تجربه، سنگ محک تکیه به غرب
امروز، بهکرات سخن از توسعه به میان میآید و عدهای نیز برای مدلسازی آن نظریهپردازی میکنند. در میان نظرگاههای این حوزه میتوان رهیافتی را شناسایی کرد که با تقسیمبندی جهان به توسعهیافته، درحالتوسعه و توسعهنیافته این مفهوم را القا میکند که کشوری توسعهیافته به شمار میرود که دارای فرهنگ، آداب، رفتار و جهتگیری سیاسی با مختصات غربی باشد. بر این اساس درحالتوسعه یعنی کشوری که در حال غربی شدن است و توسعهنیافته یعنی کشوری که در مسیر غربی شدن قرار ندارد. ملاک این تقسیمبندی نه برخورداری از دانش و فناوری پیشرفته، بلکه برخورداری از فرهنگ و ارزشهای غربی و حرکت در مسیر کسب آنها است. در این راستا، ایده توأم بودن فرهنگ و فناوری را مطرح نمودند. مدعای این ایده این بود که یا باید فناوری را با فرهنگ پذیرفت یا هر دو را رد کرد و چون فناوری از غرب میآید، باید فرهنگ هم از غرب بیاید.
تدوین سندهای بالادستی همچون چشمانداز 20ساله و سیاستهای کلی موضوعی در کنار تنظیم و تصویب برنامههای پنجساله توسعه تا حدودی جایگاه نظام برنامهریزی را در پیشرفت تثبیت کرده است. البته این بدان معنا نیست که برنامههایی که در 25 سال گذشته تصویب و اجرا شد، خالی از اشکال بوده و توانسته باشد همه موانع پیشرفت کشور را از سر راه بردارد. اما حداقل فایده وجود برنامههای پنجساله و مسیر قانونی تصویب آن نهادینه شدن نگاه بلندمدت و راهبردی در مسئولان و تصمیمگیران است.
مسیر مذاکرات هستهای ایران و کشورهای 1+5 در حالی طی میشود که نگاهها عمدتاً معطوف به زوایای فنی و حقوقی مذاکرات و ارزیابی دادهها و ستاندههای توافق ژنو و بیانیه سوئیس بوده است. اکنون نیز برخی چشمها به تیرماه دوختهشده که آیا توافق دستیافتنی است و اگر دستیافتنی است عایدی ملت ایران از آن، چه خواهد بود. هرچند نگارنده مخالفتی با این زاویه تحلیلی به موضوع هستهای ندارد، اما معتقد است زوایای پنهان و لایههای عمیقتری نیز وجود دارد که در خور تأمل و بررسی است.
روحیه و سبکی متأثر از نظام فکری کاملاً بومی و متکی به آموزهها و ارزشهای اسلام ناب محمدی (ص) آنگاه که در ذیل ساختار ولایت تعریف گردید، جریانی بینظیر را رقم زد که نه تنها تأمینکنندهی نیازهای جمهوری اسلامی در ادوار گوناگون بوده، بلکه در گسترهای وسیعتر از مرزهای جغرافیای ایران اسلامی نیز هرروزه به رهاوردهای چشمگیر آن افزوده میشود. نگرش بنیادین انقلاب اسلامی در سلطهستیزی و مقابله با نظم و نظام طاغوتی مطلوب ابرقدرتها از یکسو و از سوی دیگر، هویت احیاگرانه و بازگشت به خویشتن مکتب انقلاب، همه و همه نیاز به یک عزم ملی برای اتکا به ظرفیتهای داخلی را پدیدار ساخته است.
انسان بر اساس فطرت همواره سعی در پیشرفت و بهبود شرایط زندگی خود داشته است. در دورههای اخیر هیچ چیز به اندازهی پیشرفت نیروی هدایتکنندهی اندیشه و رفتار انسانی نبوده است. در زمان کنونی پیشرفت در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به گونهای از اهمیت برخوردار است که تمام نظامهای سیاسی، پیشرفت همهجانبه را وجههی همت خود قرار دادهاند و برای دستیابی به آن تلاش میکنند.اهمیت پیشرفت و تعالی در جهان کنونی به گونهای است که گام برنداشتن یک جامعه در جهت پیشرفت به منزلهی مرگ تدریجی و نابودی آن جامعه خواهد بود. بر اساس همین نیاز است که دههی کنونی توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی دههی «عدالت و پیشرفت» نامیده شده است.