راهبردهای ایران در افغانستان باید بهروزرسانی شود
بروز دو حادثه تروریستی در افغانستان در فاصله چند روزه که به شهادت و زخمی شدن دهها نفر از مردم مظلوم این کشور انجامید، بار دیگر توجهات را به اوضاع بغرنج این کشور رنجدیده معطوف کرد. از سویی با خروج اشغالگران و قدرتیابی مجدد طالبان، آینده سیاسی این کشور در هالهای از ابهام قرار داشته و از سوی دیگر با تشدید اقدامات تروریستی داعش در این سرزمین، جان مردم بیپناه افغانستان در معرض مخاطرات بزرگی قرار گرفته است.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و تقویت استقلال و خروج ایران از مدار وابستگی به غرب، تخاصم نظام سلطه در ابعاد گستردهای علیه جمهوری اسلامی ایران شدت یافت که نمونه بارز آن را میتوان در عرصههای رسانهای و آنچه اصطلاحاً «جنگ نرم» نامیده میشود، مشاهده نمود. در این راستا، بخش قابلتوجهی از توان رسانههای استکباری در جهت اعتبارزدایی از نظام اسلامی و دستگاههای رسمی و قانونی آن به کار گرفته میشود تا هم قدرت ملی نظام در داخل آسیب ببیند و هم قدرت نرم آن در محیط پیرامونی مورد خدشه واقع شود.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار جمعی از دانشجویان در پاسخ به سؤالی درباره «وضعیت مبارزه با استکبار پس از مذاکرات هستهای» فرمودند: «مبارزه با استکبار و نظام سلطه براساس مبانی قرآنی، هیچگاه تعطیلپذیر نیست و امروز امریکا کاملترین مصداق استکبار است. به مسئولان مذاکرهکننده نیز گفتهایم که فقط در موضوع هستهای حق دارید مذاکره کنید و با اینکه طرف امریکایی گاهی مسائل منطقه، از جمله سوریه و یمن را پیش میکشد، مسئولان ما میگویند در این مسائل مذاکره نمیکنیم. مبارزه با استکبار جزو مبانی انقلاب و از کارهای اساسی است، بنابراین و خودتان را برای ادامه مبارزه با استکبار آماده کنید.» هرچند این بیان معظم له به خوبی روشنگر موضوع رسمی نظام در خصوص آینده اصل استکبارستیزی و مبارزه با نظام سلطه در جمهوری اسلامی ایران است، اما نیم نگاهی به خاستگاه این رویکرد میتواند اهمیت این اصل اساسی را روشنتر سازد.
یکی از مسائلی که در انبوه خبرهای حوزه سیاست خارجی بهگونهای کمرنگ به آن پرداخته شد، خبر تفاهم میان وزارت امور خارجه ایران و امریکا برای توسعه دفاتر حافظ منافع دو کشور در پایتختهای متقابل است. ازآنجاکه این موضوع از جهاتی مهم و راهبردی بود و دارای پیامدها و تبعات ویژهای است، ضروری است به تأمل در باره آن بپردازیم:
در طول بیست ماهی که از دورهی جدید مذاکرات هستهای میگذرد، علیرغم تفاوتهایی با ادوار گذشته، یک ویژگی همچنان به چشم میخورد و آن لحن و ادبیات تهدیدآمیز محور طرف غربی 5+1 و به عبارت روشنتر، ایالات متحدهی آمریکاست. هرچند گوشها به شنیدن عبارت تکراری «تمام گزینههای روی میز» عادت کردهاند، اما بسیاری انتظار داشتند تا پس از رسیدن به توافق ژنو، این رویکرد تغییر یابد و دیگر شاهد تکرار چنین عبارتی از طرف غربی نباشیم.
این روزها و پس از انتشار بیانیهی لوزان، نگاههای تحلیلگران به آیندهی روابط جمهوری اسلامی ایران و غرب و بهطور مشخص ایالات متحدهی آمریکا دوخته شده است. بهویژه آنکه گاه شنیده میشود بیانیهی مذکور و مسیر مذاکرات هستهای، آغازی است برای تنشزدایی و کاهش تخاصم با آمریکا و نکتهی قابل تأمل آنکه گاه چنین سخنانی از زبان برخی افراد مسئول نیز کموبیش شنیده میشود. برای پاسخ به این پرسشها که «آیا بهواقع مذاکرات هستهای پلهی اول برای رسیدن به بام تعامل سازنده با جهان است؟» و اینکه «ادامهی این مسیر به پایان خصومت و تنش ختم خواهد شد یا خیر؟» باید از جنبههای گوناگون به بررسی این موضوع پرداخت که در این یادداشت تلاش خواهد شد در چهار سطح تحلیل، به پاسخ این پرسشها پرداخته شود.
جامعهای که در آن تفکر بسیجی مسلط و حاکم شود، با خیال آسوده میتواند مسیری را بپیماید که هرچند در ابتدای راه با دشواریهای گامهای بزرگ همراه است، اما بهزودی حلاوت دستاوردهای این ایستادگی بر اصول را خواهد چشید.
هرچند در طول سالهای متمادی پس از انقلاب اسلامی دشمنان تلاش کردهاند با تهدیدات نظامی، ملت ایران را از مسیر استقامت و استقلالطلبی به حاشیه برانند، اما در عمل پوچی این تهدیدات ثابتشده است و با دلایل گوناگون میتوان آن را به اثبات رساند.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار مسئولان قوه قضائیه ضمن اشاره به این نکته که «یکی از چالشهای اصلی کشور، خصومت و مخالفت جدی نظام سلطه غرب با نظام اسلامی است که باید این حقیقت را فهمید و درک کرد»خاطرنشان کردند: «اگر خصومت نظام سلطه را متوجه نشویم، در تحلیل مسائل کشور دچار اشتباه خواهیم شد. کسانی که حاضر نیستند برخورد خصمانه جبهه دشمن را ببینند، همانند کسانی هستند که چشم خود را به روی دشمن میبندند.»
یکی از دستاوردهای منحصر به فرد انقلاب اسلامی، نظامسازی سیاسی و ارائه طریقی نو در عرصه اندیشه حکومتی و سیاسی است. در حقیقت آنچه موجب بیبدیل بودن نظام اسلامی شد، بنیان و زیرساختی متفاوت در عرصه ایده و اندیشه بود و تا به امروز نیز همین مسئله مورد توجه تحلیلگران و صاحب نظران بوده است. «مردمسالاری دینی» عنوانی است که رهبر معظم انقلاب، حضرت امام خامنهای برای توصیف اندیشه سیاسی نظام مطرح کردهاند و دقت در همین مفهوم کلیاتی از چارچوب این اندیشه را نمایان میسازد.
این روزها تحولات مربوط به اوکراین و مواجههی روسیه و غرب در موضوع این کشور، که به انتزاع و الحاق شبهجزیرهی راهبردی کریمه انجامید، در صدر مسائل بینالمللی پیگیری میشود و تحلیلگران و صاحبنظران هر یک از منظر خود تلاش میکنند تا ابعادی از این آوردگاه استراتژیک را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهند. با این حال، آنچه کمتر مورد توجه قرار میگیرد نسبت مسائل اخیر اوکراین با جمهوری اسلامی ایران و تأثیر و تأثرات پیرامونی آن است. به بیان دیگر، اینکه روند کنونی که در بحران شمال دریای سیاه در حال بروز است چه پیامدهایی برای ایران و روابط خارجی آن خواهد داشت، موضوعی است که در این نوشتار کوشیده خواهد شد تا حد مقدور مورد واکاوی قرار گیرد.