از جمله ویژگیهای بارز نهضت حسینی، بعد احیاگرانه آن بوده است، بهگونهای که میتوان با قطعیت گفت یکی از اهداف حضرت اباعبداللهالحسین(ع) احیای اسلام ناب محمدی(ص) پس از گذشت پنج دهه از رحلت پیامبر بود. نگاه تاریخی به حوادث عاشورا و پس از آن نیز نتیجهبخش بودن این جهاد را نمایان میسازد، چنانکه قیام حضرت سیدالشهدا(ع) آغازگر بیداری بزرگی در جهان اسلام بود که تا سالها، ظلمه طاغوت را به چالش کشید.
حوزه علمیه، نهاد مولد دانش دین در جهان تشیع بوده و با پیروزی انقلاب اسلامی و برپایی حکومتی مبتنی بر آموزههای اسلامی، جایگاهی ویژه در جامعه یافته است. به عبارت دیگر اگر تا پیش از انقلاب، حوزهها صرفاً نقشی اصلاحگرایانه برای خود قائل بودند، اکنون انتظار میرود حوزهها به تمام پرسشهای اساسی حکمرانی دینی و نحوه اداره جامعه پاسخ گویند. از سویی تحولات و تطورات اجتماعی در ایران و جهان در دهههای اخیر به گونهای بوده است که میزان تهاجم جریانات ضددین و انحرافی به ساحت شریعت مقدس و اعتقادات جامعه مضاعف شده و لازم است جریان حوزوی با سرعت و شتابی حتی بیشتر از تحولات روز خود را در مقام حراست از ایمان مردم ببیند. در همین راستا رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار اعضای شورایعالی حوزههای علمیه به طرح نکات مهمی پرداختند که بر مبنای این نکات میتوان به «نقشه راه تحول در حوزه» - که مطالبه دیرینه امام خامنهای از حوزههای علمیه بوده است- دست یافت. در ادامه به طور مختصر به برخی از مهمترین این محورها میپردازیم
یکی از ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی، متکی بودن آن به فطرت الهی انسان و انگیزشهای ناشی از آن است و همین امر سبب تسری فوقالعاده پیام و گفتمان این انقلاب در داخل و خارج از مرزهای جغرافیایی ایران اسلامی شده است. در حالی که بیشتر دگرگونیهای سیاسی قرن بیستم ماهیتی خشونتبار داشت و بعضاً همراه با جبر فیزیکی بود، اما انقلاب اسلامی در مسیری متفاوت، از درون قلبها جوشید. همین خاستگاه بود که بعدها در نظام اسلامی نیز تبلوریافته و عامل پایایی و اقتدار نظام گردید.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار هفته گذشته خود با هیئت دولت، در ذیل سرفصل مهم فرهنگ به نکتهای مهم در خصوص مسئولیتهایی که حاکمیت و دستگاههای فرهنگی در قبال این حوزه حساس دارند اشاره کردند و در همین بخش فرمودند: «اولویت بسیار مهم کشور، فرهنگ است. فرهنگ از ادبیات و هنر تا سبک زندگی تا فرهنگ عمومی تا اخلاق تا رفتار اجتماعی، شامل همه اینهاست؛ ما در این زمینهها تکلیف داریم، مسئولیت داریم، دستگاههای فرهنگی ما واقعاً مسئولیت دارند در این زمینه. فرض بفرمایید حالا فیلم، تئاتر، سینما، خب اگر مراقبت نباشد [چه میشود!] بنده طرفدار جزماندیشی و فشار و اختناق در این زمینهها نیستم، میدانید، من اعتقاد راسخ دارم به آزاداندیشی؛ منتها آزاداندیشی غیر از ولنگاری است، غیر از اجازه دادن به دشمن است که از دالان آزاداندیشی و آزادعملی بخواهد ضربه بزند به [کشور]. امروز نیروهای مؤمن و جوان انقلابیمان، بیشترین کارهای خوب کشور را دارند انجام میدهند، همین دانشبنیانها، همین کارهای گوناگون، همین فعالیتها، اینها بیشتر بهوسیله جوانهای مؤمن و مانند اینها انجام میگیرد. حالا فرض کنیم یک تئاتری یا یک فیلمی تولید بشود که تیشه به ریشه ایمان این جوانها بزند، این خوب است؟ این چیزی نیست که انسان از آن احساس خطر بکند؟»
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد ارتحال بنیانگذار جمهوری اسلامی در توصیف اصول اندیشه و مکتب امام به هفت مورد از مؤلفههای بنیادین این مکتب نورانی اشاره کردند که به نظر میرسد چراغ راه نظام و انقلاب خصوصاً در مقطع پیش رو باشد. اکنون که موضوع مذاکرات بهعنوان یکی از مهمترین مسائل کشور مورد توجه محافل گوناگون است، میتوان با سنجه همین اصول مکتب امام (ره) به بررسی بایدها و نبایدهای مذاکرات هستهای و نقشه راه صحیح آن دست یافت.
نقد و بررسی اندیشهی توسعهگرای وابسته
رهبر معظم انقلاب اسلامی در سالگرد ارتحال حضرت امام (ره) به موضوع استقلال بهعنوان یکی از اصول شاکلهی اندیشهی امام (ره) اشاره کردند و فرمودند: «یکی دیگر از نقاط اصلی و خطوط اصلی تفکر امام، مسئلهی استقلال کشور، رد سلطهپذیری [است]؛ استقلال یعنی آزادی در مقیاس یک ملت؛ این معنای استقلال است. اینکه بعضی در زبان یا در شعار دنبال آزادیهای فردی باشند، اما علیه استقلال کشور حرف بزنند، این یک تناقض است. چطور ممکن است آزادی فردیِ اشخاص محترم باشد، اما آزادی یک ملت، آزادی در مقیاس یک کشور، در مقابل تحریمهای مخالفان و بیگانگان، محترم نباشد! این اصلاً قابل فهم نیست، قابل قبول نیست. متأسفانه کسانی هستند که تئوریسازی میکنند برای نفی استقلال کشور، استقلال را گاهی به انزوا معنا میکنند، گاهی به این عنوان که امروز استقلال کشورها یک ارزش بهحساب نمیآید، قلمزنی میکنند و حرف میزنند. این حرفها هم در بین جامعه پخش میشود. کسانی اینجوری حرکت میکنند. این یک غلط بزرگ، یک خطای بسیار مهم و خطرناک است. امام معتقد به استقلال کشور بود، معتقد به رد سلطهی [بر] کشور بود. دشمن ما در طول این سالها، بسیاری از فعالیتهایی که علیه کشور ما و ملت ما کرده است برای این بود که خدشهی در استقلال بهوجود بیاورد؛ چه با تحریم، چه با تهدید، اینها استقلال را هدف گرفتهاند. باید همه هوشیار باشند، بدانند که هدفهای دشمن چیست.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی هفته گذشته در بیانات خود در دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین (ع) از «گفتمان نوین اسلامی» سخن گفتند و فرمودند: «امروز دنباله حرکت انقلاب عظیم اسلامی، پرچم دست شما است. کدام پرچم؟ پرچم «گفتمان نوین اسلامی» که برای سعادت بشریت کارگشا و رهنما است. این را همه بدانند؛ گفتمان اسلامی برای همه انسانها و برای انسانیت راهگشا است. این گفتمان، در اختیار جوانانِ امروز است؛ این گفتمان نو و پُرکشش و پُرجاذبه را انقلاب اسلامی به رهبری امام بزرگوار ما بهوجود آورد، آن را در اختیار این ملت قرار داد؛ این ملت هوشمند، هوشیار، قدردان، آن را گرفتند و مغتنم شمردند، از آن پاسداری کردند تا امروز و فداکاری ملت ایران که یکی از مهمترین مظاهر آن، دفاع مقدس بود، توانست امروز این پرچم را بلند کند.»
تبیین بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار خبرگان
رهبر معظم انقلاب در روز میلاد پیامبر رحمت (ص) فرمودند: «انسان میبیند و نوشتههایی را مشاهده میکند، گاهی چیزهایی بعضی میگویند و مینویسند که با توجه به آیات قرآن نوشتهنشده است. قرآن میفرماید که «قولوا ءامَنّا بِاللهِ وَ مآ اُنزِلَ اِلَینا وَ ما اُنزِلَ اِلی اِبراهیمَ وَ اِسمعیلَ وَ. . . و ما اوتِی موسی و عیسی و ما اوتِی النَّبیون»، بعد از آنکه همه آن شرایع قبلی را ذکر میکند که وظیفه مسلمان این است که به آنها اعتقاد داشته باشد، بعد میفرماید: فَاِن ءامَنوا بِمِثلِ مآ ءامَنتُم به فَقَدِ اهتَدَوا. اسلام پلورالیسم را قبول ندارد؛ آنهایی که ترویج میکنند که «اسلام چون از حضرت موسی و حضرت عیسی تجلیل کرده است، قائل به پلورالیسم است» به قرآن مراجعه کنند، متون اسلامی را ملاحظه کنند؛ از روی بیاطلاعی و از روی غفلت، یک مطلبی را ذکر میکنند؛ اسلام این است.»
رهبر معظم انقلاب اسلامی پنجشنبه گذشته در دیدار مجمع عالی بسیج مستضعفین در ضمن نکات مطروحه خود به مسئله بصیرت بهعنوان یکی از پایههای تفکر بسیجی اشاره کردند و در تعریف آن فرمودند: «یعنی شناخت زمان، شناخت نیاز، شناخت اولویت، شناخت دشمن، شناخت دوست، شناخت وسیلهای که در مقابل دشمن باید به کار برد؛ این شناختها بصیرت است. همیشه با یک سلاح نمیشود مبارزه کرد. در همه میدانها با یک سلاح نمیشود رفت.
به جنگ اخیر غزه ورای تحولات میدانی و اقدامات صهیونیستها و مقاومت از زاویهای دیگر نیز میتوان نگریست و آن نوع نگاه جریانهای گوناگون فکری و سیاسی جهانی به عرصه موردنظر است. از این منظر صحنه اخیر غزه را میتوان عیاری برای اعتقاد و احترام به ارزشهای انسانی دانست. در روزهای اخیر تقریباً هیچ انسان آزادهای در جهان در مقابل جنایات رژیم کودککش صهیونیستی در غزه سکوت نکرده و هرکس به سهم خود کوشیده است تا نفرتاش را نسبت به این فاجعه انسانی نشان دهد.
آرمان فلسطین و رهایی قدس شریف از روزهای اولیه آغاز نهضت اسلامی، جزء مؤلفههای مهم انقلاب اسلامی به شمار میرفته است. بهگونهای که امام راحل(ره) از آغازین روزهای حرکت الهی خویش مسئله خطر رژیم صهیونیستی را گوشزد نمود. پس از پیروزی انقلاب اسلامی نیز از اولین اقدامات انجامگرفته توسط انقلابیون، تعطیلی نمایندگی رژیم اشغالگر قدس و تحویل آن به نمایندگان ملت فلسطین بود. یکی دیگر از اقدامات راهبردی امام خمینی(ره) در آن مقطع تعیین جمعهی آخر ماه مبارک رمضان بهعنوان روز جهانی قدس بود. در این نوشتار کوشیده خواهد شد تا ابعاد گوناگون این روز مهم و اثرگذار در اندیشه و مکتب امام راحل عظیمالشأن بررسی گردد.
جهت راهنمایی دوستانی که تمایل به ادامه تحصیل در رشته علوم سیاسی و روابط بین الملل در مقطع تحصیلات تکمیلی دارند، فایل زیر را که مدتی پیش تهیه شده بود را قرار میدهم:
پیشرفت و تعالی یکی از آرزوهای انسانها بوده است و طبعاً جوامع انسانی نیز چنین هدفی را در اولویت نخست دستیابی خود قرار میدهند. با اغماض از تعاریف گوناگون که از مفهوم «پیشرفت» و نیز مسیر دستیابی به آن وجود دارد، میتوان ادعا کرد که یکی از واقعیتهای پیشرفت، موانع و چالشهای مسیر تحقق آن است. به راستی اگر پیشرفت انسانها و جوامع بشری سهلالوصول بود، چه نیازی به این همه بحث و مناقشه بر سر چگونگی آن وجود داشت؟
یکی از ویژگیهای خاص انقلاب اسلامی، را میتوان هویت و سیرت درونی ان دانست که ملازمت مستقیمی با اهداف کلان و جهتگیریهای آرمانی ان دارد. به این معنا که نظام جمهوری اسلامی ایران که برخاسته از این انقلاب است صرفاً شامل ساختار حقوقی و سازمان ادارهی کشور نیست، بلکه روح حاکم بر این نظام دقیقاً منبعث از هویت و سیرت درونی انقلاب اسلامی است.
تحقق آرمانهای بزرگ نیازمند عزم راسخ و تلاش خستگی ناپذیر در زمانی طولانی مدت است. روشن است که اهداف بزرگ به راحتی و در کوتاه مدت تحقق نمییابند. نیل به آرمانها، خصوصاً در ابعاد ملی و جهانی گاه به گذشت دهها سال و پا به کار بودن نسلهای متمادی وابسته است. انقلاب اسلامی ایران، صرفاً یک دگرگونی در نظام سیاسی این کشور، نبود بلکه آرمانهای عمیقی را دنبال کرده و میکند که برخی از آنها نیازمند عزم خستگی ناپذیر چند نسل است.
اکنون و در دهه چهارم انقلاب اسلامی، میتوان با ارائه یک تحلیل نسلی به واکاوی نقش و جایگاه هر یک از نسلهای فعال در این عرصه پرداخت.
توجه به پیشرفتهای اقتصادی و آنچه در ادبیات رایج علمی امروز توسعه خوانده میشود، یکی از مهمترین حوزههای مباحث محافل دانشگاهی، مدیریتی و بینالمللی به شمار میرود. در عین وجود رویکردهای مختلف -که بعضاً ناشی از گفتمانهای معرفتی گوناگون به علوم انسانی نیز هست- سبب شده تا الگوهای گوناگون و بعضاً متناقضی در شیوهی پیشنهادی اندیشمندان در خصوص پیشرفت ارائه گردد. در کشور ما نیز اثرات و پیامدهای این رویکردهای مختلف بر مدلهای پیشنهادی صاحبنظران سایه انداخته است. از همین رهگذر از جمله دیدگاههایی که منبعث از گفتمان معرفتی اسلام و انقلاب اسلامی است، ساخت اقتدار درونزا و پیشرفت متکی به داخل است که چندی است مطرح گردیده، اما ریشه در ادبیات و مفاهیم معرفتی اسلامی دارد. از آنجایی که مبنای طرح این نظریه، گفتمان دینی و اسلامی بوده، لازم است در همین چارچوب و متکی به مبانی ان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد که در این مقاله کوشیده خواهدشد تا ابعاد مفهومی، ضرورتها، بایسته و پیامدهای ساخت اقتدار درونی مورد بررسی قرار گیرد.
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار اخیر با بسیجیان، با اشاره به تقابل راهبردی نظام اسلامی با نظام سلطه، به مبانی استکبارستیزی در معارف دینی پرداخته و فرمودند: «آنچه نقطهى مقابل نظام اسلامى است، استکبار است. جهتگیرى خصومتهاى نظام اسلامى با نظام استکبار است؛ ما با استکبار مخالفیم، ما با استکبار مبارزه میکنیم. استکبار یک واژهى قرآنى است که در قرآن دربارهى امثال فرعون و گروههاى بدخواه و معارض حق و حقیقت به کار رفته است. استکبار در گذشته هم بوده است، تا امروز هم وجود دارد. استخوانبندى استکبار در همهى دورهها یکى است؛ البته شیوهها و خصوصیات و روشها در هر زمانى تفاوت میکند. امروز هم نظام استکبارى وجود دارد؛ رأس استکبار هم در دنیا، دولت ایالات متحدهى آمریکاست. استکبار را باید بشناسیم، خصوصیات استکبار را باید بدانیم، عملکرد و جهتگیرىِ استکبار را باید بدانیم تا بتوانیم خردمندانه رفتار خودمان را در مقابل او تنظیم کنیم. ما با برخورد غیرخردمندانه در همهى عرصهها مخالفیم؛ ما معتقدیم در همهى عرصهها، در همهى برنامهریزىها، در همهى جهتگیرىهاى جمعى و فردى باید با درایت و حکمت عمل کرد. اگر صحنه را نشناسیم، اگر دوست را نشناسیم، دشمن را نشناسیم، اگر امروز نظام سلطه را نشناسیم، استکبار را نشناسیم، چطور میتوانیم با حکمت و درایت حرکت کنیم؟ چطور میتوانیم درست برنامهریزى کنیم؟ لذا باید بشناسیم.»[1] در این یادداشت کوشیده خواهد شد تا در تبیین بیان معظمله به صورتی گذرا نیمنگاهی به مفهوم استکبار و استکبارستیزی در معارف دینی پرداخته شود.
انکار ولایت سیاسی امیرالمؤمنین در تنها کشور پیروِ اهل بیت!
وقتی خط فکری پدرمعنوی گروهک تروریستی از سرمقاله روزنامه اصلاح طلب سر درمیاورد.
روزنامه بهار در سر مقاله روز چهارشنبه خود به قلم علیاصغر غروی (از عناصر نهضت آزادی و فرزند محمدجواد غروی اصفهانی) با عنوان «امام؛ پیشوای سیاسی یا الگوی ایمانی؟» مدعی گردید که «جزو وظایف رسولان الهی، از جمله پیامبر اسلام، تعیین جانشین یا خلیفه، که اصطلاحا نصب میگویند، برای تشکیل حکومت و اداره امور دنیای مردم نبوده است. پیامبران و بهویژه پیامبر اعظم برای رهایی بشر از همه قیود و بندهای جهل و بردگی و اسارت مبعوث شدهاند (اعراف 157). نصب یا تعیین، در خود، مفهوم سلب آزادی و نوعی از بندگی و بردگی را دارد. از اینرو ناقض هدف بعثت رسول اسلام، مذکور در آیه 157 اعراف است. بر این پایه حتما رسول اسلام خود ناقض پیامی که آورده است نمیشود./ پس پیام غدیر از سوی رسول آزادی و رهایی و عدل، معرفی ولی و امام مردم است تا قیام قیامت، نه تعیین و نصب حاکم سیاسی برای مدتی کوتاه.»
تبیین بیانات مقام معظم رهبری در دیدار دانشجویان
نسبت تکلیف و نتیجه در مکتب سیاسی اسلام
تکلیفگرایی و عمل به تکلیف یکی از محوریترین ابعاد رفتار فردی و اجتماعی معتقدان به یک آیین است و در این میان، در اندیشهی اسلامی نیز با توجه به چارچوب تربیتی دین مبین اسلام، به این مسئله توجه ویژهای شده است.
رهیافتهای راهبردی در تحلیل حماسه بصیرت
با گذشت 2 سال از رویداد تاریخی و اثرگذار 9 دی ماه 1388 تحلیل های گوناگونی از سوی دوستان و دشمنان انقلاب اسلامی در چرایی و چیستی این حادثه مهم ارائه شده است. به نظر می رسد عمده این تحلیل ها گرچه متناسب با لحن و دیدگاه گوینده و ارائه کننده آن از زاویه ای خاص به 9دی نگاه کرده اند و در پی آن به دنبال اثبات مدعا و مقصود خویش پرداخته اند اما از جهاتی نیز مبتلا به «شعارزدگی» نیز شده اند. چه آنان که با کینه از انقلاب اسلامی و ارزش های آن، در پی کم رنگ کردن اثرات این رویداد تاریخی بوده اند و چه خودی هایی که قصد بزرگداشت آن، با افراط در ظاهر بینی به تحدید آن روی آورده اند.
انتقاد به حق رهبر معظم انقلاب در دیدار اخیر با مسئولان ستاد بزرگداشت 9 دی در اکتفای برخی به جنبه های شعاری در بزرگداشت 9 دی نیز در خور توجه است. موضوعی که تلاش خواهد گردید در اثنای همین یادداشت به زوایایی از آن پرداخته شود.
مبدأ تحولات؛ منشأ استقلال
دانشگاه و جنبش دانشجویی در اندیشه امام (ره)جنبش دانشجویی متشکل از دانشجویان فعال و کوشا در جهت تحقق آرمانهاست. در نگاه و اندیشه امام ره) نیز دانشجو دانشگاه مقام والای دارد. امام (ره) از دانشجو انتظار دارند که ادامه دهنده راه سعادتمند انبیا الهی باشند:
«شما جوانان دانشجو و جوانان عزیزى که از هر جا آمدهاید، امید این ملت هستید که باید این راهى را که فرا راه شما گذاشته شده است به آخر برسانید. و این نهضتى را که در راه او آن همه جانفشانى شده است، ادامه بدهید. و این صراط مستقیمى را که انبیا جلو راه بشر گذاشتند و نبى اکرم آخرین انبیا و اشرف همه، آن راه را جلو مردم گذاشتند، و مردم را دعوت به این صراط مستقیم کردند و هدایت کردند به راه انسانیت و خروج از همه انحاى کفر و الحاد و خروج از همه ظلمات به نور مطلق، باید شما جوانها همان راه را ادامه دهید تا اینکه پیرو رسول اکرم و در مکتب حضرت صادق پیروانىشایسته باشید[1].»
دانشگاه نیز در منظر حضرت امام ره) جایگاهی اساسی و مبنایی در کشور دارد. این مسئله تا بدان حد است که ایشان اصلاح و افساد یک کشور را وابسته به دانشگاه می داند:
«دانشگاه یک کشورى اگر اصلاح بشود آن کشور اصلاح مىشود؛ براى اینکه آنکه در رأس امور اجرایى یا تقنین یا قضاوت یا اینطور چیزها واقع مىشود دانشگاهیها هستند و روحانیین و با اصلاح این دانشگاه امور کشور اصلاح مىشود و با انحراف دانشگاه، کشور منحرف مىشود. حتى اگر یک استاد منحرف باشد ممکن است که اثرش براى یک کشور اثر چشمگیر باشد؛ براى اینکه یک استاد منحرف ممکن است که جمعى از جوانها را منحرف کند و آنها هم همینطور در دراز مدت، یک وقت یک غائله بزرگ برپا بشود[2].»