تجربهآموزیای که هنوز پایان نیافته است
تأملی در توافق هستهای و حواشی آن
تجربهآموزیای که هنوز پایان نیافته است
کمتر از دو سال پیش در یادداشتی به اظهارات از مشاورین احمدینژاد که گفته بود: «اگر اصولگراها برنده انتخابات میشدند، خوشحال نمیشد. همان روزشمارش آرا من تماسی با ایشان داشتم و فهمیدم احمدینژاد از انتخاب روحانی خوشحال شده است.» اشارهای کردم و همین موضوع بهانهای شد برای آنکه میان بنده و یکی از مخاطبان که او هم از فعالان جبهه انقلاب است، مناقشهای کامنتی آغاز شود. در پاسخ به جملهای از او که در آن تصریحشده بود «من هم از رأی آوردن آقای روحانی ناراحت نشدم» نوشتم « در ضمن مطمئنم که گذشت زمان به شما ثابت خواهد کرد که نتیجه انتخابات اخیر برای حرکت کلی نظام اسلامی هزینههایی قابلتوجهی خواهد داشت که نبایست از آن چندان خوشحال شد.»+
نمیدانم آن دوست عزیز ما هنوز بر نظرش هست یا نه، اما دیروز صبح که یکی دیگر از دوستان همان جمله دو سال پیش بنده را برایم بازخوانی باز ناخودآگاه ذهنم به ماجراهای انتخابات ریاست جمهوری 92 رفت و فکر میکنم امروز و در 25 ماه بعد از انتخابات خیلی از ما باید در خلوت خود در این نکته تأملکنیم که سهم ما در شکل دادن به ما در آنچه امروز میگذرد چقدر است؟
راهی که آمدیم
اما برای فهم دقیق جمعبندی مذاکرات و یا به تعبیری توافق هستهای ناچاریم مروری هرچند کوتاه به مسیری که در طول سه سال گذشته رفتهایم داشته باشیم.
هدف آمریکاییها از اعمال تحریمهای بهاصطلاح فلجکننده، مهار جمهوری اسلامی و نیز ایجاد تقابل میان ملت و حاکمیت و پرهزینه نشان دادن آرمانگرایی بود. تقریباً چند ماهی از آغاز اعمال تحریمهای جدی نگذشته بود که در دولت وقت ایدههایی برای مذاکره مستقیم با آمریکا مطرح گردید. نگاه برخی نخبگان آن بود که شاید بتواند به یک معامله بزرگ و یا اصطلاحاً تعامل راهبردی با آمریکا دستیافت.
با شکست پروژه توافق تهران (میان ایران و ترکیه و برزیل) و سپس تغییر وزیر خارجه دولت دهم این ایده تقویت شد و آقای احمدینژاد هم در سفر سال 90 خود به سازمان ملل از آمادگی برای مذاکره با آمریکا علناً سخن گفت.
بر همین اساس بود که پروژه موسوم به 2track- کلید خورد و با میانجیگری عمان دیپلماسی پنهان آغاز شد. حضرت آقا از همان ابتدا معتقد به کارآمدی این راه نبودند ما با توجه به اصرار دولتمردان وقت برای آزمایش این راه و تجربهای که از برای تاریخ کشور به دست میآید آن را پذیرفتند.
این کانال تقریباً در یک سالی که دنبال شد عائده چندانی برای ملت نداشت تا آنکه در انتخابات 1392 و حضور آقای روحانی، موضوع ملی مذاکرات هستهای به رقابتهای انتخاباتی کشیده شد و در یک دوقطبی میان مذاکره و عدم مذاکره که بیش از 60% مردم در چارچوب آن پای صندوق حضور یافتند، مسیر بهاصطلاح تعاملگرایی پیروز گردید.
در چنین شرایطی خطر جدیدی نظام اسلامی را تهدید میکرد و آن پروژه «شکاف ملی» و «حاکمیت دوگانه» ای بود که خود میتوانست مسیر براندازی نظام را هموار سازد. در چنین شرایطی رهبر معظم انقلاب با درایت و هوشمندی از تاکتیک «نرمش قهرمانانه» سخن گفتند که دو هدف راهبردی ذیل را تعقیب میکرد: 1- تجربه ملی و تاریخی ناکارآمدی تعاملگرایی و اعتماد به سلطه گران 2- تقویت انسجام درونی کشور در شرایط بحرانی منطقه و ناکامی شکاف ملی
همانگونه که پیشبینی میشد برخلاف سادهاندیشی برخی، تعامل با آمریکا به این سادگیها هم نبود و علیرغم آنآنکه فکر میکردند این مسیر 100 روزه به نتیجه میرسد، این مذاکرات 23 ماه طول کشید تا به گام مهم کنونی برسد.
بسیاری از تحولات از دید عموم پنهان بود طبعاً در از افکار عمومی و رسانهها دور بوده، اما آنها که از بسیاری تحولات پشتصحنه سیاست خبر داشتهاند تصدیق میکنند که رهبر معظم انقلاب نقش اصلی را در هدایت و تصحیح مسیر مذاکرات داشتهاند که امیدوارم بعدها که خاطرات مسئولان فعلی منتشر شود، ابعاد ناپیدای این قضیه هم برای مردم باز شود.
تحلیل وضعیت کنونی
اما تصور میکنم مهمترین چارچوب تحلیلی که برای فهم واقعیتهای موجود داریم، پاسخ رهبر معظم انقلاب به نامه رئیسجمهور است.
محورهای این نامه به شرح ذیل بود:
تلاش پیگیر و پرطاقت هیئت مذاکره
به سرانجام رسیدن مذاکرات خودش گام مهمی است.
متن با دقت و در مسیر قانونی بررسی گردد
مراقب عهدشکنیهای طرف مقابل باشیم.
ملت وحدت و متانت را حفظ کنند و تا در فضای خردمندانه به منافع ملی دست پیدا کنیم.
بهنظر میرسد در حال حاضر مهمترین فراز این نامه همان آخرین محور یعنی حفظ «وحدت و متانت» باشد که طیف مخاطب وسیعی از منتقدان و طرفداران سند برجام گرفته تا مردم عادی را دربر میگیرد.
سند برجــــــــام
در خصوص متن سند برجام شخصاً فکر میکنم نیاز به بررسیهای تخصصی و کارشناسی است و متأسفانه خیلی از اظهارنظرهایی که برخی منتقدان و موافقان آن میکنند بیشتر از روی حب و بغضهایی است که عائده چندانی برای منافع ملی ندارد.
در خصوص برجام هم چند نکته کوتاه را عرض میکنم:
1- بررسی متن نشان میدهد که برجام ایدهآل جمهوری اسلامی ایران نیست و طبعاً جاهایی امتیازات قابلتوجهی دادهایم. اما این حقیقت را نمیتوان انکار کرد که طیان هم امتیازات خوبی را به دست آوردهایم. حقیر تصور میکنم برجام نه ترکمانچای است و نه یک فتحالفتوح. یک دادوستد است که آثار و پیامدهای آن در درازمدت روشن خواهد شد.
2- سیاست نظامان است که این سند در شورای عالی امنیت ملی و احتمالاً مجلس بررسی گردد، اما باید بدانیم که کلاً دو گزینه بیشتر نداریم یا قبول کلی و یا رد کلی.
3- باید توان هیئت مذاکرهکننده و دولت یازدهم را واقعی ارزیابی کرد. خیلی واضح بود که آمریکاییها بیش از جمهوری اسلامی ایران به توافق نیاز داشتند و به این مسئله بعد از امضا تلویحاً اعتراف کردند. اعتقاد شخص بنده است که با مقاومت بیشتر میشد، امتیازهای بیشتری نیز گرفت، اما از خود بپرسیم آیا ظرفیت هیئت ما نیز مقاومت بیشتر بود؟ در شجاعت، ایمان و تدین و ... ظریف و همکارانش شک نداریم، اما لایکلف الله نفساً الا وسعها
4- پایان مذاکرات در عین آنکه شاید خیلی از نیروهای ارزشی را در نگرانی فروبرده، اما حامل خبرهای امیدبخشی است که میتوان آن را فرصتهای این توافق دانست:
الف- فرصتهای منطقهای آنکه عزم جمهوری اسلامی را برای تحرک بیشتر در محیط منطقه راسختر خواهد کرد و پیشنیاز آن انسجام درونی است.
ب- تجربهای که ملت به دست میآورند. خوی استکباری طرف مقابل از یکسو و نیز چندگانگیها و رقابتهای درونی آنها، بیشک بدعهدیهای او را نمایان خواهد ساخت که نمونه آن در مواضع چندروزه رئیسجمهور آمریکا دیدیم.
نکتهای که ذکر آن در اینجا ضروری است مقایسهای میان توافق ژنو، بیانیه سوئیس و سند برجام وین است. برخیها معتقدند که اینها هیچ تفاوتی با هم ندارند. بااینحال نگارنده معتقد است که اتفاقاً تفاوتهایی میان این سه سند به چشم میخورد. البته تا بررسی کامل متن نمیتوان قضاوت صددرصدی داشت، اما با نگاه به برخی موضوعات میتوان ادعا کرد که سند برجام بهمراتب نزدیکتر به منافع ملی ایران است تا اسناد ژنو و لوزان. برای مثال مسئله تحقیق و توسعه مهمترین دستاورد ما در وین است که در ژنو و لوزان وجود نداشت و آن اینکه اجازه آزمودن ماشینهای آی آر 8 را یافتهایم.
البته این نکته را باید اشارهکنم که طبعاً از سند برجام دفاع نمیکنم و جای نقد و بررسی علمی و موشکافانه را برای آن باز میدانم.
آیا تجربهآموزی تکمیلشده است؟
واقعیت آن است که هنوز فرایند کسب تجربه تاریخی ملت به پایان نرسیده است، هرچند روند کاهشی شادیهای پس از توافق (از ژنو تا وین) نشان میدهد جو عقلانیت و برخورد خردمندانه با مسئله مذاکرات بهتدریج در حال حاکم شدن است و اکثریت جامعه که از مذاکرات انتظار معیشتی داشتهاند، درنتیجه بخش بودن آن تردید دارند، اما باید گفت تا آنکه ناکارآمدی مسیر تعاملگرایی بر همگان ثابت گردد، فاصلهداریم. بهنظر میرسد برآیند مسیری که پشت سر گذاشتهایم علیرغم برخی ناملایمات، درمجموع به نفع نظام شده است و در مسیر کسب تجربه ملی مفید واقع گشته است.
توافق یا جمعبندی وین که به تعبیر رهبر معظم انقلاب، سرانجام مذاکرات و گام مهمی بود را میتوان «نقطه عطف» این مسیر تجربهآموزی دانست که به حول و قوه الهی، علیرغم امیدهای دشمن و امتدادهای آن، رهاوردهای غیرمنتظرهای برای جبهه حق به دنبال خواهد داشت که «وَمَن یَتَّقِ اللَّـهَ یَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَیَرْزُقْهُ مِنْ حَیْثُ لَا یَحْتَسِبُ»
آیا جریان منتقد دلسوز به خطا رفته است؟
در روزهای اخیر جریان ذوقزده از توافق تلاش کرد بار دیگر ذیل عنوان «دلواپس» و «کاسب تحریم» و ... بار دیگر توپخانه رسانهای خود را به سمت منتقدان دلسوزی نشانه رود که در طول دو سال گذشته نسبت به روند مذاکرات حساس بوده و از جنبه منافع ملی و مواضع آرمانی نظام و انقلاب به هیئت مذاکرهکننده همواره توصیههایی داشتهاند. البته میدانیم که عمده این حملات رسانهای برخی از ذوقزدگان برای بهرهبرداری جناحی در چند ماه آینده، خصوصاً ایام انتخابات مجلس است، اما حقیقتی که آن را نمیتوان انکار کرد، نقش سازنده منتقدان دلسوز در جلوگیری از توافق بد بوده است.
اگر بعضی روشهای شتابزده و غیر کارشناسی اقلیتی از منتقدان را به دیده اغماض بنگریم، عمده تحرک منتقدان دلسوز در چارچوب خطوط قرمز نظام و منافع و عزت ملی کشور بود و اینان نقش تبیین و روشنگرانه برای مطالبه منویات نظام از فضای مذاکرات را بر عهده داشتند. برکسی پوشیده نیست که وجود این منتقدان فعال، قدرت چانهزنیهای هیئت مذاکرهکننده ایرانی را بهمراتب بالاتر برد و بیتردید پیشروی ما در برخی حوزهها از ژنو تا وین مدیون پافشاری منتقدان بر خطوط قرمزی بود که توسط رهبر معظم انقلاب تبیین و ترسیمشده بود.
بنابراین اگر غیرمنصفانه است که نقش این افراد دلسوز و متعهد نادیده انگاشته شده و خدایناکرده آماج توپخانه رسانهای تجدیدنظرطلبان قرار گیرند.
نگاه به آینده
با توجه به آنکه مسیر فرایند تجربهآموزی هنوز پایان نیافته و اکنون وظیفه ما سنگینتر شده است، من بهشخصه فکر میکنم باید چند دغدغه را پیگیری نماییم:
1- تداوم راه و گفتمان استکبارستیزی
2- پیگیری اقتصاد مقاومتی خصوصاً در برنامه ششم
3- افشای بدعهدیها و پیمانشکنیهای احتمالی امریکا
4- حمایت از نفوذ و اقتدار منطقهای جمهوری اسلامی
5- مطالبه حل مشکلات معیشتی مردم از دولت.
پی نوشت:
این یادداشت را در شب عید فطر امسال جمع بندی شد و بامداد روز عید و پس از آنکه بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبه های عید و نیز در دیدار مسئولان و سفرا را شنیدم از آنکه این قلم به خطا نرفته بود، خداوند را شکرگزاری نمودم.