چه کسی از معامله میان اصولگرایان و اصلاح طلبان سود خواهد برد؟
تأملی بر معاملهی طیفی از اصولگرایان با اصلاحطلبان
چه کسی از معامله میان اصولگرایان و اصلاح طلبان سود خواهد برد؟
روند تحولات سیاسی اخیر کشور، به خصوص پیش و پس از انتخابات مجلس نهم، حکایت از تغییرات جدّی در جغرافیای سیاسی و دستهبندی گروهها و جریانهای سیاسی کشور دارد. بحثها بر سر اتحاد و یا عدم اتحاد در اردوگاه اصولگرایی در رقابتهای پیش از انتخابات و نیز ائتلافهای شکل گرفته در جریان رقابت بر سر تعیین هیئت رییسهی مجلس نهم، همه و همه شواهدی است که شاکلهی کلی روند جدید را نمایان میسازد. در این میان آنچه بیش از پیش مورد توجه تحلیلگران و فعالان سیاسی کشور قرار گرفته است، نزدیکی و پیوند خوردن بخشی از جریان اصولگرایی با اصلاحطلبانی است که با مشی «بازگشتگرایی» تلاش دارند مرز خود را با جریان فتنه پررنگ نمایند تا دوباره فرصت حضور در عرصهی قدرت را بیابند. هرچند نگارنده پیش از این در یادداشتهایی به شکلهای گوناگون این موضوع را مورد اشاره قرار داده است؛ اما لازم مینماید ابعاد مختلف این روند و نتایج احتمالی آن مورد واکاوی قرار گیرد.
به نظر میرسد آنچه که در این بین –به خصوص درجریان رقابت انتخاب رییس مجلس- به طورواضح مشهوداست، بخشی ازاصلاحطلبان–که اقلیت به شدت ضعیفی را درمجلس نهم ازآن خود کردهاند- نزدیک شدن به جریانی نوساخته در بدنه اصولگرایی را، به عنوان راهبرد سیاسی خود برگزیدهاند. افزون بر اینها، همپوشانی رسانههای این دو جریان –که درشباهت رویکرد سایتهایی همچون خبرآنلاین با روزنامههای اصلاحطلبان نمایان است[1]- و تلاش گستردهی رسانههای اصلاحطلب برای انتخاب گزینه ای خاص به ریاست مجلس، چیزی نیست که بر مخاطبان این رسانهها پوشیده باشد.
اما آنگونه که از شواهد پیداست، این مسئله تنها به یک رویکرد سیاسی درون پارلمانی محدود نخواهد شد. به خصوص آن که نمیتوان این حقیقت را منکر شد که عقبهی راهبردی اقلیت اصلاحطلب مجلس در بیرون مجلس و متصل به محافل «اصلاحطلبان بازگشتگرا»یی است که به شدت منتظر ارائهی چراغ سبزی از سوی نظام برای بازگشت به عرصهی رقابت سیاسی هستند. اینان که در جریان فتنهی 88 در عمل، عدم التزام خود به موازین قانونی را ثابت کردهاند، اکنون نادمانه امیدوارند با نزدیک شدن به جریانهای خودی و در پوشش اعتدالگرایی، راه را برای بازگشت خود بازنمایند. با این تفاسیر میتوان این اقدامات را ذیل روندی از تحولات سیاسی تحلیل نمود که بیشک در جریان رقابتهای انتخابات ریاست جمهوری یازدهم (1391) نمود جدّیتری خواهد یافت.
با توجه به پیشینهی رویکرد جریانهای سیاسی و نیز برآوردی از آیندهی سیاسی کشور میتوان نتایج احتمالی روند یاد شده را چنین برشمرد:
1- انشقاق در اصولگرایی؛
مدت مدیدی است که سناریوی انشقاق در اردوگاه اصولگرایان به عنوان ابزار اصلی جریان رقیب اصولگرایی (اعم از تکنوکرات ها و اصلاح طلبان) در مهار و شکست اصولگرایان در دستور کار قرار گرفته است که نمونه های بارز آن در جریان انتخابات نهم و دهم ریاست جمهوری و نیز مجلس هشتم مشاهده گردید. در جریان انتخابات مجلس نهم این مسئله ابعاد وسیع تری یافت در دو مرحله مجزا پیگیری شد. مرحله نخست انشعاب جبهه پایداری با تابلو و شعار خلوص در برابر وحدت، پیش از انتخابات روی داد و مرحله دوم پس از انتخابات و در جریان رقابت بر سر ریاست مجلس، با انشعاب «حامیان لاریجانی» با شعار «استقلال مجلس» مطرح گردید. هرچند دو جریان فوق به لحاظ خط مشی قرابت چندانی با یک دیگر ندارند اما رویکر واگرایانه هر دو جریان -که بی ارتباط با برخی مطالبات سهم خواهانه نبود- عملاً موجب چندپارگی اصولگرایی شد. اکنون هرچند طیف های پایداری و تحولخواهان بر سر موضوع واحد «حمایت از حداد عادل» کمی همگرا شده اند اما به نظر می رسد زمینه ها برای واگرایی مجدد به انحا و بهانه های مختلف همچنان وجود دارد. از سویی جریان موسوم به رهروان ولایت نیز فعلاً انفکاک خود از دیگر اصولگرایان و بهره گیری از سبد رأی اقلیت ومستقلین را در تداوم تسلط خود بر قوه مجریه ناگزیر می داند!
در چرایی اصرار جریانات مختلف اردوگاه اصولگرایی برای واگرایی، می توان گفت بعید نیست این فضا نتیجه دو عامل اساسی باشد. نخست القاهای برون جریانی -که از سوی اردوگاه رقیب و برای تشدید اختلافات گسیل می گردد- و دیگر آسیب درونی بخش هایی از جریان اصولگرایی که همانگونه که پیشتر اشاره گردید ریشه آن را مطلبات سهم خواهانه و قدرت طلبی ها باید جستجو نمود.
به هرروی انچه اکنون نشانه های آن نمایان شده، آن است که انشقاق و انفکاک در اصولگرایی یکی از جدی ترین نتایج روند کنونی است و با گسترش هرچه بیشتر شکاف فعلی زمینه برای شکست اصولگرایان مهیا تر خواهدشد و این باید علامت هشدار را برای دلسوزان این جریان به صدا درآورد.
2- زمینهسازی برای اصلاحطلبان بازگشتگرا؛
آنگونه که از شواهد و قرائن پیداست، اصلاحطلبان بازگشتگرا و در رأس آنان افرادی همچون «سیدمحمد خاتمی» در حال حاضر، به دنبال رصد فضای سیاسی کشور بوده و مترصد فرصتی هستند تا زمینهی حضور خود در رقابت سیاسی رسمی کشور را باز یابند. به نظر میرسد نزدیک شدن بخشی از بدنهی مدیریتی و نخبگان این طیف به طیف یاد شدهی اصولگرایان نیز در راستای همین سیاست بوده است. جریان جدید برآمده از دل شکاف اصولگرایی برای تداوم تسلط خود بر قوهی مجریه و نیز گسترش پایگاه اجتماعی به سرمایهی اجتماعی و نخبگی طیف اصلاحطلب چشم دوخته است و از این سو طیف خاتمی نیز به دنبال واسطه سازی و ایجاد پوششی برای کسب مشروعیت در نظام است و این شرایط، فضا را برای معاملهی نانوشتهی دو جریان فراهم خواهد آورد. [2]
از سویی دیگر گویا اصلاحطلبان نیز واقعبینانه پذیرفتهاند که توان جدّی رقابت و نامزد جدّی برای انتخابات 92 را ندارند و تنها راه برای بقا در عرصه را حمایت از کاندیدایی نزدیک به گفتمان خودشان میدانند.
3- فروریختن مرزها و ایجاد جبههبندی جدید؛
به نظر میرسد تغییر در دستهبندیهای سیاسی به ایجاد یک طیف جدید در جریان اصولگرایی ختم نخواهد شد. با توجه به ولع طیف بازگشتگرای اصلاحطلبان و تکنوکراتها و نیز نگرانی برخی چهرههای محوری طیف جدید برآمده از دل اصولگرایان، شرایط به سمت در هم ریختن مرز اصولگرایی و جبههی جدیدی متشکل و ناشی از ائتلاف اصلاحطلبان، تکنوکراتها و نیز بخشی از طیف جدید رهروان ولایت سوق مییابد. با این تفاسیر میتوان شعار چنین ائتلافی را «اعتدالگرایی و پرهیز از افراطیگری» دانست و طبیعی خواهد بود که انتظار داشته باشیم شخصیتهایی همچون پدر معنوی حزب کارگزاران در شکلدهی و هدایت چنین جبههبندیای نقش راهبردی ایفا کنند.
جبههبندی جدید با شعار «اعتدالگرایی» به خصوص در یک سال منتهی به انتخابات ریاست جمهوری یازدهم و در شرایط خاص داخلی و خارجی کنونی ویژگیهای به خصوصی را به بار خواهد آورد. فشارهای دشمن خارجی در کنار برخی آسیبهای داخلی از ناحیهی اقدامات انحرافی در حوزهی اجرا، میتواند شرایط را برای شرطی سازی جامعه مهیا ساخته و در چنین فضایی طرح شعارهای اعتدالگرایانه میتواند بار ارزشی و آرمانی شعارهای انقلابی را تضعیف نماید.
4- محوریت طیف جدید در انتخابات 92
بیشک در صورت تحقق روند یاد شده، انتخابات92 به آوردگاه اصلی طیف و جبههی جدید بدل خواهد شد. بعید نخواهد بود که این طیف چنان پیش رود که در این انتخابات با کاندیدای واحد حضور یاید. کاندیدایی که عملگرایی مهمترین شاخصهی رویکرد او خواهد بود. در چنین شرایطی جریانهایی همچون جریان انحرافی که در پشت صحنه، آرمانگرایی یا رویکرد ناب اسلامی و انقلابی را مانع جدّی خود میداند، هرچند در ظاهر با این طیف از در مخالفت برآیند، اما در نهان از شکلگیری این جبههبندی جدید خرسند خواهند بود. اخباری که از پشت صحنه و آشکار تعامل جدّی جریان انحرافی با تکنوکراتها به گوش میرسد،[3] باور این مدعا را آسان میسازد.
چه کسی سود معامله را خواهدبرد؟
در این میان از نکتهای اساسی نبایست غافل ماند. باید گفت هرچند روند سیاسی یاد شده به طور فزایندهای در حال رشد و گسترش است اما بازیگران آن- با هر نیتی که در آن مشارکت کرده باشند- به یک اندازه سهم بُرد احتمالی را نخواهند برد. برخی موانع موجود بر سر راه این پیوند در انتخابات ریاست جمهوری و احتمال شکست این همافزایی، این گمانه را تقویت میکند که اساساً طراحان این سناریو به اصولگرایان بازی کننده در این سناریو تنها به چشم مهره نگریسته باشند و به دنبال سود قابل توجه خود باشند. روشن است که تفاوتهایی جدّی میان وضعیت انتخابات هیئت رییسهی مجلس که تنها میان 290 نفر از نخبگان سیاسی برگزار میشود با انتخاباتی با وسعت و مختصات ریاست جمهوری وجود دارد. حتی اگر نخبگان یک جریان برای تأمین منافع کوتاه مدت سیاسی حاضر به ائتلاف با مخالفین خود شوند، معلوم نیست بدنهی اجتماعی، دنبالهروی الیتها گردند.
از سویی احتمال دخالت بزرگان و دلسوزان اصولگرایی و نیز احتمال ریزش بدنهی ارزشی سنتی اصولگرایی از جبههی جدید –که احتمالی بسیار قوی ست- این مسئله را در ذهن متبادر میسازد که گویا در این بازی، بازیگر اصلی که زمین را در اختیار بازیگردانان پنهان قرار میدهد، خود قرار است بینصیب بماند. در مقابل، جریان فتنه، تکنوکراتها و انحرافیون، هرچند به ظاهر خود را در این آوردگاه خیلی آفتابی نسازند، سود سرشاری خواهند برد. انشقاق و شکاف درون اردوگاه اصولگرایان و شکست اصولگرایی و تضعیف وجههی ارزشی و آرمانگرایانهی نظام از یک سو موقعیت این جریانها را در عرصهی سیاسی تقویت خواهد نمود و از سوی دیگر زمینه سازی را برای اهداف آیندهی این جریانها فراهم خواهد ساخت.
در مقابل، دستاورد این بازی برای بازیگری که زمین را فراهم نموده چه خواهد بود؟ بیش از این نمیتوان انتظار داشت که شاید در پایان بازی تنها از نقش او تقدیر و تشکر گردد!
[1]- در باب اثبات این رویکرد سایت خبر آنلاین که به طیف مذکور نزدیک است مصادیق قابل توجهی وجود دارد. برای نمونه به یکی از این موارد اشاره می گردد . این سایت در ۱۳۹۰/۹/۵ در یادداشتی به قلم سیدعبدالجواد موسوی صراحتاً مدعی می شود که حامیان جریان فتنه اکثریت جامعه ایرانی را شامل می شوند. ر.ک:
[2]- ذکر این نکته ضروری است که ظاهرا تعامل برخی اصولگرایان با کاندیداهای جریان فتنه در انتخابات 88 در مقطع قبل و روزهای نخست پس از انتخابات امیدهای جدی به قابل اعتماد بودن این اصولگرایان برای اصلاح طلبان ایجاد نموده است.
[3]- نمونه بارز این رویکرد را در انتصاب اخیر یکی از وزاری دولت های سازندگی و اصلاحات به عنوان ریاست مهم ترین سازمان حوزه صنعت کشور می توان مشاهده نمود.