ما و سرنوشت رژیمصهیونیستی
اینک برای بسیاری این سؤال مطرح است که جمهوری اسلامی و محور مقاومت بالاخره در مواجهه نهایی با رژیم صهیونیستی چه خواهد کرد و آیا احتمال دارد با عملیات نظامی گسترده طومار اشغالگران قدس را در هم بپیچد؟
اینک برای بسیاری این سؤال مطرح است که جمهوری اسلامی و محور مقاومت بالاخره در مواجهه نهایی با رژیم صهیونیستی چه خواهد کرد و آیا احتمال دارد با عملیات نظامی گسترده طومار اشغالگران قدس را در هم بپیچد؟
درحالیکه بسیاری از روشنفکران و دانشگاهیان در کشورهای مختلف و بهویژه غربی با تمام وجود به پشتیبانی از مردم فلسطین و اهالی غزه به میدان آمدهاند، رفتار برخی فارسیزبانان بسیار عجیب است. در خیابانها و دانشگاههای اروپا و امریکا معدودی سلطنتطلب فارسیزبان معمولاً کنار صهیونیستها سعی میکنند تجمعی در برابر افراد آزادیخواه حامی فلسطین برگزار کنند تا مثلاً به خیال خود موازنه برقرار شود و کسی نفهمد که دنیا علیه رژیم صهیونیستی شده است. برخیشان هم البته در قامت کارشناس یا مردم امریکا (!) جلوی آنتن شبکههای فارسیزبان ظاهر شده و قربان صدقه پلیسهای امریکا میروند! اما از اینها خیلی عجیبتر کسانی هستند که در داخل کشورمان سعی میکنند برخورد خشن پلیس امریکا با استاد و دانشجو را عادی جلوه دهند و مانع از توجه افکار عمومی شوند.
حدود ۱۰ روز قبل در سرمقاله روزنامه جوان درباره تنبیه متجاوزان صهیونیست به ساختمان کنسولی جمهوری اسلامی به قلم این حقیر به نکتهای اشاره شد که اکنون معنای دقیقتری مییابد. در آنجا تأکید شد که «پاسخ جمهوری اسلامی به شرارتهای رژیمصهیونیستی قطعی است، اما کیفیت این "سیلی" را باید در چارچوب راهبرد کلان جمهوری اسلامی ایران جستوجو کرد. در سطح راهبردی نوار پیروزیهای مقاومت همچنان استمرار یافته، پس زمین بازی موفق برای ما در سطح راهبردی تعریف میشود. حریف میخواهد ما از زمین موفق خود یعنی راهبرد تنازل کرده و به بازی در زمین او یعنی "تاکتیک" تن در دهیم. البته توان تاکتیکی ما نیز قابلاتکاست، درعینحال هوشمندی نظام ایجاب میکند که نقطه قوتها حفظ شود. در نتیجه بازی مطلوب حفظ زمین راهبردی در عین استمرار سیاست ابهام است».
در نهایت اشاره شد که دشمن «ضربه تاکتیکی هم خواهد خورد، اما جابهجایی زمین بازی رخ نخواهد داد».
چند هفته پیش در جریان سفری که به همراه جمعی از اهالی رسانه به لبنان داشتیم، در ضمن دیدارها، جلسه مشترکی هم با نمایندگان گروههای مختلف فلسطینی حاضر در لبنان برگزار شد. در آن دیدار پس از استماع نظرات برادران فلسطینی، هنگامی که قرار شد نکتهای را هم بنده بهعنوان یکی از مدیران رسانهای ایران عرض کنم، به این نکته بسنده کردم که من به عنوان یک معلم دانشگاه حماسه طوفان الاقصی و جنگ اخیر غزه را نقطه عطف تاریخ فلسطین میدانم و معتقدم که تاریخ فلسطین را میتوان به قبل و بعد از این واقعه تقسیم کرد. دلیل آن هم فراتر از رویدادهای نظامی یا حتی اوجگیری جنایات صهیونیستها، این است که جنگ اخیر نماد هویتیابی «مردم» فلسطین و ظهور «اراده» آنان بود. در این جنگ بود که برای اولینبار در تاریخ یک سده اشغال فلسطین، این خود فلسطینیها بودند که کنشگر فعال و اصلی تحولات این سرزمین بودند.
تعداد شهدای فلسطینی در غزه، خصوصاً کودکان، همچنان در حال افزایش است و سکوت مجامع تحت نفوذ غرب و همراهی سران دولتهای اروپایی و امریکا با صهیونیستها این سؤال را در اذهان متبادر میکند که حد یقف جنایت رژیم صهیونیستی کجاست و در واقع، چه زمانی حامیان غربی اسرائیل ترمز ماشین کودککشی او را خواهند کشید. برای پاسخ باید دلیل حمایتهای بیچونوچرای غربیها از جنایات رژیمصهیونیستی را فهمید. بهبیاندیگر، چطور اروپاییهایی که شعار حمایتشان از حقوق بشر گوش فلک را کر کرده اینک خودشان در برابر رویدادهای امروز فلسطین کور شدهاند؟
در طول بیش از یک ماهی که از تجاوز رژیم صهیونیستی به غزه میگذرد، انتشار اخبار و تصاویر جنایات رژیم خصوصاً علیه کودکان و غیرنظامیان عواطف بسیاری را جریحهدار کرده و کم نیستند افرادی که میپرسند در این شرایط خاص «چه کمکی از ما به مردم مظلوم غزه برمیآید؟» روشن است که برای عموم مردم حتی گزینه امدادگری به مردم فلسطین ممکن نیست و با توجه به محاصره شدید و غیرانسانی غزه کمک مالی هم بهسختی ممکن است به تأمین مایحتاج ضروری اهالی غزه بینجامد، بنابراین عملاً گزینههای نظامی، لجستیکی و حتی مالی موضوع این یادداشت نیستند و تمرکز بر کمک فرهنگی و اجتماعی است که از عهده بسیاری برمیآید.
گاه در فضای مجازی این شبهه مطرح میشود که چرا حماس و مقاومت دست به حمله به سرزمینهای اشغالی زدند که حال دست جنایتکار صهیونیستها چنین وحشیانه جان کودکان و زنان را بگیرد و چنین صحنههای دهشتناکی را در غزه به پیش چشم ما بیاورد.
میزان شگفتی و اعجاب عملیات طوفان الاقصی در بامداد ۱۵ مهر تا حدی بود که با وجود گذشت دو هفته، هنوز صهیونیستها در تحیر و دستپاچگی ماندهاند و این را به خوبی میتوان از نوع عمل آنها فهمید. اما سؤال مهمی که وجود دارد آن است که در ادامه چه روی خواهد داد و آیا صهیونیستها موفق خواهند شد ورق جنگ مغلوبه را برگردانند.
در همیــن یک هفتهای کــه از آغــــاز عملیات اعجابانگیز «طوفانالاقصی» در سرزمینهای اشغالی میگذرد، نشانههای بارزی از تغییر معادله قدرت در منازعه میان صهیونیستها و مقاومت به چشم میخورد. برخی از این نشانهها در سطحی رقیقتر در جنگهای قبلی میان مقاومت و اسرائیل دیده شده بود و برخی البته کاملاً بدیع و منحصربهفرد است، اما در مجموع قرائن و شرایط حاکی از آن است که مسئله فلسطین وارد دوران جدید و سرنوشتسازی شده است.
یکی از مهمترین پیامدهای تحولات اخیر دیپلماتیک منطقه غرب آسیا را میتوان در مسئله فلسطین مشاهده کرد. در پی ارتقای سطح تعامل میان جمهوری اسلامی ایران و برخی کشورهای عربی منطقه نگرانیهای عمدهای در سرزمینهای اشغالی و در سطح راهبردی رژیمصهیونیستی پدید آمده است.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در روز عید مبعث فرمودند: «امروز جمهوری اسلامی حرف دل مسلمانان مظلومِ فلسطین را صریح و علنی بیان میکند. ما ملاحظه هیچکس را نمیکنیم، حقیقت را با صدای بلند بیان میکنیم: از ملت فلسطین حمایت میکنیم، دفاع میکنیم، میگوییم هم که دفاع میکنیم؛ به هر طریقی بتوانیم از ملت فلسطین دفاع میکنیم. همین موجب شده دشمنان متمرکز بشوند و ایرانهراسی راه بیندازند و آنکسانی که خودشان هم موظفاند که لااقل بهاندازه ما به فلسطین کمک کنند، با آنها همصدا بشوند در مورد ایرانهراسی.» ممکن است این پرسش مطرح شود که چه ویژگیای در قضیه فلسطین وجود دارد که موضع محکم و بیملاحظه جمهوری اسلامی در آن را سبب شده است و چرا مثلاً در سایر مسائل سیاست بینالملل اینگونه قاطع و تغییرناپذیر موضع نمیگیریم؟
خودشان میگویند در طول تاریخ، ۸۰ سالگی دولتمان را ندیدهایم! به کتابهایشان هم که مراجعه کنیم، همین گزاره درست از آب درمیآید. یهود، به روایت خودش یکبار حکومت متحد در دوره حضرات داوود و سلیمان (ع) داشته است که بعد از وفات حضرت سلیمان، شیرازه این حکومت متحد ازهمپاشیده و کشورشان تجزیه میشود. ازقضا خودشان مجموعه حکومت این دو پیامبر الهی را کمتر از ۸۰ سال میدانند. بعدها در سال ۱۱۰ قبل از میلاد، با فروپاشی امپراتوری سلوکی، «حشمونیان» یا خاندان مکابی که پیشتر در نواحی یهودینشین نفوذی داشتند، اعلام حکومت مستقل کردند که دولتشان تا سال ۳۷ قبل از میلاد بیشتر دوام نیاورد، یعنی بازهم کمتر از ۸۰ سال. بعد از آنها یهودیان تا چندین سال در سیطره رومیان بودند که نهایتاً به دست رومیان سرکوب و در جهان پراکنده شدند.
پاسخ صریح رهبر معظم انقلاباسلامی به شبهاتی که بر اساس انتشار فایل صوتی وزیر امور خارجه در سطح افکار عمومی طرح شده بود، تا حد بسیار زیادی ابهامات پدیدآمده را برطرف ساخت. اینک در تبیین این مسئله به بررسی جوانب مختلف نسبت سیاستگذاری و اجرا در حوزه سیاست خارجی کشور میپردازیم. بر اساس اصل یکصد و دهم تعیین سیاستهای کلی نظام جمهوری اسلامی ایران بهطورکلی و نیز نظارت بر حسن اجرای سیاستهای کلی نظام از وظایف و اختیارات «ولیفقیه» تعیین شده است. همچنین اصل یکصد و هفتاد و ششم به «شورای عالی امنیت ملی» اختصاص دارد که «تعیین سیاستهای دفاعی - امنیتی کشور در محدوده سیاستهای کلی تعیینشده از طرف مقام رهبری» و «هماهنگ نمودن فعالیتهای سیاسی، اطلاعاتی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی در ارتباط با تدابیر کلی دفاعی - امنیتی» در زمره مأموریت این شورا تعریف شده که یکی از اعضای این شورا «وزیر امور خارجه» است. همانگونه که پیدا است بر اساس نص صریح قانون اساسی، شأن سیاستگذاری از شئون، ولی فقیه بوده که بر اساس پیشنهاد نهاد هایی، چون شورای عالی امنیت ملی و مجمع تشخیص مصلحت نظام این فرایند انجام میگیرد. البته اگر این صراحت نیز وجود نداشت، دقت در مفهوم «هدایت و رهبری» و تفکیک آن از حوزه «اجرا» همین معنا را در ذهن متبادر میسازد.
پس نسبت وزارت امور خارجه یا سایر نهادهای اجرایی کشور با این سیاستها چیست؟ اولین پاسخ آن است که این وزارتخانه و سایر نهادهای مشابه، نقش «مجری» را بر عهده دارند.
مسئلهی قدس و فلسطین را میتوان مسئلهی اول جهان اسلام و همچنین مهمترین موضوع سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران دانست. نگاهی به تحولات و مناسبات بینالمللی، بهروشنی تأثیر مستقیم این مسئله را در معادلات و روابط دولتها و نظام بینالملل نشان میدهد. در این میان، جمهوری اسلامی ایران نقش فعال و مسئولانهای در خصوص مسئلهی قدس شریف و سرزمین فلسطین ایفا کرده است و رویکرد نظام اسلامی بر کسی پوشیده نیست. ناگفته پیداست که رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای (مدظلهالعالی)، در جایگاه ولی امر مسلمین، نقشی راهبردی در پیگیری مسئلهی فلسطین و راهبری امت اسلامی در مبارزه با موجودیت غاصب صهیونیستی داشته و سیاستها و جهتگیریهای کلان نظام اسلامی را نیز بر همین اساس تنظیم مینمایند. از این رو، میتوان راهبردهای کلان مسئلهی رهایی قدس شریف و نجات ملت مظلوم فلسطین را در کلام معظمله جستوجو کرد.
آرمان فلسطین و رهایی قدس شریف از روزهای اولیه آغاز نهضت اسلامی، جزء مؤلفههای مهم انقلاب اسلامی به شمار میرفته است. بهگونهای که امام راحل(ره) از آغازین روزهای حرکت الهی خویش مسئله خطر رژیم صهیونیستی را گوشزد نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از اولین اقدامات انجامگرفته توسط انقلابیون، تعطیلی نمایندگی رژیم اشغالگر قدس و تحویل آن به نمایندگان ملت فلسطین بود. یکی دیگر از اقدامات راهبردی امام خمینی(ره) در آن مقطع تعیین جمعهی آخر ماه مبارک رمضان بهعنوان روز جهانی قدس بود. در این نوشتار کوشیده خواهد شد تا ابعاد گوناگون این روز مهم و اثرگذار در اندیشه و مکتب امام راحل عظیمالشأن بررسی گردد.