کشتهسازی بدون کنتور
هرچند اغتشاشات و آشوبهای اخیر ویژگیهای منحصربهفردی دارد که در فتنههای گذشته تاریخ انقلاب اسلامی بیسابقه بوده، اما در بسیاری از موارد از الگوهای گذشته پیروی کرده است که یکی از مهمترین آنها الگوهای تهییج عمومی برای بقای فتنه است. آشوب با هر منشأ اعتراضی اعم از سیاسی (همچون ۷۸ و ۸۸)، اقتصادی (۹۶ و ۹۸) و یا فرهنگی اجتماعی باشد، برای تداوم حضور در خیابان نیازمند «سوخت جدید» است که عمدتاً بر پایه سناریوی «کشتهسازی» یا اتهام جنایت شکل میگیرد. پیشینه سناریوی عملیات روانی مبتنی بر کشتهسازی در ایران به سالهای موسوم به دوم خرداد بازمیگردد. در ماجرای قتلهای زنجیرهای بعد از آنکه معلوم شد چهار نفر فعال سیاسی اپوزیسیون به دست تیمی از درون دستگاه امنیتی خود دولت دوم خرداد به قتل رسیدند، روزنامههای زنجیرهای انگشت اتهام را به سمت نیروهای انقلاب برده و تیم جنگ روانی کمیته x به انتشار فهرست طولانی و جعلی قربانیان قتلهای زنجیرهای روی آوردند. اکبر گنجی مدعی شد ۱۲۰ نفر قربانی این قتلها بودند و برای اثبات این ادعای موهوم به داستانپردازی نیز پرداخت. آنها تقریباً هر چهره شناختهشدهای را که سالها پیش به مرگ طبیعی یا در سانحهای عادی درگذشته بود، مقتول این قتلها معرفی کردند. یک سال بعد و در فتنه تیرماه ۱۳۷۸، هم روزنامههای زنجیرهای فهرستی بیانتها از دانشجویان کشتهشده در کوی دانشگاه را منتشر کردند که بعداً معلوم شد در آن شب ۱۸ تیر تنها یک نفر سرباز وظیفه جان باخته و هیچ دانشجویی کشته نشده است.