استمداد از دشمن اصلی برای دفع دشمن فرعی!
رهبر معظم انقلاب اسلامی، در دیدار مسئولان قوه قضائیه ضمن اشاره به این نکته که «یکی از چالشهای اصلی کشور، خصومت و مخالفت جدی نظام سلطه غرب با نظام اسلامی است که باید این حقیقت را فهمید و درک کرد»خاطرنشان کردند: «اگر خصومت نظام سلطه را متوجه نشویم، در تحلیل مسائل کشور دچار اشتباه خواهیم شد. کسانی که حاضر نیستند برخورد خصمانه جبهه دشمن را ببینند، همانند کسانی هستند که چشم خود را به روی دشمن میبندند.»
از این منظر میتوان یکی از چالشهای مسیر ایستادگی و پیشرفت را اشتباه در شناخت دشمن و مصادیق آن دانست. طبیعی است که برای دشمن نیز مطلوب آن است که تا جای ممکن بتواند از غفلتها و تغافلهای جبهه خودی سوءاستفاده حداکثری بکند. بر این اساس هدف عمده بخشی از عملیات ادراکی و جنگ روانی نظام سلطه در سالهای اخیر، به اشتباه انداختن نخبگان جبهه خودی در شناخت دشمن و راهبردهای آن بوده است.
یکی از دستاوردهای منحصر به فرد انقلاب اسلامی، نظامسازی سیاسی و ارائه طریقی نو در عرصه اندیشه حکومتی و سیاسی است. در حقیقت آنچه موجب بیبدیل بودن نظام اسلامی شد، بنیان و زیرساختی متفاوت در عرصه ایده و اندیشه بود و تا به امروز نیز همین مسئله مورد توجه تحلیلگران و صاحب نظران بوده است. «مردمسالاری دینی» عنوانی است که رهبر معظم انقلاب، حضرت امام خامنهای برای توصیف اندیشه سیاسی نظام مطرح کردهاند و دقت در همین مفهوم کلیاتی از چارچوب این اندیشه را نمایان میسازد.
نقلاب اسلامی ایران، علاوه بر تغییر نظام سیاسی در کشور، رهاوردهایی در حوزههای گوناگون، از جمله در شکلدهی به فرهنگ عمومی و نخبگان جامعه داشته است. از جملهی این فرهنگسازیها را میتوان در اصلاح بینش، نگرش و رفتار مسئولان جامعه در سبک زندگی دانست. تا پیش از انقلاب اسلامی، رسوبات فرهنگ ستمشاهی که دهها قرن بر بنیانهای اجتماعی کشور مستولی شده بود نوعی از اشرافیت و تجملگرایی ساختاری را نهادینه ساخته بود. به گونهای که تفاخر به مظاهر اشرافیت، از جمله کاخ نشینی از محورهای عمده اقدامات رژیم ستمشاهی در فعالیتهای ترویجی-تبلیغی به شمار میآمد.
زندگی بهزاد نبوی آکنده از فراز و فرودهایی است که جلوهای تمامعیار از تجدیدنظرطلبی در آن مشهود است. روزی همنشین مارکسیستهای گروه شعاعیان و دیگر روز در قامت سخنگوی دولت جمهوری اسلامی است. نبوی به دنبال مبارزهی بیامان با امپریالیسم است و آشکارا از واهمهی خود از آمریکا سخن میگوید.
پایان بدون نتیجه مذاکرات اخیر میان ایران و 1+5 در وین، هرچند بر ابهامات موجود برآینده مذاکرات و این پرونده خبرساز افزود، اما در عین حال مؤید پیشبینیهایی بود که صاحبنظران واقعبین نسبت به رویکرد طرف غربی و پیامدهای آن در مذاکرات داشتند.

دوم اردیبهشت ماه سالروز صدور فرمان حضرت امام (ره) مبنی بر انقلاب فرهنگی استٰ. موضوعی که زمینه ساز شکلگیری نهادی به همین نام و با مأموریت مدیریت راهبردی و فراقوهای فرهنگ گردید. تجربه ایجاد و رشد چنین نهادی که حکم قرارگاه مدیریت و مهندسی فرهنگی را دارد را بایستی از برکات وجودی امام راحل (ره) و انقلاب اسلامی دانست. چراکه با توجه به ماهیت خاص انقلاب اسلامی که برخاسته از بنیانی فرهنگی است، ضروری بود در ساحت نهادسازیهای مرتبط با آن نیز مابهازای خارجی این ماهیت انقلاب نیز در نظر گرفته شود. با این حال مروری بر روند فعالیت این قرارگاه جهاد فرهنگی کشور نشانگر آن است که هر از گاهی فراز و نشیبها سویه و اثربخشی حرکت این شورا را با چالشهای جدی مواجه ساخته است. 
این روزها تحولات مربوط به اوکراین و مواجههی روسیه و غرب در موضوع این کشور، که به انتزاع و الحاق شبهجزیرهی راهبردی کریمه انجامید، در صدر مسائل بینالمللی پیگیری میشود و تحلیلگران و صاحبنظران هر یک از منظر خود تلاش میکنند تا ابعادی از این آوردگاه استراتژیک را مورد ارزیابی و بررسی قرار دهند. با این حال، آنچه کمتر مورد توجه قرار میگیرد نسبت مسائل اخیر اوکراین با جمهوری اسلامی ایران و تأثیر و تأثرات پیرامونی آن است. به بیان دیگر، اینکه روند کنونی که در بحران شمال دریای سیاه در حال بروز است چه پیامدهایی برای ایران و روابط خارجی آن خواهد داشت، موضوعی است که در این نوشتار کوشیده خواهد شد تا حد مقدور مورد واکاوی قرار گیرد.
در باب اهمیت دو رکن «فرهنگ» و «اقتصاد» بهعنوان تکیهگاههای پیشرفت کشور، خصوصاً در سال جاری که بدین عنوان نامگذاری شده است، سخن بسیار رفته است، اما میتوان از منظری ژرفتر به بررسی نسبت این دو حوزهی مهم و بهطور کلی شعار سال با اهداف کلان و نقشهی راه انقلاب اسلامی پرداخت.
انسان بر اساس فطرت همواره سعی در پیشرفت و بهبود شرایط زندگی خود داشته است. در دورههای اخیر هیچ چیز به اندازهی پیشرفت نیروی هدایتکنندهی اندیشه و رفتار انسانی نبوده است. در زمان کنونی پیشرفت در تمام ابعاد سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی به گونهای از اهمیت برخوردار است که تمام نظامهای سیاسی، پیشرفت همهجانبه را وجههی همت خود قرار دادهاند و برای دستیابی به آن تلاش میکنند.اهمیت پیشرفت و تعالی در جهان کنونی به گونهای است که گام برنداشتن یک جامعه در جهت پیشرفت به منزلهی مرگ تدریجی و نابودی آن جامعه خواهد بود. بر اساس همین نیاز است که دههی کنونی توسط رهبر معظم انقلاب اسلامی دههی «عدالت و پیشرفت» نامیده شده است.
از اولین روزهای سال 1392 که «حماسه سیاسی، حماسه اقتصادی» نام نهاده شد امید میرفت که این سال فرصتی برای برداشتن چند گام بلند در حوزه سیاست و اقتصاد و به طور کلی پیشرفت کشور باشد. ولی اکنون در واپسین روزهای این سال بایستی از سویی از تحقق حماسه سیاسی آن در انتخابات پرشکوه ریاست جمهوری و حضور پرصلابت در 22 بهمن خرسند بود و از آنکه شوربختانه حماسه اقتصادی آن محقق نشده است شکوه نمود.
ب
دولت پنجم و ششم، که با مدیریت تکنوکراتها به دولت سازندگی معروف شد، بیشتر با وجه توسعهمحور، خصوصاً در حوزهی اقتصادی، شناخته میشود. واقعیت نیز آن است که وجههی همت این دولت عمدتاً نیز در ذیل همین حوزه دور میزد. با این حال، رویکرد ضمنی و انضمامی فرهنگی و البته با گرایشهای خاص که در دل برنامههای توسعهای این دولت وجود داشت و نیز همزمانی با تغییر راهبردهای نظام سلطه و اتخاذ استراتژی تهاجم نرم، که پیامدهای خاص خود را بر جامعهی ایرانی داشت، سبب شده است تا در مجموع بتوان گفت بررسی کارنامهی فرهنگی این دولت، حتی مهمتر از کارنامهی اقتصادی آن است. اکنون که به نظر میرسد شاهد رویکرد خاص در حوزهی فرهنگ از سوی برخی متولیان اجرایی هستیم، که البته بیشباهت به آن دوران نیست، کوشیده خواهد شد در این مقاله، رویکرد مذکور مورد بررسی و مداقه قرار گیرد.
شرایط سیاسی و بینالمللی پیرامون جمهوری اسلامی ایران به گونهای رقم خورده است که راهبردی خاص در مدیریت اقتصاد ملی در دستور کار قرار گرفته است و از آن با عنوان «اقتصاد مقاومتی» یاد میشود. طبیعی است که پیادهسازی این راهبرد نیازمند اقدامات خاصی در نظامهای اقتصادی کشور در حوزه تولید، توزیع و مصرف و اجرای پیرامون آن است. با این حال، آن چه شاید مهمتر و زیربناییتر از این اجزا و اقدامات است، تمهید زیرساختها و بایستههای فرهنگی و اجتماعی این موضوع مهم و ملی است. هرچند در بسیاری از طرحها و پروژههالی ملی، سخن از تهیه پیوست فرهنگی- اجتماعی میرود، اما اینجا به چیزی فراتر از پیوست فرهنگی نیاز است و آن اطمینان خاطر از مهیا شدن زیرساختها، خصوصاً در عرصه فرهنگ است.