای هر که ریختهاید، کم ریختید!» این ماجرا تقریباً شبیه سندی است که تحت عنوان «راهبرد انتخاباتی جبهه اصلاحات ایران» منتشر شد؛ سندی که آن را میتوان در دو جمله خلاصه کرد «با دست پس زدن و با پا پیش کشیدن انتخابات!»
از فحشهای سیاسی (!) این بیانیه انتخاباتی - که متداول متون اصلاحطلبان رادیکال است- بگذریم، مخلص کلام آن است که میگویند این انتخابات برای ما جذابیتی ندارد، اما اگر دیدیم مردم تمایل دارند، ما هم میآییم! در واقع به زبان بیزبانی میخواهند بگویند انتخابات آن است که ما بپسندیم و نهایتاً منتی هم سر نظام گذاشتهاند که اگر مردم استقبال کردند، ما هم چنین خواهیم کرد! آیا چارهای جز این هم داشتهاند؟ در واقع اگر چنین کنند برای بقای خودشان است، چراکه معنایی جز پشت کردن به مردم – در واقع انتحار سیاسی- ندارند!
از اسفند ۱۳۸۱ که ستاره بخت اصلاحطلبان غروب کرد تا به اسفند ۱۴۰۲، ۲۱ سال میگذرد و در این ۲۱ سال راهبرد انتخاباتی اصلاحطلبان رادیکال تقریباً همینگونه بوده، هر وقت امیدی به پیروزی نداشتهاند، از صندوقها فاصله گرفتهاند و تقصیر را هم گردن نظارت استصوابی یا چیزهایی شبیه آن انداختهاند. انتخابات در قاموس اینان صرفاً برای پیروزی خودشان تعریف شده و اگر نتیجه جز این باشد «ناانتخابات» است و به قول آن استراتژیست معروفشان نتیجه آن «جمهوری لاجمهور» است. همان شکست اسفند ۸۱ چنان سخت بود که شهردار برخاسته از شورا را به دولت راه ندادند و در انتخابات مجلس هفتم هم هضم شکست رئیس مجلس ششم چنان سخت بود که نمایندگان دوره بعد را به جای نماینده، «راهیافته» خواندند.
انتخابات ریاست جمهوری نهم را هم با آنکه دولت خودشان برگزار کرد، به مذاقشان خوش نیامد، پس علم تشکیک در سلامت آن را برافراشتند. اوج این فرهنگ سیاسی را میتوان «جرزنی انتخاباتی» در انتخابات ۱۳۸۸ دید که از شش ماه پیش از انتخابات، با کلیدواژه «صیانت از آرا» به استقبال جرزنی پساانتخاباتی رفتند و هشت ماه هم پس از انتخابات کشور را درگیر آشوب کردند.
طیف رادیکال اصلاحات همیشه همین بوده و قدرت را تنها برای خود میپسندیده و هیچ تعصبی روی رأی مردم نداشته و بهآسانی از آن عبور کرده است. مردمگرایی را بهسادگی با برچسب پوپولیسم هو میکنند و مگر یکی از چهرههای شناختهشده این جریان سالها پیش ننوشت که «اگر مرگ موش هم رایگان توزیع کنند، این مردم برایش صف میکشند!»
مهمترین مانع در برابر جامعهپذیری اصلاحطلبان رادیکال خودشان هستند که نمیخواهند به آداب مردمسالاری مبادی باشند. میخواهند از مواهب صندوق رأی برخوردار باشند، اما به لوازم آن پایبند نباشند. میخواهند هر وقت خودشان برنده شدند قدرت را دوقبضه در اختیار داشته باشند و حتی جاهای دیگر را «سنگر به سنگر» فتح کنند، اما وقتی مردم از آنها رویگردان شدند دیگر مردم هم نباید روی آرامش ببینند و کام ملت را تلخ میکنند! بلاتکلیفی این طیف اصلاحات کار را برایشان سخت کرده و سختتر هم خواهد کرد. انتخابات اسفندماه هم برگزار خواهد شد، اما روزبهروز از مردم دورتر خواهند شد و با ریزش شدیدتر سرمایه اجتماعی مواجه خواهند بود.
طیف معتدل و عاقل اصلاحات نیک میداند که راهی که رادیکالها میروند به ترکستان است و از همینالان مشخص است که راه خود را از آنها جدا کردهاند. اما نمیتوان انکار کرد که این رفتار فرصتطلبانه را دوستانشان به نام اصلاحطلبی انجام میدهند و در نهایت مخدوش شدن این نمانام سیاسی به همه افراد و جریانات نزدیک به این طیف سیاسی است. بندبازی با انتخابات اگر جواب میداد در ۲۰ سال گذشته جوابگو بود! فرصتها چه زود برای اصلاحطلبان رادیکال دیر میشود!
همین مطلب: