رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

تارنمای دیدمان و اندیشه؛ یادداشت‌های محمدجواد اخوان

رایگاه

«فبشر عبادالذین یستمعون القول فیتبعون احسنه»

آن چه می نویسم احتمالا دیدگاه و نظر من است، اما نام تارنمای خود را «رایگاه» نهادم تا مکانی باشد جهت اقتراح و تضارب آرا و خوانندگان محترم خود بیاندیشند و برترین را برگزینند!

کانال من در شبکه اجتماعی تلگرام
https://telegram.me/mjakhavan

طبقه بندی موضوعی
بایگانی

واکاوی استکبار ستیزی در معارف دینی

يكشنبه, ۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۵۳ ب.ظ

واکاوی استکبار ستیزی در معارف دینی

رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار اخیر با بسیجیان، با اشاره به تقابل راهبردی نظام اسلامی با نظام سلطه، به مبانی استکبارستیزی در معارف دینی پرداخته و فرمودند: «آنچه نقطهى مقابل نظام اسلامى است، استکبار است. جهتگیرى خصومت‌هاى نظام اسلامى با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه می‌کنیم. استکبار یک واژهى قرآنى است که در قرآن دربارهى امثال فرعون و گروههاى بدخواه و معارض حق و حقیقت به کار رفته است. استکبار در گذشته هم بوده است، تا امروز هم وجود دارد. استخوانبندى استکبار در همهى دورهها یکى است؛ البته شیوهها و خصوصیات و روش‌ها در هر زمانى تفاوت می‌کند. امروز هم نظام استکبارى وجود دارد؛ رأس استکبار هم در دنیا، دولت ایالات متحدهى آمریکاست. استکبار را باید بشناسیم، خصوصیات استکبار را باید بدانیم، عملکرد و جهتگیرىِ استکبار را باید بدانیم تا بتوانیم خردمندانه رفتار خودمان را در مقابل او تنظیم کنیم. ما با برخورد غیرخردمندانه در همهى عرصهها مخالفیم؛ ما معتقدیم در همهى عرصهها، در همهى برنامهریزىها، در همهى جهتگیرىهاى جمعى و فردى باید با درایت و حکمت عمل کرد. اگر صحنه را نشناسیم، اگر دوست را نشناسیم، دشمن را نشناسیم، اگر امروز نظام سلطه را نشناسیم، استکبار را نشناسیم، چطور می‌توانیم با حکمت و درایت حرکت کنیم؟ چطور می‌توانیم درست برنامهریزى کنیم؟ لذا باید بشناسیم.»[1] در این یادداشت کوشیده خواهد شد تا در تبیین بیان معظم­له به صورتی گذرا نیم‌­نگاهی به مفهوم استکبار و استکبارستیزی در معارف دینی پرداخته شود.

 
استکبار
 
استکبار (که اتفاقاً یک واژه‌ی قرآنی است) از ماده‌ی کبر است. استکبار مصدر باب استفعال است و آن را هم‌معنی با کبر و تکبر و به معنای تعظم و بزرگی دانسته‌اند و گاه آن را با مفهوم تعظم و تجبر نزدیک دانسته‌اند و مخالف و مقابل با تواضع معنی کرده‌اند که عبارت است از نفس را بالاتر از حد خود بردن و به عبارت دیگر، خود را بزرگ دیدن. آیات زیر شاهد و گواه این حقیقت است که گردن‌کشی دست‌کم یکی از نشانه‌های مشخص مستکبران است: «قَالَ الْمَلأُ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ مِن قَوْمِهِ لِلَّذِینَ اسْتُضْعِفُواْ لِمَنْ آمَنَ مِنْهُمْ أَتَعْلَمُونَ أَنَّ صَالِحآ مُرْسَلٌ مِن رَّبِّهِ قَالُواْ إِنَّا بِمَا أُرْسِلَ بِهِ مُؤْمِنُونَ قَالَ الَّذِینَ اسْتَکْبَرُواْ إِنَّا بِالَّذِیَ آمَنتُمْ بِهِ کَافِرُونَ»[2] سران قوم او که استکبار می‌ورزیدند، به مستضعفانی که ایمان آورده بودند گفتند: آیا می‌دانید [مطمئن‌ هستید] که صالح از طرف پروردگارش فرستاده شده است؟ گفتند: بی‌تردید ما به آنچه وی بدان رسالت یافته است مؤمنیم. کسانی که استکبار می‌ورزیدند گفتند: ما به آنچه شما بدان ایمان آورده‌اید کافریم.
 
و همچنین «بَلَی قَدْ جَاءتْکَ آیَاتِی فَکَذَّبْتَ بِهَا وَاسْتَکْبَرْتَ وَکُنتَ مِنَ الْکَافِرِینَ»[3] آری، نشانه‌های من بر تو آمد و تو آن‌ها را دروغ شمردی و سرکشی کردی و از کافران شدی.
 
چرایی استکبارستیزی
 
با توجه به نگاه راهبردی دین اسلام در اقامه‌ی حق و مقابله با باطل، استکبارستیزی از مهم‏ترین اهداف سیاست خارجی نظام اسلامی است. در ادامه به برخی علل‏ لزوم مبارزه با استکبار می‏پردازیم:
 
1. انکار حق
 
مستکبران اگر در سایه‌ی مواجهه با معجزات متعدد پیامبران الهی (علیهم ‏السلام‏) دریابند که حق با آنان است، باز هم به دلیل روحیه‌ی استکباری، دست از لجاجت برنمی‏دارند و حقیقت را انکار می‏کنند. حضرت موسی (علیه السلام) پس از نشان دادن معجزات متعدد به فرعون و اطرافیان او، سبب شد که آنان باور قلبی به پیامبری او پیدا کنند؛ اما آنان به دلیل روحیه‌ی ‏ستمگری و تکبر، انکار کردند و آن را جادو نامیدند: «فَلَمَّا جَاءَتْهُمْ آیَاتُنَا مُبْصِرَةً قَالُوا هَذَا سِحْرٌ مُبِینٌ»[4] و هنگامی که آیات روشنگر ما به سویشان آمد گفتند: این سحری آشکار است. «وَجَحَدُوا بِهَا وَاسْتَیْقَنَتْهَا أَنفُسُهُمْ ظُلْماً وَعُلُوّاً فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَاقِبَهُ الْمُفْسِدِینَ»[5] و با آنکه دل‏هایشان بدان یقین داشت، از روی ظلم و تکبر آن را انکار کردند. پس ببین ‏فرجام فسادگران چگونه بود.
 
چنین چیزی برای نظام اسلامی قابل تحمل نیست. نظام اسلامی می‏تواند کسی را که از سر ناآگاهی و جهل خطایی می‏کند، هوشیار سازد؛ اما اگر کسی یا گروه و دولتی را هوشیار ساخت، ولی آنان بر اثر لجاجت و تکبر حاضر نشدند حق را گردن نهند، چه راه چاره‏ای جز ستیز باقی‏ می‏ماند و البته این راه هم پس از طی مراحل لازم هوشیارسازی و به تدریج از ساده به سخت‏ است. ابتدا با زبان خوش پیام اسلام تبلیغ می‏گردد و در صورت گردن‏کشی مخاطب پس از طی‏ برخی مراحل و مطابق نظر رهبر مسلمین، با او برخورد می‏گردد. در حدیثی از امام صادق (علیه السلام) می‏خوانیم: «إِنَّمَا الْکِبْرُ إِنْکَارُ الْحَقِّ وَ الإِیْمَانُ الإِقْرَارُ بِالْحَقِّ»[6] این است و جز این نیست که کبر، انکار حق و ایمان پذیرش حق است. بر اساس این حدیث، کبر و ایمان در نقطه‌ی مقابل هم هستند و چنین است که مستکبران و مؤمنان هم باید در برابر هم باشند.
 
با توجه به نگاه راهبردی دین اسلام در اقامه‌ی حق و مقابله با باطل، استکبارستیزی از مهم‏ترین اهداف سیاست خارجی نظام اسلامی است. انکار حق، فسادگری، تفرقه‌اندازی و وابسته نمودن جامعه‌ی اسلامی، مهم‌ترین دلایل چرایی مبارزه با استکبار است.
 
2. فسادگری
 
وقتی مستکبران به انکار حق پرداختند، آرام نمی‏نشینند و در زمین به فساد می‏پردازند. در آیه‌ی مبحث انکار حق هم دیدیم که در پایان آیه، خدا از ما خواسته است در زمین سیر کنیم و پایان کار فسادگران را نیک بنگریم. این نشان می‏دهد که بین ظلم و تکبر و فساد ارتباط جدی وجود دارد. از این گذشته، خدای بزرگ در آیات مربوط به قارون که از مستکبران‏ اقتصادی زمان حضرت موسی (علیه السلام) بود، از زبان صالحان قوم، خطاب به قارون چنین می‏فرماید: «وَابْتَغِ فِیَما آتَاکَ اللَّهُ الدَّارَ الْآخِرَةَ وَلاَ تَنسَ نَصِیبَکَ مِنَ الدُّنْیَا وَأَحْسِن کَمَا أَحْسَنَ اللَّهُ‏ إِلَیْکَ وَلاَ تَبْغِ الْفَسَادَ فِی الْأَرْضِ إِنَّ اللَّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُفْسِدِینَ»[7] و با آنچه خدایت داده سرای آخرت را بجوی و سهم خود را از دنیا فراموش مکن و همچنان که خدا به تو نیکی کرده نیکی کن و در زمین فساد مجوی که خدا فسادگران را دوست نمی‏دارد.
 
3. تفرقه انداختن
 
تفرقه از بدترین آسیب‏هایی است که ممکن است بر یک ملت یا خانواده‏ وارد آید. چنین بوده است که از جمله شعارهای استعمارگر پیر انگلیس یکی این بود که تفرقه بینداز و حکومت کن! امیرالمؤمنین علی بن ابی‌طالب (علیه السلام) فرموده‏اند: «إِنَّ اللَّهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یَعْطِ أحَداً بِفُرْقَهٍ خَیراً مِمَّنْ مَضَی وَ لاَ مِمَّنْ بَقِی»[8] همانا خدای سبحان از گذشتگان و آیندگان، به واسطه تفرقه‏ به هیچ کس خیر نداده است. از نگاه قرآنی، این امر سابقه‌ی طولانی داشته است و فرعون، این نماد تاریخی استکبار، اهالی ‏کشورش را دسته‌دسته و طبقه‌طبقه ساخته بود و بعد بین آن‌ها تبعیض روا می‏داشت. او گروهی ‏از مردم را به استضعاف کشیده بود. پسران آن‌ها را سر می‏برید و زنان را زنده نگه می‏داشت تا از آن‌ها بهره‏کشی کند. چنین است که او از فسادگران بود. در این باره قرآن مجید می‏فرماید: «إِنَّ فِرْعَوْنَ عَلاَ فِی الْأَرْضِ وَجَعَلَ أَهْلَهَا شِیَعاً یَسْتَضْعِفُ طَائِفَةً مِّنْهُمْ یُذبِّحُ أَبْنَاءَهُمْ‏ وَیَسْتَحْیی نِسَاءَهُمْ إِنَّهُ کَانَ مِنَ الْمُفْسِدِینَ»[9]
 
4. وابسته نمودن جامعه‌ی اسلامی
 
با توجه به ماهیت دخالت‌آمیز استکبار، لزوم حفظ استقلال کشور اسلامی یکی از دلایل مقابله با مستکبران است. رهبران جامعه‌ی اسلامی به بیگانگان اجازه ندهند در تصمیم‏گیری‏هایشان دخالت کنند. در این باره، قرآن مجید می‏فرماید: «وَلَن یَجْعَلَ اللّهُ لِلْکَافِرِینَ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ سَبِیلاً»[10] و خداوند هرگز کافران را بر مؤمنان سلطه نمی‏دهد. از این رو، مؤمنان باید مراقب باشند که کفار بر آن‌ها سلطه پیدا نکنند.
 
انواع استکبار و سلطه
 
همان گونه که گفته شد، نفی سلطه‌ی مستکبران وظیفه‌ی مؤمنان و جامعه‌ی ایمانی است. از آنجایی که سلطه‌ی استکباری ممکن است در شکل‌های مختلف بروز و ظهور یابد، در ادامه به بررسی انواع سلطه و استکبارورزی می‌پردازیم.
 
1. سلطه‌ی فکری و فرهنگی
 
دشمن ممکن است به خاک ما تجاوز نکند، اما بکوشد تا مغز ما را تصرف کند و کاری کند که ما آن طور بیندیشیم که او می‏پسندد. او می‏کوشد تا ما را از هویت خودمان جدا کند. فراموش کنیم که هستیم و چه افتخاراتی داریم. این باور را در ما پدید آورد که انسان‏هایی‏ بی‌بته و عقب‌مانده هستیم و برای کوچک‏ترین پیشرفتی، نیاز داریم دست نوکری به سوی آن‌ها دراز کنیم. توفیق دشمن در ایجاد چنین طرز فکری به منزله‌ی موفقیت او در تسخیر کشور ما و نقض استقلال است. نفی سلطه‌ی فکری به این معنا نیست که ما از علوم مفید دشمن استفاده ‏نکنیم، بلکه به این معناست که دلداده‌ی دشمن نشویم و فراموش نکنیم که خدای بزرگ از مؤمنان خواسته است تا در برابر کفار شدت عمل داشته باشند: «مُحَمَّدٌ رَّسُولُ اللَّهِ وَالَّذِینَ مَعَهُ أَشِدَّاءُ عَلَی الْکُفَّارِ رُحَمَاءُ بَیْنَهُمْ»[11] محمد (صلی الله علیه و آله) پیامبر خداست و کسانی که با اویند بر کافران، سخت­گیر [و] با همدیگر مهربان‌اند.
 
سلطه استکباری ممکن است در شکل‌های مختلف بروز و ظهور یابد. سلطه‌ی فکری و فرهنگی، سلطه‌ی سیاسی، سلطه‌ی اقتصادی، سلطه‌ی نظامی و جغرافیایی و سلطه‌ی علمی از جمله مهم‌ترین اشکال سلطه‌ی استکباری است.
 
از جمله ابزارهای دشمن برای گستردن سلطه‌ی خود، نشر انواع محصولات و محتواهایی است که باعث نشر فساد در بین مسلمین و پیدایش استحاله‏ی فرهنگی در جامعه به نفع دشمن می‏شوند. از این روست که از نظر فقها، هر گونه خرید و فروش و نگه‌داری چنین مطالبی ‏حرام و ممنوع است.[12]
 
امروزه غول‏های خبری بزرگی در دنیا وجود دارند که بر نظام ‏اطلاع‏رسانی دنیا سلطه یافته‏اند. با کمال تأسف، بیشتر این غول‏های رسانه‏ای در کنترل‏ دشمنان اسلام‏اند. مسلمانان آگاه نباید بپذیرند که منبع اصلی دریافت اخبار آن‌ها این رسانه‏ها باشند. در غیر این صورت، ممکن است به تدریج تحت سلطه‌ی فکری دشمن قرار گیرند و استقلال ‏فکری خود را از دست بدهند. پرهیز از انواع سلطه‏ها و دام‏هایی که دشمن برای ما تدارک دیده است نیازمند صبر جدی‏ خود ما، سفارش دیگران به پایداری، مقاومت در برابر هواهای نفسانی و توطئه‏های دشمنان‏ دین و سرانجام نگهبانی از مرزهای فکری و سرزمینی جهان اسلام در سایه‌ی اطاعت از رهبری‏ مسلمانان است. در این‏ باره، قرآن حکیم می‏فرماید: «یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اصْبِرُوا وَصَابِرُوا وَرَابِطُوا وَاتَّقُوا اللّهَ لَعَلَّکُمْ تُفْلِحُونَ»[13] ای کسانی که ایمان آورده‏اید، صبر کنید و ایستادگی ورزید و مرزها را نگهبانی کنید و از خدا پروا نمایید، امید است که رستگار شوید.
 
می‌توان بالاترین هدف مستکبران و سلطه­گران را حاکم‌سازی سلطه‌ی فکری و فرهنگی دانست. در این باره، قرآن مجید می‏فرماید: «وَلَنْ تَرْضَی‏ََ عَنکَ الْیَهُودُ وَلاَ النَّصَارَی‏ََ حَتَّی‏ََ تَتَّبِعَ مِلَّتَهُمْ قُلْ إِنَّ هُدَی اللّهِ هُوَ الْهُدَی‏ََ وَلَئِنِ‏ اتَّبَعْتَ أَهْوَاءَهُم بَعْدَ الَّذِی جَاءَکَ مِنَ الْعِلْمِ مَا لَکَ مِنَ اللّهِ مِنْ وَلِیٍّ وَلاَ نَصِیرٍ»[14] و یهودیان و مسیحیان هرگز از تو خشنود نخواهند شد، مگر آنکه از آیین آن‌ها پیروی ‏کنی، بگو هدایت، هدایت الهی است و اگر پس از دانشی که بر تو [فرود] آمده است، از خواسته‏های آنان پیروی کنی، در برابر خداوند یار و یاوری نداری.
 
2. سلطه‌ی سیاسی
 
گاه دشمن از طریق به قدرت رساندن جاسوسان خود یا کسانی که‏ جاسوس نیستند اما طوری می‏اندیشند که دشمن می‏پسندد و یا خریدن برخی از مقامات ‏کشور و فراهم ساختن تله‏های جاسوسی برای آنان، سعی دارد تا در تصمیم‏سازی‏های سیاسی‏ ممالک اسلامی به نفع منافع نامشروع خود نفوذ کند. همراهی اینان با جامعه‌ی اسلامی هیچ ‏فایده‏ای ندارد و باید مراقب بود مبادا پست کلیدی در نظام اسلامی به دست آورند. اینان خودی‏ نیستند، بلکه جاسوسان دشمن به حساب می‏آیند. این کلام نورانی خدای بزرگ است که «لَوْ خَرَجُوا فِیکُمْ مَا زَادُوکُمْ إِلَّا خَبَالاً وَلَأَوْضَعُوا خِلاَلَکُمْ یَبْغُونَکُمُ الْفِتْنَهَ وَفِیکُمْ سَمَّاعُونَ‏ لَهُمْ وَاللّهُ عَلِیمٌ بِالظَّالِمِینَ»[15] اگر با شما بیرون آمده بودند جز فساد برای شما نمی‏افزودند و به سرعت خود را میان ‏شما می‏انداختند و در حق شما فتنه‏جویی می‏کردند و در میان شما جاسوسانی دارند [که] به نفع آنان [اقدام می‏کنند] و خدا به [حال] ستمکاران داناست.
 
3. سلطه‌ی اقتصادی
 
گاه دشمن با اعزام شرکت‏های تجاری و محصولات رنگارنگ خود، اقتصاد جامعه‌ی اسلامی را چنان تحت فشار قرار می‏دهد که منجر به بیکاری گسترده‌ی جوانان و در نتیجه، شیوع انواع مفاسد و ناامنی‏ها می‏گردد. پیامد این کار اگر به موقع کنترل نگردد، ناقض ‏امنیت ملی و استقلال و حاکمیت نظام اسلامی است.
 
4. سلطه‌ی نظامی و جغرافیایی
 
آشکارترین نوع تجاوز دشمن، تجاوز مستقیم به آب و خاک یک کشور مستقل است. اشغال نظامی کشور، نقض بارز استقلال یک مملکت است. از جمله دلایل وجوب‏ جهاد همین امر است. در این باره قرآن مجید می‏فرماید: «وَقَاتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّهِ الَّذِینَ یُقَاتِلُونَکُمْ وَلاَ تَعْتَدُوا إِنَّ اللّهَ لاَ یُحِبُّ الْمُعْتَدِینَ»[16] و در راه خدا، با کسانی که با شما می‏جنگند، بجنگید؛ ولی از اندازه درنگذرید، زیرا خداوند تجاوزکاران را دوست نمی‏دارد.
 
5. سلطه‌ی علمی
 
کفار نباید بر مؤمنان سلطه‌ی علمی داشته باشند. اگر چنین چیزی در حال حاضر وجود دارد، به هر دلیلی که باشد، نقطه‌ی ضعف است و باید به طور جدی برای رفع آن کوشید. جوامع اسلامی بایستی با انجام پژوهش‌های مداوم علمی به آخرین فناوری­های پیشرفته­ی روز دنیا و نیز تولید علم بومی خصوصاً در حوزه‌های نظری و علوم انسانی دست یابند تا از سلطه­ی علمی مستکبران خارج شوند.(*)
 

پی‌نوشت‌ها:

 

[1] بیانات رهبر معظم انقلاب در دیدار پنجاه هزار فرمانده‌ بسیج سراسر کشور، 29 آبان 1392.
[2] اعراف، 75 و 76.
[3] زمر، 59.
[4] نمل، 13.
[5] نمل، 14.
[6] بحارالانوار، ج 2، ص 141.
[7] قصص، 77.
[8] بحارالانوار، ج 2، ص 313.
[9] قصص، 4.
[10] نساء، 141.
[11] فتح، 29.
[12] تحریرالوسیله، ج 2، ص 507.
[13] آل‌عمران، 200.
[14] بقره، 120.
[15] توبه، 47.
[16] بقره، 190.

 

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی