معمای پسابرجامی ترامپ
اکنون چند روزی است که زمام دولت ایالاتمتحده امریکا در اختیار یکی از جنجالیترین رؤسایجمهور تاریخ این کشور قرارگرفته و درباره رویکرد احتمالی وی در حوزههای مهم سیاست خارجی امریکا، پرسشهایی جدی در مقابل تحلیلگران قرار دارد. از پرسشهای مهمی که این روزها بیشتر مطرح میشود، «معمای برجام و ترامپ» است و در پی پاسخ به این سؤال است که دونالد ترامپ سرمایهدار، با برجام چه خواهد کرد؟
قریب به یک ماه از نامه مهم و راهبردی رهبر معظم انقلاب اسلامی به رئیسجمهور که از آن میتوان بهعنوان «نقشه راه صیانت از منافع و عزت ملی در اجرای برجام» تعبیر کرد، میگذرد و اینک همه دلسوزان انقلاب و مصالح کشور منتظر اجرای دقیق این سند راهبردی هستند.
پایان مذاکرات هستهای و نهایی شدن سند برجام بهعنوان خروجی این مذاکرات، اکنون برخی گمانهزنیها در پی بررسی امکان تسری این مدل از حل مسئله به دیگر چالشهای میان جمهوری اسلامی ایران و غرب است. در عین حال برخی خوشبینیها سبب شده است تا عدهای اساساً برجام را پایانی بر تخاصم میان ایران و امریکا قلمداد کرده و از اتمام استکبارستیزی سخن به میان آورند.
نامه رهبر معظم انقلاب اسلامی به رئیسجمهور در خصوص اجرای موافقتنامه «برجام» را میتوان نقطه عطفی در روند تحولات مربوط به پرونده هستهای ایران دانست که به نظر میرسد میتوان در خصوص ابعاد گوناگون، نکاتی را ذکر نمود. در این یادداشت تلاش خواهد شد برخی تأملات پیرامون این نامه مورد مداقه قرار گیرد
با اعلام جمعبندی مذاکرات هستهای، یکی از مهمترین مسائلی که ذهن تحلیلگران و ناظران سیاسی را به خود معطوف کرده است، تأثیرات پایان مذاکرات بر سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران است. دلیل این توجه خاص را باید در اهمیت راهبردی جمهوری اسلامی ایران جستوجو کرد، چراکه اکنون ایران اسلامی نقش فعال و تأثیرگذاری در بسیاری از تحولات منطقهای و جهانی دارد و نمیتوان آن را در معادلات بینالمللی نادیده انگاشت. بر همین اساس است که این روزها در برخی محافل رسانهای و سیاسی، تلاش میشود اینگونه وانمود شود که مشی انقلابی و آرمانخواهانه نظام اسلامی دچار افول شده و در دوره بهاصطلاح «پسابرجام» یا «بعد از برجام» قرار است تغییر مهمی در اصول سیاست خارجی کشورمان اتفاق افتد؛ اما با توجه به بیانات رهبر معظم انقلاب اسلامی در مقطع اخیر میتوان مهمترین مختصات سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران را در دوره آتی چنین ترسیم کرد
رفتارشناسی جریان فتنه و تجدیدنظرطلبان و هواداران آنها در روزهای پس از اعلام جمعبندی مذاکرات هستهای، حاکی از ورود این جریان به عرصه جدیدی از فعالیت است که رمزگشایی از آن میتواند در فهم دقیقتر از سپهر سیاسی کشور مفید باشد. از اینرو تلاش خواهد شد در این یادداشت ابعاد گوناگون چرایی و چیستی این ذوقزدگی سیاسی اجتماعی بررسی شود.
مسیر مذاکرات هستهای به مقطع حساس و سرنوشتسازی رسیده است که در آن باید جمعبندی نتایج مذاکرات در مراجع ذیربط بررسی و با سنجه مصالح و منافع ملی کشور مورد ارزیابی قرار گیرد. در عین تصویب قطعنامه 2231 شورای امنیت سازمان ملل متحد بر پیچیدگی این مسئله افزوده است، چراکه از سویی هنوز در مورد الزامآور بودن یا نبودن این قطعنامه و نیز ارتباط میان این قطعنامه و متن برجام ابهامات جدی وجود دارد.
کمتر از دو سال پیش در یادداشتی به اظهارات از مشاورین احمدینژاد که گفته بود: «اگر اصولگراها برنده انتخابات میشدند، خوشحال نمیشد. همان روزشمارش آرا من تماسی با ایشان داشتم و فهمیدم احمدینژاد از انتخاب روحانی خوشحال شده است.» اشارهای کردم و همین موضوع بهانهای شد برای آنکه میان بنده و یکی از مخاطبان که او هم از فعالان جبهه انقلاب است، مناقشهای کامنتی آغاز شود. در پاسخ به جملهای از او که در آن تصریحشده بود «من هم از رأی آوردن آقای روحانی ناراحت نشدم» نوشتم