حکایت آن سیلی لاعلاج
حکایت آن سیلی لاعلاج
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اخیر خود با مسئولان و مدیران نظام در تشریح فرصتها و جایگاه بینالمللی ج.ا.ا. به نکتهای ظریف اشاره کردند و ان تأثیر نوع دیپلماسی اتخاذ شده از سوی ایران در واکنش قدرتهای غربی است. ایشان فرمودند: «بعضی خیال میکنند اگر امروز فلان دولت مستکبر، چه در اروپا، چه در غیر اروپا، نسبت به جمهوری اسلامی یک حرفی میزند، یک چیزی میگوید، یک اظهارنظری میکند که اهانتآمیز به جمهوری اسلامی است، این معنایش تنزل رتبهی جمهوری اسلامی است؛ نه، اینها هر وقت توانستند، کردند. آن زمانی هم که ما متأسفانه یک مقداری در مقابل دشمن کوتاه میآمدیم، از این کارها میکردند. این جور نیست که ما حالا چون ایستادگی کردیم، چون استقامت به خرج دادیم، بگوییم اینها را سر لج آوردیم؛ نه. یک روزی در خطابههای مسئولینمان مناقب آمریکا ذکر میشد؛ همان روزها رئیس جمهور وقت آمریکا با سبکسری تمام، ایران را به عنوان محور شرارت معرفی کرد! یک روزی یکی از دولتهای اروپائی نسبت به جمهوری اسلامی اظهار علاقه و ارتباط و اینها میکرد؛ همان دولت سر قضیهی قهوهخانهی میکونوس دادگاه تشکیل داد، مسئولین درجهی یک کشور را در آن دادگاه متهم کرد! دولتهای اروپائی با آنها همدست شدند، همهشان سفرای خود را از تهران فراخوانی کردند؛ اینها که یادمان نرفته. خواستند سیلی بزنند، البته سیلی سختتری خوردند. از همین حسینیه آنچنان سیلیای خوردند که بعد تا مدتها دنبال علاجش بودند! هر وقت توانستند، آنها درصدد سیلی زدن برآمدند. هر وقت ما کوتاه آمدیم، یک خردهای سست برخورد کردیم، آنها پرروتر شدند. نخیر؛ ایستادگی جمهوری اسلامی، تصریح به شعارهای انقلاب، تصریح به مبانی انقلاب، عزت ما را در دنیا بیشتر کرده است.»[1]
اشاره معظم له با واقعه مهم و تأثیرگذار موسوم به «میکونوس» در روابط خارجی ایران و اروپا لازم مینماید با بازخوانی پروندهی این رویداد و حواشی و تأثیرات آن به بررسی عکسالعمل جمهوری اسلامی ایران و خصوصاً تدابیر رهبر فرزانه انقلاب در خنثی سازی این توطئه و تبدیل تهدید به فرصت پرداخته شود.
ماجرای حادثهی میکونوس چیست؟
ماجرا از آنجا شروع شد که صادق شرفکندی دبیرکل حزب منحله دمکرات کردستان ایران برای شرکت در کنگره جهانی احزاب سوسیالیست و سوسیال دمکرات که از تاریخ 23 تا 26 شهریور ماه سال 1371 در برلین برگزار شد، به آلمان رفت. او برای گفتگو با چند تن از مخالفین جمهوری اسلامی در رستورانی به نام میکونوس که پاتوق ایرانیان مقیم آلمان و متعلق به یک ایرانی به نام عزیز غفاری است، با آنها قرار ملاقات میگذارد. رستوران میکونوس در خیابان « پراگراستراسه» برلین واقع شده و قرار این افراد ساعت 9 شب روز 26 شهریور ماه در آخرین روز کنگره بود. از مجموعه 15 تا 20 نفری که برای این جلسه دعوت شده بودند ، فقط 6 نفر در آنجا حضور مییابند و دو نفر دیگر نیز به طور اتفاقی در آن رستوران بودند. در آن شب با احتساب صاحب رستوران کلا 9 نفر در آنجا حضور داشتند. ساعت حدود 50 و22 دقیقه ناگهان سه فرد مسلح وارد رستوران میشوند. یکی نزدیک در ورودی و دومی در قسمت جلویی رستوران میایستند و نفر سوم نیز مسلسل به دست وارد قسمت پشتی رستوران که 6 ایرانی در آنجا دور یک میز نشسته بودند رفته و همه آنها را به رگبار میبندد. از جمع افراد حاضر در رستوران 4 نفر در جا کشته میشوند و یک نفر نیز به شدت زخمی میشود و چهار نفر دیگر نیز جان سالم به در میبرند. صادق شرفکندی دبیر کل حزب منحله دمکرات کردستان ایران، همایون اردلان نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در آلمان، فلاح عبدلی نماینده حزب دمکرات کردستان ایران در اروپا و نورالله محمدپور دهکردی که بعدها معلوم شد کارمند صلیب سرخ و فعال در امور پناهندگان ایرانی مقیم آلمان بوده در این ماجرا از پای درمی آیند و عزیز غفاری صاحب رستوران میکونوس نیز زخمی میشود. در این میان پرویز دستمالچی و فرهاد فرجاد دو ایرانی دیگر در جمع 6 نفره و دو تن دیگر که به طور اتفاقی در این رستوران حضور داشتند، جان سالم به در برده و زنده میمانند.
پلیس و دستگاه امنیتی آلمان، پس از این واقعه، در صدد شناسایی عاملین این ترور برآمد و اندکی بعد، تعدادی از مظنونین را به عنوان عاملین ترور هفدهم سپتامبر، تحویل دستگاه قضایی آلمان داد. در میان این متهمین، یک نفر ایرانی و پنج نفر لبنانی دیده میشدند. آنچه که در این ماجرا مهم به نظر میرسد این است که از 4 فرد کشته شده ایرانی، سه تن از آنها با اسامی جعلی وارد آلمان شده بودند و دولت آلمان نیز از این ماجرا اطلاع داشته و از حدود 15 تا 20 نفر دعوت شده به این رستوران فقط 6 نفر به این جلسه میآیند و بقیه به نوعی حضور نمییابند و از جمع 6 نفره ، 2 نفر کاملاً سالم میمانند و حتی جراحتی نیز بر نمیدارند که این مسائل در جریان دادگاه مسکوت میماند.
دادگاه واقعه میکونوس، در بیست و هفتم اکتبر 1993 تشکیل شد و نزدیک به چهار سال به طول انجامید. دستگاه قضایی آلمان، پس از طی این فرایند طولانی سرانجام رأی خود را در آوریل 1997 (10/1/1376 هـ. ش) در خصوص متهمین به شرح ذیل صادر کرد:
1) کاظم دارابی (که ادعا میشد ایشان از عوامل اطلاعاتی سپاه و سرپرست تیم ترور بوده است) محکوم به حبس ابد، بدون تخفیف تا قبل از 25 سال.
2) عباس حسین رائل (عماد) لبنانی (که ادعا میشد ایشان متهم به دخالت مستقیم در ترور است) محکومیت مشابه.
3) سیدمحمد یوسف امین لبنانی (که ادعا میشد ایشان از اعضای حزب الله لبنان بوده و در واقعه مذکور نگهبان و مراقب اوضاع بوده است) به 11 سال حبس.
4) محمد ادریس، به 5 سال و سه ماه حبس.
5) عطاءالله ایاز، که از اتهامات تبرئه شده بود.[2]
اما همهی ماجرا نبود. گویا طراحان اتاق جنگ روانی نظام سلطه تدارک عملیات تبلیغاتی گستردهتری علیه نظام اسلامی و مسئولین را دیده بودن که این مسئله تنها آتش تهیه آن بود. مطبوعات غربی پس از این حادثه به رسم عادات همیشگی خود جمهوری اسلامی ایران را عامل این ترور معرفی میکنند و دادگاه و قاضی آلمانی پرونده نیز حکمی را پس از حدود 4 سال صادر میکند که پیشاپیش مطبوعات غرب آن را صادر کرده بودند. در این حکم بر اساس اتهامات ناروا و به دور از عرف دیپلماتیک علی فلاحیان وزیر وقت اطلاعات جمهوری اسلامی ایران را متهم به طراحی و فرماندهی این ترور کرده و برای وی قرار بازداشت صادر نمود.
از این وقیحانهتر اینکه چند ماه بعد «رونالد جورج» دادستان کل آلمان در یک اقدام بی سابقه و کاملاً سیاسی رهبر معظم انقلاب، آقای هاشمی رفسنجانی رئیس جمهور، علی اکبر ولایتی، وزیر امور خارجه وقت ایران و محسن رضایی فرمانده سابق سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را نیز به دخالت در این ماجرا متهم کرد. مطرح کردن اتهامات فوق علیه رهبران جمهوری اسلامی ایران حتی تعجب ناظران غربی را برانگیخت و جای هیچگونه تردیدی را در مورد سیاسی شدن روند قضایی پرونده باقی نگذاشت.
در احکامی که از سوی دادگستری آلمان، در دهم آوریل 1997 (10/1/1376) صادر شده بود، در این خصوص آمده است:
«. . . این حادثه، از مناسبات تاریخی ایران پس از انقلاب اسلامی سرچشمه میگیرد. تلاش کردهای ایران برای کسب استقلال، این قسمت از جمعیت و سازمانهای سیاسی آنها را که حزب دموکرات کردستان نیز از آن جمله است، در برابر رژیم حاکم قرار داد. رهبران گروههای مختلف که مدعی حق خودمختاری بودند، تحت تعقیب قرار گرفتند و مجبور شدند به خارج کشور رفته و از آنجا اهداف خود را تبلیغ کنند. از این رو این افراد در خارج نیز تحت نظر سازمان امنیت قرار گرفته و تعقیب شدند. به طوری که از یک مصاحبه مورخ 30 اوت سال 1992 فلاحیان وزیر اطلاعات و امنیت برمی آید یکی از سازمانهای مهمی که تحت نظر این سازمان قرار داشت، حزب دموکرات کردستان بود. برای خاموش کردن این صدا، رهبری سیاسی ایران تصمیم گرفت نه تنها با رهبری حزب دموکرات ایران مبارزه سیاسی کند، بلکه آن را نابود سازد. قتل دکتر عبدالرحمن قاسملو، رهبر سابق این حزب و دو نفر از مقربان وی در 13 ژوئیه سال 1989 در وین و جرمی که موضوع حکم امروز است، از عواقب این تصمیم است. نمیتوان رشتهای را که وقایع وین و برلین را به هم پیوند میدهد، نادیده گرفت. نمیتوان این قتلها را به اختلافات داخلی بین مخالفان کرد ارتباط داد. پس از رسیدگی به مدارک و شواهد میتوان به روشنی دید که جریان تصمیم گیری در رأس رهبری دولتی ایران که منجر به نابود کردن مخالفان رژیم در خارج میشود، چگونه است. اتخاذ تصمیم برای این عملیات در اختیار یک کمیته برای امور ویژه است که مخفی و فراسوی قانون اساسی است. اعضای آن عبارتند از رئیس جمهور و وزیر سازمان امنیت و رئیس سیاست خارجی و نمایندگان دستگاه امنیتی و سایر سازمانها و همچنین رهبر مذهبی.
در اینجا برای روشن شدن مطلب لازم به تأکید است که این رهبری مذهبی، رهبر روحانی مسلمانان نیست. رهبری مذهبی و روحانی کماکان، در دید آیت اللههای عظما است که در کمیته امور ویژه عضویت ندارند. رهبر مذهبی که عضو این کمیته است و همچنین رهبر انقلاب نیز خوانده میشود، یک مقام سیاسی است که پس از انقلاب به وجود آمده است. اگر هدف این عملیات قتل فردی در خارج کشور باشد، باید رهبر مذهبی به عنوان یک مرجع سیاسی دستور قتل را تأیید کرده باشد، که این مشروعیت ظاهری برای قتلی که در پیش است، خواهد بود. این دستور قتل نه واقعاً و نه قانوناً حتی در صورتی که با یک فتوا هم توأم باشد، الزام آور نیست. حتی مسلمانان شیعه هم نباید آن را اجباراً اطاعت کنند، بلکه دستور قتلی است که هیچ حکم دولتی برای اجرای آن صادر نشده است. . . قربانیان متهم بودهاند که علیه قرآن و مسایل اسلامی رفتار کردهاند. انگیزه آنان (حکومت) فقط قدرت خواهی بوده، یعنی آنکه یک دولت به اصطلاح حکومت الهی که ایران خود را این گونه میداند، دستور این قتل را داده بود. برای آنها تفاوتی نداشت. مسایل مذهبی هم نمیتوانست مانع از آن شود که رژیم حاکم در ایران گروه اپوزیسیون که در خارج ایران زندگی میکند را نابود کند. در پاسخ به این سؤال که چه شرایطی، انگیزه سیاسی این عمل خائنانه بوده است، کاملاً روشن نشده، بلکه در هر مورد، پاسخ آن متفاوت است. در اینجا موضوع عبارت از این بوده است که رهبری سیاسی ایران برای حفظ قدرت خود، دستور این عمل را داده بود. این گونه آدم کشیها به معنی بی احترامی کامل به حقوق انسانی است، زیرا برای مخالفین سیاسی خود، هیچ گونه حق حیاتی نمیشناسد. این یک عمل وقیح بوده است. بنابراین رفتاری بر اساس نابینایی مذهبی نبوده است و هیچ گونه دلیل مذهبی در میان نیست. برای متهمین روشن بود که قربانیان آنها، نه به علت مسایل اعتقادی، بلکه به علت مواضع مخالف خود علیه رژیم حاکم در ایران، باید به قتل برسند. »
همانگونه که در بیانات رهبر معظم انقلاب تأکید شد، دولت آلمان به گسترش روابط با ایران علاقهمند بود و این روابط را برای خود یک فرصت مهم تلقی میکرد. از همین رو بود که این دولت پیش از صدور این رأی، تلاشهای دیپلماتیک زیادی را بکار بسته بود تا روابطش با جمهوری اسلامی ایران به سوی تیرگی و وخامت سوق داده نشود. هلموت کهل، صدراعظم وقت آلمان در نامهای که به همین منظور به رئیس جمهور ایران، آقای هاشمی رفسنجانی نوشته بود، ضمن تأکید مکرر بر استقلال دادگاههای آلمان، از تیرگی روابط دو کشور به خاطر این مسئله، به شدت ابراز نگرانی کرده بود. در بخشی از این نامه آمده بود: «به نفع هر دو کشور است که از خرابتر کردن اوضاع وخیم فعلی در روابطمان خودداری کنیم. من صمیمانه درخواست میکنم که شما از تمام نفوذ خود استفاده کنید تا تنش بیشتری به وجود نیاید.»[3]
با این حال این رأی تمام این تلاشها را بی اثر کرد. روابط ایران در پی این رویداد، به شدت رو به تیرگی نهاد و به بدترین وضعیت ممکن در طول روابطش با ایران رسید. ایران سفیر خود را از آلمان فرا خواند و متعاقب آن، آلمان نیز خواهان بازگشت سفیر خود از تهران شد. اخراج دیپلماتهای طرفین، از کشور در حال مأموریت و لغو سیاست «گفتگوهای انتقادی»[4] از دیگر تبعات فوری این واقعه بود.
در پی این تحولات، اتحادیه اروپا نیز در این ماجرا، موضعی در حمایت از آلمان اتخاذ کرد و در نتیجه بحران روابط تهران - برلین، به تنش در مناسبات ایران و اتحادیه اروپا انجامید.
فراخوانی سفیران ایران و آلمان از محل مأموریتهای خود، رفته رفته ابعادی فراتر از روابط دو جانبه به خود گرفت و به فرا خواندن سفیران ایران و اعضای اتحادیه اروپا از کشورهای یکدیگر و لغو گفتگوهای بین ایران و کشورهای عضو اتحادیه اروپا منجر شد.
اتحادیه اروپا با انتشار بیانیهای در 29 آوریل 1997 ضمن جانبداری کامل از دولت آلمان، رسماً اعلام کرد که اولاً: گفتوگوهای انتقادی خود را از این پس، تا حصول شرایط مناسب ملغی اعلام میکند و ثانیاً: کلیه ملاقاتهای رسمی دو جانبه در سطح وزرا را لغو میکند و ثالثاً کلیه سفرای خود را از تهران فرا میخواند.[5]
وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران نیز متقابلاً، با انتشار بیانیهای، اقدام شورای وزرای اتحادیه اروپا را متأثر از تبلیغات منفی صهیونیستی دانسته و تصریح کرد: «کشورهای عضو اتحادیه اروپا در موقعیتی نیستند که بتوانند با ایراد اتهامات بی پایه علیه جمهوری اسلامی ایران - که خود بزرگترین قربانی تروریسم است - از مسئولیت ناشی از حمایت رسمی و آشکار خود از تروریستها بگریزند. »[6]
در این جوابیه، همچنین اتهامات اتحادیه اروپا که تکرار ادعاهای پوچ و بی اساس دولت آلمان نیز بود، مغایر با اصول حقوق بینالملل دانسته شده و بر این اساس هشدار داده شده بود: «جمهوری اسلامی ایران بر اساس اصول و مبانی ارزشی خود، عدول هیچ کشوری از موازین بینالمللی و اصول احترام متقابل و عدم دخالت در امور داخلی را نپذیرفته و به هر گونه اقدامی، پاسخ مناسب و متقابل خواهد داد. »[7]
سیلیای که از حسینیهی امام خمینی بر صورت اروپا نواخته شد
اما واکنش مدبرانه رهبر معظم انقلاب در مقابل این صحنه آرایی پیچیده و هدف دار نظام سلطه نیز تاریخی و درس آموز است.
رهبر معظم انقلاب در اولین واکنش به اظهارات مسئولین قضایی آلمان، با ارائه تحلیلی از این توطئه فرمودند:
«. . . به نظر من ملت ایران در این روزها، یکی از شیرینترین درسهای خود را گرفت و توانست بگیرد. در همین دادگاهی که در آلمان برای قضایای قهوه خانهای تشکیل شد، آمدند مسایل را سر هم بندی کردند و به خیال خودشان یک خیمه شب بازی درست نمودند. این، برای ملت ایران عرصه خیلی خوبی شد و درس خیلی مهمی بود که بفهمند استکبار یعنی چه و دولتهای مستقل و به اصطلاح بزرگ عالم، در دنیا چه کارهاند. این خیلی مهم است. ... البته میدانید این طور قضایا برای ملت ایران، تجربه جدیدی نیست، بارها اتفاق افتاده است، شلوغ کردهاند، جنجال کردهاند، به خیال خودشان علیه دولت جمهوری اسلامی دست به یکی کردهاند. گاهی سفرایشان را بردند. گاهی اولتیماتوم دادند، برای ما این چیزها تازه نیست. اما این اتفاق اخیر برای اروپا تجربه جدیدی بود. به نظر من چنین چیزی پیش نیامده بود که دولت ایالات متحده آمریکا با دلالی اطلاعاتی و سیاسی ... همان طور که عرض کردم، سر قضیهی قتلی که یک وقت در قهوه خانهای اتفاق افتاده بود - اسم آن قهوه خانه هم به برکت دلال بازیهای صهیونیستها، در دنیا معروف شد به قهوه خانه «میکونوس»، عیبی ندارد، او هم سودی ببرد - یک خیمه شب بازی به اسم دادگاه درست کردند و دیدند که از این قضیه میشود استفاده کنند. به همین خاطر، شروع به طراحی کردند و به این جا رساندند. یک صورت سازی به اسم کار قضایی کردند که به نظر ما آنچه در این دادگاه مطرح شده است، بی ارزش و بی اعتبار است. آن چند جوان بیچارهای هم که در آن جا زندانی شدهاند، اگر واقعاً اتهامی متوجه آنهاست، باید در دادگاه صالح و عادلی تجدید محاکمه شوند و حکم آنها هم معلوم گردد. این بخش قضیه، اصلاً خیلی قابل ذکر نیست. »[8]
ایشان در ادامه با هشدار به سران اروپایی از نقشه آمریکاییها برای ایجاد تقابل میان ایران و کشورهای اروپایی پرده برداشتند:
« آمریکا در یک تحلیل غلط و غیر واقعی - مثل اغلب تحلیلهایی که راجع به ایران دارد - این طور تصور کرده است که علت ایستادگی جمهوری اسلامی در مقابل او، و این که نه در مقابل قوانین زورگویانه اش، نه در مقابل تهدیداتش، نه در مقابل پیغامهای گوناگونی که از طرق مختلف میدهند، نه در مقابل زبان نرم و چربش و نه در برابر زبان فحش و تهدیدش، تسلیم نمیشود و از موضع خود کوتاه نمیآید و استوار ایستاده است. به خاطر پیشگیری به اروپاست! تلاششان این شد که بلکه بتوانند بین ایران و اروپا فاصله بیندازند و به نظر من حلقه ضعیف و مؤثری در اروپا را انتخاب کردند که آن، حلقهی آلمان است. آلمان علیرغم قوت و پیشرفت اقتصادی و علمیاش، از جهات سیاسی ضعیف است و در مسایل مهم جهانی - مثل مسئله خاورمیانه و غیره و مسایلی که همه دربارهی آلمان میدانند - حضور ندارد و در ردیف دولتهای درجه اول اروپایی نیست. با ایران هم که ارتباطات دو جانبه ی نسبتاً قوی متقنی در این چند سال داشته است. به همین خاطر، این دولت را انتخاب کردند و تلاش نمودند که در این قضیه، آلمان را به دام بیندازند و موفق هم شدند. در واقع، آمریکاییها با کمک صهیونیستها، در این قضیه دولت آلمان را به دام انداختند و در تنگنا و در زاویه قرار دادند.»[9]
ایشان در ادامه ضمن نقش بر آب خواندن این توطئه نظام سلطه فرمودند: «در همین جا، به همهی شما ملت ایران عرض بکنم که اشتباه آمریکاییها در این تحلیل غلط است. آنها خیال میکنند که اگر در زمینههای اقتصادی و غیره توانستند آلمان و اروپا و فلان مجموعه دولتها را از ایران جدا بکنند، خواهند توانست که ملت ایران را وادار به تسلیم کنند، این چه اشتباهی است؟ ... ملت ایران مگر با این حرفها تسلیم میشود؟ بدانند اگر همهی اروپا با ایران فاصله پیدا کند، قطع رابطه کند، یا هر چه بشود، ملت ایران به اعتماد اروپا و آسیا و این و آن، به این میدان قدم نگذاشته است که با رفتن آنها احساس خالی بودن پشت خود را بکند. ملت ایران در هیچ شرایطی، در هیچ وضعیتی، با هیچ کیفیتی، جز به قدم استوار خود، جز به حضور مردمی خود، جز به اصول خود، جز به ایمان محکم خود متکی نیست. لذا به فرض اگر بتوانند همهی اروپا را هم از ایران جدا کنند - که البته نخواهند توانست - اگر ده دشمن مثل اروپا هم در اطراف دنیا برای ایران درست کنند، این ملت با ایمان و با این قدم استوار، در مقابل زورگوییهای نه آمریکا و نه هیچ دولت دیگری، یک قدم به عقب نخواهد برداشت. پس این برداشت و تفسیر و تحلیل غلط آمریکاییها در این قضیه است که معلوم شد. نقش آنها هم همین است. »[10]
نکتهی قابل توجهی که در بیانات آن روز رهبر معظم انقلاب مشاهده میشد اشاره به «بهای سنگینی» بود دولت آلمان بابت این مسئله خواهد پرداخت. بهایی که چند ماه بعد سنگینی آن بر دوش سردمداران این کشور احساس شد. معظم له در تبیین این مطلب فرمودند:
«البته همان طور که عرض کردیم - دولت آلمان، قربانی این توطئه آمریکایی - صهیونیستی شد ولی این از گناه دولت آلمان چیزی کم نمیکند. خودشان تقصیر کردهاند. دولت آلمان، تجربه بسیار غلطی را از سر گذراند. مگر شما ملت ایران را نمیشناسید؟ مگر شما نمیدانید که این کشور، یک دولت جدا از ملت نیست؟ این کشور، کشور ملتی است که مجموعهی مدیریت کارآمدی را برای خود و از میان خود برگزیده است و اینها یکپارچهاند. چرا باید شما در این قضیه، این قدر اشتباه بکنید؟ چرا باید اجازه بدهید که در زیر چشم و گوش شما، صهیونیستها بیایند چنین خیمه شب بازی درست کنند و به ملت ایران اهانت نمایند؟ به نظر من دولت آلمان بهای سنگینی هم پرداخته است و خواهد پرداخت. این مسئلهی یک معامله با یک دولت نیست که حالا یک روز هست، یک روز نیست. در این چند روزه، مسئولان کشور آلمان حرفهای گوناگونی زدهاند، بله ما روابط اقتصادی خود را با ایران نگه میداریم، مسایل سیاسی را یک روز مذاکره میکنیم. اشتباه آنها این است که تصور میکنند مسئله در ارتباطات دو دولت خلاصه میشود. نه، آلمانها چیزی را در این معامله باختهاند که به این آسانی به دست نمیآید و آن، اعتماد ملت و دولت ایران است. آلمانها این را از دست دادهاند و ملت ایران دیگر هیچ گونه اعتماد و وثوقی - نه وثوق سیاسی نه وثوق در ارتباطات دو جانبه - به دولت آلمان ندارند. ملت ایران در حقیقت نسبت به آلمانها سلب اعتماد شد»
میدان تهدید به فرصت بدل میشود
آری! اروپائیان و خصوصاً آلمانیها مدت طول کشید تا متوجه شوند، بهای سنگینی که در خیمه شب بازی طراحی شده توسط امریکایی پرداخت خواهند کرد. چه قدر بوده است. در ادامه راهبردهای مدبرانه اتخاذ شده از سوی رهبری و نظام اسلامی آنها را به چالشی کشید که در سرانجام جز پشیمانی برای غرب نبود.
همانگونه که اشاره شد، در بحران میکونوس، مقام معظم رهبری دقیقاً بر پایهی اصول عزت، حکمت و مصلحت ، مواضع قاطع و قدرتمندانهای را اتخاذ کردند و مسئولین سیاست خارجی را نیز ملزم به پیروی از این سیاست نمودند:
«دولت هم البته آنچه را که لازمهی حکمت و اعتزاز این ملت است، در این زمینه عمل میکند و باید عمل بکند. آنچه را که مصلحت است، همراه با عزتی که مناسب این ملت میباشد، باید با توجه و دقت دنبال کند و هیچ گونه عجلهای به خرج ندهد. ... تلاش کردند تا شاید بتوانند کشورهای اروپایی و کشورهای دیگر وابسته به اروپا را وادار کنند که در این نمایش بی معنی شرکت کنند. .... امروز هم آنچه را که لازمهی حکمت و عزت و مصلحت است، همان را طراحی میکنیم و پیش میبریم. در دنیا به کسی نیاز نداریم که بخواهد به ما کمک کند. ما خودمان به فضل پروردگار، از روز اول انقلاب تا حالا گذرگاههای بسیار دشوار را گذراندهایم، اینها که چیزی نیست و اصلاً اهمیتی ندارد که با آنچه که ما از سر گذراندهایم قابل مقایسه باشد. بنابراین، به نظر من ملت ایران در این آزمایش، بیشترین سود را برده است. »[11]
گام مهم غربیها در توطئه علیه نظام اسلامی وزرای خارجه اتحادیه اروپا در لوکزامبورگ در 29 آوریل 1997 اتخاذ شد که با واکنش مقتدارنه، هشدارآمیز و بسیار کوبنده مقام معظم رهبری مواجه شد. رهبر انقلاب با مواضع قاطع و انقلابی خود در این سخنرانی، تصمیمات شورای وزرای خارجه اتحادیه اروپا را به کلی تحتالشعاع بیانات خود قرار دادند و با بدست گرفتن ابتکار عمل، نه تنها تصمیم این شورا در خصوص فراخوانی سفرای خود و نیز بازگشتشان به ایران که در آن بیانیه بیست روز پس از فراخوانی تعیین شده بود را به بازی گرفتند، و با فرمان خود به وزارت امور خارجه، مبنی بر ممنوعیت بازگشت سفیر آلمان به ایران، آنها را به التماس و دریوزهگی واداشتند.
مقام معظم رهبری با وقیحانه خواندن تصمیمات وزرای خارجه اتحادیه اروپا به نقض دست کم یکصد ساله حقوق بشر در اروپا و ایجاد جنایات هولناک بشری به دست همین کشورهای اروپایی، اشاره کرده و فرمودند:
«همین جلسهای که دیروز این وزرای خارجهی اروپا داشتند، ملاحظه کنید، حرفهای بی خودی و بیادبانهای زدند، مواضع غیر صحیحی اتخاذ کردند. گفتند و برخاستند. هدف چه بود؟ هدف، فشار بر دولت و ملت ایران بود. ملت و دولت ایران باید نشان بدهند که در مقابل دولتهای زورگو و مستکبر و بی ادب، برخوردشان شدید و قاطع خواهد بود. یکی از حرفهای بسیار غلط این بود که دور هم نشستند، عقلهایشان را یکی کردند و گفتند برویم از دولت ایران بخواهیم که به موازین حقوق بشر احترام بگذارد! من هر چه با خود فکر کردم که روی موضع گیری اینها چه اسمی میشود گذاشت و معنای کارشان چیست، دیدم غیر از کلمه «وقاحت» هیچ چیز دیگری نمیتوانم نسبت به آنها بگویم. در بیان این مطالب آقایان وقاحت به خرج دادند. حقوق بشر؟! دولتهای اروپایی، بیشترین نقض حقوق بشر را در طول این یک قرن اخیر انجام دادهاند. صد سال، و اگر کسی قبل از صد سال هم پیش برود، همین است. من تاریخ اروپا را تا حدود زیادی ورق زدم و نگاه کردم. حداقل در این صد سال، همین آقایان اروپاییها دو جنگ جهانی پر از مفسده به وجود آوردند. در کمتر از دو قرن، وقوع دو جنگ جهانی کار اینها بود. همین آقایان اروپایی، همینهایی که دیروز در لوکزامبورگ نشستند و ریشهایشان را هم قد کردند و با هم حرف زدند و حکمت (!) صادر نمودند، دهها کشور دنیا را استعمار کردهاند. اگر استعمار و تضییع حقوق ملتها گناه است، این گناه فقط بر دوش همین دولتهایی است که نمایندگانشان دیروز نشستند و راجع به ایران حرف زدند که حقوق بشر را رعایت کنند. . چطور رویشان میشود به ایران اسلامی، به یک نظام مردمی و به یک ملت رشید بگویند، ناقض حقوق بشر؟! این غیر از وقاحت چیز دیگری است؟ واقعاً اینها وقیحند!
به خیال خودشان دولت ایران را میترسانند و میگویند ما گفتوگوهای انتقادی را قطع میکنیم. به درک که قطع میکنید! اگر انتقادی هست، ما از شما انتقاد داریم. اسم این گفتگوها از اول غلط بود. من از اول هم میگفتم که بگویید این گفتگوها انتقاد دو طرفه است. اگر انتقادات، انتقاد دو طرفه است، ما بیشتر از شما انتقاد داریم تا شما از ما. شما چه انتقادی دارید؟ انتقاد شما به این است که چرا ما به اصول اسلامی خود پای بندیم! این افتخار ماست. ببینید دشمنان ملت ایران چقدر وقیح، ظالم، غیر منصف، پررو و بددلند. دشمنان جمهوری اسلامی این گونهاند. البته ملت ایران که بزرگتر از این دشمنیها را دیده است مثل کوه ایستاده است. مگر کسی اهمیت میدهد که اینها چه گفتهاند؟»[12]
پس از چندی کشورهای عضو اتحادیه اروپا تصمیم گرفتند سفرای خود را به تهران بازگردانند. به دنبال نشست لوکزامبورگ، جمهوری اسلامی ایران به فرمان رهبر انقلاب با بازگشت سفیر آلمان به تهران مخالفت ورزید که این اقدام ایران اتحادیه اروپا را شوکه کرد و باعث شد آنان بار دیگر اما این بار از موضع ضعف حمایت خود را از آلمان مورد تاکید قرار دهند. مقامات کشورهای اروپایی سپس در اظهار نظرهای گاه و بیگاه خود اعلام کردند که سفرای آنها به صورت گروهی باز خواهند گشت. در همین مقطع زمانی که ایران درگیر انتخابات ریاست جمهوری بود، کشورهای اروپایی منتظر نتیجه انتخابات ایران بودند تا اینکه سید محمد خاتمی به ریاست جمهوری ایران برگزیده شد. پس از انتخابات دوم خرداد ماه سال 76 اروپائیها که از قطع روابط با جمهوری اسلامی ایران متضرر شده بودند تغییر در ریاست جمهوری کشورمان را بهانه قرار داده و اعلام کردند که خواستار از سرگیری روابط با ایران هستند. کلاوس کینگل وزیر امور خارجه وقت آلمان در مصاحبهای گفت که با روی کار آمدن دولت جدید در ایران امکانی برای گشودن فصل جدیدی از روابط میان اتحادیه اروپا و ایران به وجود آمده است و بالاخره سفرای کشورهای اروپایی پس از چند ماه خروج ناکام از ایران، به تهران بازگشتند.
تشابه بازگشت سفیران اروپایی در اواسط آبان ماه سال 1376 به ایران با بازگشت آنان در ماجرای حکم تاریخی حضرت امام خمینی علیه سلمان رشدی مرتد یکبار دیگر حقانیت سیاستهای منطقی و مردمی جمهوری اسلامی ایران را در جهان آشکار کرد. این موضوع همچنین نشان داد در صورت پایداری مقامات جمهوری اسلامی ایران در مقابل خواستههای نامشروع غرب ، آنها مجبور به عقب نشینی از مواضع خود هستند. اگر چه اتحادیه اروپا در این ماجرا تلاش کرد با پیوند زدن خود به رسوایی دادگاه میکونوس از رسوائی ناشی از اخراج سفیر آلمان بکاهد ولی در مدت کوتاهی این ترفند رنگ باخت و کشورهای اروپایی یکی بعد از دیگری تلاش کردند راهی برای بازگرداندن سفرای خود به تهران پیدا کنند. رادیو کلن آلمان در این باره گزارش داد از هنگامی که کشورهای اروپایی سفرای خود را به عنوان همبستگی با آلمان از تهران فرا خواندند، تمامی کوششها متوجه این نکته گردید که این سفرا چگونه به تهران بازگردند. همچنین رادیو رژیم صهیونیستی نیز بدون اشارهای به سوابق موضعگیری آمریکا در این باره گفت: واشنگتن با بازگشت سفیران هیچ گونه مخالفتی ندارد. در حالی که آمریکا قبلاً از خروج سفیران اروپایی از تهران ، ضمن اعلام حمایت از این اقدام خوشحالی خود را نیز اعلام کرده بود.[13]
عقب نشینی صریح جامعه اروپا از مواضع خود در قبال ایران که نشانه بارز آن بازگشت نمایندگان سیاسی 12 کشور اروپایی به تهران بود، بازتاب گستردهای در مطبوعات و رسانههای گروهی جهان داشت. بسیاری از رسانههای جهانی این اقدام جامعه اروپا را شکستی برای کشورهای اروپایی به ویژه آلمان دانستند و معتقد بودند که این کشور بهای گزافی را در قبال این پرونده پرداخت. در همان زمان هفته نامه آلمانی اشپیگل نوشت که بن (مرکز دیپلماتیک وقت آلمان) با پذیرش بازگرداندن سفیر خود به عنوان آخرین سفیر اتحادیه اروپایی به تهران، در مقابل ایران تسلیم شد. این مجله در گزارشی به نام «همه بیرون، همه برگردند» نوشت: ده نفر از سفرای اتحادیه اروپا با استفاده از پرواز شبانه سوئیسایر از زوریخ به سمت تهران پرواز کردند تا قبل از سپیده دم روز بعد در تهران باشند. قسمت دوم این توافق در حقیقت نقش اصلی را بازی میکرد و آن اینکه سفیران بن و پاریس روز اول آذرماه به محل مأموریت خود در ایران بازگردند. اشپیگل به نقل از یک دیپلمات عالیرتبه اروپایی همچنین نوشت که ایران اصولاً نیازی به این توافق نداشت زیرا پایان همبستگی اعضای اتحادیه اروپا با آلمان به خوبی قابل پیش بینی بود و سفرای اروپایی در این اواخر چنان عجله میکردند که دوست داشتند ده روز زودتر در تهران باشند.
اما سیلی محکمی که نظام و رهبری بر گوش سران متکبر اروپا نواختند، اکنون نمایان شده بود. مقام معظم رهبری در واکنش مقتدرانه و عزتمندانه خود که دقیقاً منطبق با همان اصولی بود که از سوی ایشان ترسیم شده بود، خروج سفرای کشورهای اروپایی را بسیار بی اهمیت توصیف کرده و در خصوص سفیر آلمان هم به مسئولین سیاست خارجی، دستور اکید دادند که برای مدتی به هیچ وجه ایشان را حتی اگر به التماس هم بیفتند به کشور راه ندهند. این جملات که فقط در اوج عزت و اقتدار و آزادگی ممکن است از یک رهبری صادر شود، ورق را بر یکباره نفع ملت ایران برگرداند و اوضاع سیاسی را در جهت منافع جمهوری اسلامی تغییر داد.
مقام معظم رهبری پس از این پیروزی بزرگ و شکست مفتضحانه دیپلماسی غرب در برابر دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران، چنین سیلی محکمی که از حسینیه امام خمینی (ره) تهران بر گوش سردمداران نظام سلطه و دنباله روان اروپایی ان نواخته شد را تشریح نمودند:
« ... همه اروپا با هم، همدست شده بودند تا سر قضیه دادگاه میکونوس که بنده گفته بودم. . . اگر سفرای دیگر میخواهند بیایند، بیایند ولی سفیر آلمان باید بعداً بیاید، حق ندارد با آنها برگردد، این حرف را از بین ببرند که سفیر آلمان اگر شده با یک نفر دیگر با هم بیایند! دولت و ملت ایران ایستاد! از راهی که میتوانستند فشار بیاورند و اقدام کنند، اقدام کردند! هر کاری که میتوانستند بکنند، کردند (تا سفیر آلمان را برگردانند) از اواسط سال 75 شروع شد تا سال 76 رسید و انتخابات انجام گرفت و اجتماع عظیم مردم - آرای 30 میلیونی و شرکت 30 میلیونی مردم در انتخابات که مایه افتخار دولت و ملت ایران و نظام مقدس جمهوری اسلامی بود، موجب شد که مرتب به آنها فشار بیاید آنها هم مرتب فشار میآوردند تا شاید بتوانند با دولت و مسئولین جدید ارتباط برقرار کنند! کسی به آنها جواب نداد، بالاخره در نهایت کار، مجبور شدند همان را که ما گفته بودیم قبول کنند! درست همانگونه که گفته شده بود عمل کردند. »[14]
[1] بیانات رهبر انقلاب در دیدار مسئولان نظام جمهوری اسلامی ایران ششم رمضانالمبارک 1432 16/5/1390
[2] نشریه خبرگزاری جمهوری اسلامی، ماجرای میکونوس و دست های پنهان، تیرماه 1376، ص .3
[3] بررسی روابط ایران و آلمان، سیدحسین موسویان، ص 218
[4] «گفتگوهای انتقادی» به سیاست مشترک اروپا در قبال ایران در خصوص مهم ترین مسائل مربوط به حقوق بشر اطلاق می شده است. اروپایی ها همواره بر این نکته تأکید می ورزیدند که وضعیت ایران در زمینه حقوق بشر به هیچ وجه قابل قبول نیست و ایران باید با اتخاذ رویکردی مناسب در این زمینه خود را به سطح مورد توقع دولت های غربی برساند، تا بتواند از گسترش بیشتر روابط با دولت های اروپایی بهره گیرد. دولت های اروپایی مصرّ بودند این انتقادات را به شیوه ای ملایم تر و متفاوت با سیاست های دولت آمریکا، در چارچوب روابط دیپلماتیک منتقل و در قالب مذاکره و تفاهم حل و فصل نمایند.
[5] بررسی روابط ایران و آلمان، سیدحسین موسویان، ص 228 به نقل از اسناد وزارت امور خارجه.
[6] همان، ص .229
[7] همان
[8] بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار با جمعى از فرماندهان و پرسنل ارتش، 27/1/1376
[9] - همان
[10] - همان
[11] مقام معظم رهبری، 27 فروردین .1376
[12] مقام معظم رهبری، 10 اردیبهشت .1376
[13] روزنامه جمهوری اسلامی ـ 22/8/1376
[14] مقام معظم رهبری، 1 فروردین .1377