طی نشستی در اندیشکده برهان، اولین کتاب با موضوع نقد شبهگفتمان اعتدال رونمایی شد. کتاب «از مکتب نیاوران تا کابینه توسعهگرا» فراتر از مسائل روز، به بررسی مبانی فکری و نظری آنچه امروز بهعنوان جریان اعتدال، توسعهی وابسته به بیگانگان را مبنای اداره کشور قرار داده است پرداخته و آنرا موردنقد قرار میدهد.
در روزهای اخیر انتشار دو خبر در رسانهها، دوباره کانون توجه اذهان را به سمت موضوعی مهم جلب کرد. نخست، خبر موافقت مجلس با افزایش سقف حقوق مدیران تا 24 میلیون تومان و دیگری فیلم سخنان دور از ادب و نزاکت وزیر بهداشت، درمان و آموزش پزشکی در استان ایلام.
مسئله سقف حقوق که در واقع امتداد ماجرای نافرجام «فیشهای نجومی» بود، نشان داد که ارادهای وجود دارد که مانع از هرگونه تلاش برای مقابله با دریافتیهای چند برابری مدیران میشود. طی چند ماهی که از افشای پرونده دریافتیهای غیرقانونی و نجومی مدیران میگذرد، روزبهروز بر مطالبه افکار عمومی برای پایش و مهار این فاجعه تلخ افزوده میشود، اما در عمل و به بهانههای مختلف در مقابل این مطالبه ملی مقاومت میشود.
«چه شد خشکسالی شد؟ اینکه در روایات ما آمده است معروف را زیر پا گذاشتی، اگر منکر ترویج شد عذاب الهی میآید، بعضی از عذابها هم همینهایی است که ما میبینیم. ما فکر میکنیم مقصود این است ما دروغ گفتیم سیل آمد؛ معروف و منکر فقط دروغ و نماز نیست. منکر خیلی دامنهاش وسیع است. » اگر تصور کنید این جملات را یکی از ائمه جمعه یا مدرسین حوزه بر زبان رانده است، سخت در اشتباهید. این جملاتی است که دو روز پیش از بالاترین مقام اجرایی کشور، یعنی رئیسجمهور شنیده شد.
از جمله شاخصههای حکمرانی خوب، خدمترسانی دستگاههای اجرایی به مردم، بهخصوص در شرایط ویژه است. امروزه حتی در نظامهایی که به دولت حداقلی معتقدند نیز پذیرفته شده است که در شرایط غیرمترقبه و بحرانی، دستگاههای ذیربط بهصورت فوقالعاده باید خدمترسانی کنند. در کشور ما این حوزه، نیز جزو وظایف شناختهشده دولت است و البته علاوه بر بسیاری از حوزههای خدمترسانی، عملاً دولت و نهادهای تابعه آن تصدیگری میکنند. در چنین وضعیتی انتظار میرود در صورت وقوع شرایط بحرانی، توان اجرایی دولت به یاری مردم بشتابد.
این روزها رئیسجمهور جدید امریکا تا حدی درگیر چالشهای داخلی این کشور شده است و بسیاری از ناظران پاره اظهارات وی درباره کشورهای دیگر از جمله ایران را جدی نمیگیرند. واقعیت این است که درگیریهای ملی ترامپ عمده دلمشغولیهای وی را معطوف به خود کرده است، اما ناگفته پیداست که موضوع ایران در میان پروندههای سیاست خارجی امریکا، مسئله مهمی است و دیر یا زود مسئلههای ذیل آن، از جمله پرونده هستهای، مناقشات میان ایران و نظام سلطه و به خصوص پرونده برجام مطرح خواهد شد.
حماسه حضور میلیونی مردم در راهپیمایی 22 بهمن امسال، فراتر از آن است که در ظرف یک تحلیل یا یادداشت بگنجد و تکتک لحظات، شعارها، شعارنوشتهها و دستنوشتهها و ... حامل پیامهای مهمی بود که قطعاً ارزش تحلیل و بررسی در جای خود دارد، اما نکتهای که در راهپیمایی امسال پررنگ و برجسته بود، پاسخ محکمی بود که مردم ایران به یاوهگوییها و زیادهخواهیهای رژیم ایالاتمتحده امریکا دادند. همین چند روز پیش بود که رهبر معظم انقلاب اسلامی، حضرت امام خامنهای در جمع فرماندهان و کارکنان نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران در پاسخ به مواضع گستاخانه رئیسجمهور جدید امریکا فرمودند: «[رئیسجمهور امریکا] میگوید از او تشکر کنید، از من هم بترسید! نه از شما هم نمیترسیم. روز بیستودوّم بهمن، مردم جواب این تهدیدها و این حرفها را در خیابان خواهند داد؛ نشان میدهند که ملّت ایران در مقابل تهدید چه موضعی میگیرد.»
درست زمانی که خیابانهای شهرهای مختلف امریکا، مملو از معترضان و منتقدان سیاستهای رئیسجمهور جدید امریکا است، دونالد ترامپ از برقرار بودن گزینه نظامی روی میزش سخن میگوید. هرچند، کوتاه زمانی است که دنیای سیاست با این ساکن جدید کاخ سفید آشنا شده است، اما همین مدت کوتاه نیز سبب نمیشود ناظران و تحلیلگران نتوانند جنس اظهارات و مواضع جنجالی وی را فهم کنند. بسیاری از صاحبنظران بر این نکته تأکید دارند که طرح عباراتی چون «گزینههای نظامی» و امثال آن فاقد هرگونه مابهازای واقعی است و برای این مسئله ادله محکمی وجود دارد
حج اجتماعی بزرگ و فراگیر اسلامی است که این فریضه همهساله در موسم خاص تکرار میشود. در سال 1394 هجری شمسی، یکی از تلخترین و غمبارترین ادوار اقامه این فریضه رقم خورد و طی دو فاجعه ناگوار هزاران تن از حجاج بیتالله الحرام، به شهادت رسیدند. در فاجعه نخست، سقوط جرثقیل در صحن مسجدالحرام به شهادت بیش از 100نفر از حجاج انجامید و در فاجعه دوم که بزرگتر بود، بیش از 7هزار نفر از حجاج در سرزمین منا گرفتار حادثهای مشکوک شده و در اثر ازدحام و عدم امدادرسانی مناسب، در حالت احرام به شهادت رسیدند. این حج تلخ، البته برای ایرانیان تلختر بود، چراکه کشور ما در صدر فهرست کشورهای قربانی هر دو حادثه بود و حجاج ایرانی تلخکامی از دست رفتن همسفرانشان و تبدیلشدن عید قربان به عزای عمومی را از یاد نمیبرند.
اولین فرامین صادر شده ترامپ، به خوبی نشان داد که او در اجرای شعارهای انتخاباتیاش مصمم است و البته یکی از این دستورات که با اتباع کشور ما مرتبط است در رسانههای داخلی و خارجی مورد توجه قرار گرفته است. ایجاد محدودیت برای سفر شهروندان ایرانی و اتباع چند کشور دیگر هرچند چندان غیرمنتظره نبود، اما برخی غربگرایان داخلی را به واکنش و انتقاد واداشت. از مفهوم برخی از این انتقادات چنین برداشت میشود که برخی منتقدان تصمیم اخیر امریکا، نوک پیکان انتقادات خود را به سوی رئیسجمهور جدید امریکا برده و این تصمیم را جدای از مجموعه اقدامات خصمانه کاخ سفید در سالیان متوالی علیه ایرانیان و دیگر کشورهای مستقل میدانند. گواینکه چنین رویکردی در ایالات متحده امریکا بیسابقه بوده و هرگز مشابه آن اتفاق نیفتاده است.
آتشسوزی مهیب ساختمان پلاسکو تهران، که به فروریختن کامل این ساختمان و وقوع یک فاجعه انسانی غمبار انجامید، در طی ساعات و روزهای گذشته به مهمترین سرخط رسانههای کشور و شبکههای اجتماعی تبدیل شده است. بیشک نمیتوان بهراحتی از کنار جان باختن هموطنان و نیز جانفشانی و ایثارگری آتشنشانان قهرمانمان عبور کنیم. اکنون دیگر از این ساختمان معروف، جز تلی از آوار باقی نمانده، اما گویا در دل حریق تأسفبار این ساختمان، آتش دیگری بود که توسط بدخواهان و طمعکاران، نه در خیابان جمهوری تهران، که در فضای مجازی شعلهور گردید؛ آتشی که به موج احساسات و عواطف جریحهدار ملت طمع ورزیده بود و میخواست آن را به هیزم شعله افروزی ویرانگر خود تبدیل کند.
دیدار رهبر معظم انقلاب اسلامی با نخبگان جوان و انقلابی دانشگاه شریف، حامل پیامهای مهمی بود که تحلیل آنها در شرایط امروز گفتنیهای بسیاری را در ذهن متبادر میکند. بازخوانی گفتمان پیشرفتگرایانه تولید علم و جنبش نرمافزاری و لزوم توجه به حرکت و روحیه جهادی، محورهایی از پیام این نشست مهم را تشکیل میدادند اما نکتهای که شاید بتوان آن را از همه مهمتر قلمداد کرد، تکیه بر نیروی جوانی و بالخصوص جوانان مؤمن و انقلابی نسل سومی است.
فراز و فرود گفتمانهای سیاسی ایران معاصر در چند دهه اخیر، پرونده مطولی است که تحقیق و مداقه در باب آن به مجالی فراخ و تأملی چندوجهی و فرادانشی در حوزههای تاریخ، جامعهشناسی و جریانشناسی سیاسی میطلبد، اما بسیاری این مدعا را میپذیرند که دگرگونیهای گفتمانی با جابهجاییهای در قدرت رابطهای نزدیک و مستقیم داشته است. بهبیاندیگر تغییرات سپهر گفتمان سیاسی و اجتماعی در چند دهه اخیر در کشورمان یا متأثر از تغییرات سیاسی پساانتخاباتی بوده یا آنکه این تغییرات گفتمانی، نتیجه انتخابات و بهتبع آن روند سیاسی جدیدی را رقمزده است.
بالاخره زمزمههایی که در رسانهها از تغییر معاون سیاسی وزیر کشور شنیده میشد، جامه عمل پوشید و محمدحسین مقیمی جای خود را به علیاصغر احمدی داد؛ چهرهای با سابقه و گرایش سیاسی کاملاً مشخص که نمیتوان سوگیریهای سیاسی او را نادیده گرفت.
هرچند از چند ماه پیش زمزمههای تمدید تحریمهای ISA شنیده میشد، اما میشد از نتیجه انتخابات ریاست جمهوری حدس زد که دیر یا زود باید تأثیر صندوقهای رأی امریکا را در آینده توافق هستهای مشاهده کرد. ماجرای نقض برجام و خلف وعده امریکا چیز تازهای نیست و حتی به برجام هم مرتبط نمیشود. تجربه چند دهه آزمودن تعامل با امریکا در مقاطع مختلف پرونده قطوری از عهدشکنیهای کاخ سفید را در اختیار ما قرار داده است. در طول یک سالی هم که از اجرای برجام میگذرد، نمونههای متعددی از خلف وعده طرف مقابل دیده میشود که مورد اذعان مذاکرهکنندگان ایرانی نیز بوده است.
با انتشار اولین نتایج شمارش آرای انتخابات امریکا، بیشتر تحلیلگران و ناظران بینالمللی در بهت و حیرت فرورفتند. نتیجه انتخابات با پیشبینی بسیاری متفاوت بود و نظرسنجیها نیز بخت رقیب ترامپ را قویتر میدانست. اما نکته جالبتر گاف رسانهای شیفتگان غرب در داخل کشور ما بود. روزنامههای زنجیرهای داخلی که از هفتهها پیش به استقبال ریاست جمهوری کلینتون رفته بودند، در روزهای منتهی به انتخابات آشکارا سویه حمایتی از نامزد مطلوب خود گرفته و رقیب وی را مورد حمله رسانهای قرار دادند. البته اینجا کسی نبود تا از تحریریه این مطبوعات زنجیرهای سؤال کند که مگر پیروزی هر یک از کاندیداهای امریکایی چه نفعی برای یک روزنامه ایرانی دارد که برای وی «تیترسازی» میکند!
با برگزاری پنجاه و هشتمین انتخابات ریاست جمهوری امریکا و اعلام نتایج آن، انتظار یک سال و نیمه برای مشخص شدن چهل و پنجمین مستأجر کاخسفید به پایان خواهد رسید. در این میان دو نامزد اصلی این رقابت یعنی کلینتون و ترامپ، در مسیر جذب آرای عمومی از هیچ تلاشی فروگذار نکردند و کار تا جایی بالا گرفت که برای اولینبار گوشههایی از ناگفتههای واقعیت امریکا را برملا ساختند. اینک اما مهمترین سؤال این است که در دولت آتی امریکا چه سیاستهایی دنبال خواهد شد و بهطور مشخص نوع مواجهه رئیسجمهوری بعدی امریکا در قبال ایران چه خواهد بود. ناگفته پیداست که پاسخ به این پرسش مهم، نیازمند صبر کردن تا اعلام نتایج نهایی انتخابات و روشن شدن چهرهای است که سکاندار دولت آتی خواهد بود، اما براساس گزینههای موجود نیز میتوان تا حدی به پیشبینی فضای آینده پرداخت.
رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار دانشآموزان و دانشجویان در سالروز تسخیر لانه جاسوسی امریکا با تبیین دو گزارهای که دستگاه عملیات روانی دشمن تولید و القا میکند، نسبت به تأثیرپذیری از القائات دشمن در داخل هشدار دادند. مطالعه و مداقه در این گزارهها بهخوبی خط تبلیغاتی «بزک کردن امریکا» توسط شبکه همکار داخلی غرب را نمایان میسازد. جالب اینجاست که اندکی تأمل در این باب بهروشنی، غیرمنطقی بودن این گزارهها را آشکار میسازد، اما معالأسف این ادعاها توسط شبهروشنفکران با رنگ و لعاب فریبنده «عقلانیت» و «خردگرایی» بستهبندی و ارائه میگردد. در ادامه به بررسی هر یک از این دو گزاره فریبنده خواهیم پرداخت.
اظهارات اخیر «جانکری»، وزیر امور خارجه امریکا که ماههای پایانی عمر دولت اوباما را سپری میکند، حاوی نکات مهمی از گذشته و حال سیاستهای رژیم ایالاتمتحده امریکا بود؛ سیاستهایی که گرچه در تاکتیکها تفاوت کرده، اما در ماهیت کلی و اهداف راهبردی همچنان بر مدار قبلی است.
سرانجام پس از گذشت سه سال از عمر کابینه یازدهم، انتظارها به سر رسید و اولین جابهجایی وزرا کلید خورد. عزل یا استعفای سه نفر از وزرا و معرفی سرپرست و گزینههای پیشنهادی به مجلس، نمای کلی از اولین تغییرات کابینه در سطح وزرا را نشان داد. به نظر میرسد تا اینجای کار میتوان مختصاتی کلی از روند تغییرات دولت و نیز ابعاد احتمالی آتی آن را ارائه نمود
با ابلاغ سیاستهای کلی انتخابات از سوی رهبر معظم انقلاب اسلامی، چارچوب کلی و خط مشی عمومی اقدامات و برنامههای نظام جمهوری اسلامی ایران در حوزه مراجعه به آرای عمومی برای برگزیدن کارگزاران و تصمیمگیران کشور مشخص گردید. طبعاً مجموعه بسته سیاستی که حاصل ساعتهای کار کارشناسی در عالیترین سطوح تصمیمسازی و تصمیمگیری است، به حوصله و مجال فراخی نیازمند است، اما بهطور نمونه میتوان به یکی از مهمترین نکات مستتر در این بسته سیاستی پرداخت و آن را موردبررسی قرار داد.
هر چند تا لحظه نگارش این سطور، خبر استعفا یا برکناری علی جنتی از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت یازدهم، در حد گمانهزنی رسانهای است، اما استمرار و عدم تکذیب آن را میتوان به حساب احتمال بالای آن دانست. اگر این خبر در روزهای آتی مابهازای واقعی پیدا کند بدین معناست که اولین جابهجایی وزیر در دولت یازدهم صورت گرفته و باید منتظر پیامدهای آن نیز ماند.
در هفتههای اخیر بحثهای مفصلی در فضای مجازی و محافل نیروهای انقلاب حول ماجرای دیدار رئیسجمهور سابق با رهبر معظم انقلاب و محتوای این دیدار درگرفته بود که انتشار بیانات معظمله در ابتدای درس خارج فقه دیروز تا حدود زیادی واقعیتهای امر را آشکار نمود. با این حال با تأمل در همین بیانات نکاتی فهمیده میشود که ذکر آن خالی از لطف نیست